در باب کتیبهنگاری با اجزا و عناصر نستعلیق
حضرت یوسف غیاثی!
تصوّری که من از کتیبهنگاری دارم این است که یک سورهی قرآن را در مستطیلی با عرض کم و طول دراز از راه بافتن کلمات و حروف در هم و بعضاّ ردکردن الف از سوراخ ف جاسازی کنند. من به رغم تصوّر جناب احمد عبدالرّضایی، کتیبه را هشتالهفت و قرمقاطی و شلّهقلمکار حتّی در ظاهر آن ندیدهام و این اتهام به این چاکر چرک وارد نیست. لذا ایشان چوب سگزنیشان را بهتر است روی بچّهمچّهها بلند کنند نه آدمی که با کمی اغماض به اندازهی خودشان سابقه در خط و خطبازی دارد. من از بچّهگی مقابل کتیبههای لاجوردی و هفت رنگ مساجد روستاهای اطراف قزوین که پدر آخوندم تعمیرات آن را به کمک اهالی، آستین بالا کرده بود، میایستادم و میتوانستم آیات را بخوانم. دیگران - حتّی پدرم - گاه از عهدهی ردگیری کلمات خطّ ثلث با چشم برنمیآمدند و من از عهدهی این کار برمیآمدم. حتّی غلطهای اعرابی و ادبی برخی کتیبههای نصبشده را میدیدم و به پدرم گوشزد میکردم. در یک مورد در اوایل انقلاب که حدوداّ سیزده، پانزده ساله بودم و یکی از کتیبههای مسجد روستای «نیکویه» را میخواستند نصب کنند، پدرم به من ماءموریّت داد که با بنّای مربوطه بروم بالای داربست تا کاشیهای کتیبه را اشتباه نصب نکنند.
در کل تصوّر من این است که در ثلث این قابلیّت هست که با یک سوره یا حتّی آیه، یک فضای مستطیلی را طوری فرش کنند که نه هیچ نقطهای سفید و کچل بماند و نه یک کلمه و حرف، لای دیگر کلمات و حروف گم و گور شود.
اینکه من به شما گفتم که با شیوهی ابداعیم در سیاهمشق میخواهم کتیبهنگاری کنم، چون با این کیفیّت از چیدمان پازلی حروف و کلمات، میتوان همان کار فرشکردن را انجام داد. در حالی که در سیاهمشقهای چندلایه و اصولاً در سیاهمشقهای مرسوم نستعلیق که در آن مکررنویسی هست، گاه یک واژه و حرف زیر دیگر لایهها دفن میشود. اما با راه و رسمی که من صنعت کردهام، میشود بدون ماسکهکردن اجزا و عناصر، فضاسازی کرد. نه آقاجان! بروید بگویید شیخک گفت:
«ما که حرفهای کتیبه نمینویسیم، در درک نظم ظاهر و باطن آن، کمتر از مجریان متبحّر در اجرای کتیبه نیستیم.»
لینک مرتبط (تصویر در سایت اسنیپس که فعلا غیرفعال است) >> اینجا
تذکّر:
در ۲۰ مرداد ۸۷ و بعد از تلفن دوست خوشنویس و خطبازم علی نجفی و به توصیهء ایشان مختصر تعدیلی در این نوشته به عمل آوردم که موارد تغییر با رنگ زرد مشخّص شده است.