از نی کلک / گزارش سفر بیست و دو روزه ام به کرمان و مس سرچشمه
در دیماه و بهمن ماه جاری، موزهء معتبر صنعتی کرمان به مدت ده روز برگزارکنندهء نمایشگاه خوشنویسی و کلکسیون شخصی رضا شیخمحمّدی بود. این نمایشگاه پس از آن به مدّت یک هفته در نگارخانهء مس سرچشمه واقع در ۱۷۰ کیلومتری کرمان با افزودن چند تابلو تکرار گردید.
رضا شیخمحمّدی پس از اخذ مدرک ممتاز از انجمن خوشنویسان ایران در خرداد ۶۴، از ده سال پیش به این سمت به عنوان مدرّس رسمی انجمن
خوشنویسان ایران فعَالیّت داشته و در مجامع هنری مرتبط با هنر خوشنویسی و کنگرههای بزرگ خوشنویسان (مشخّصآ در ساری و رامسر) در اواسط دههء ۶۰ شرکت داشته است.
دست به هم دادن چند عامل در سنوات اخیر سبب شد که به مدد معجزهء رایانه در روند فعّالیّتهای هنری او تحوّل و دگردیسی شگفتی اتّفاق بیفتد:
۱. امکان اسکنگیری شخصی و کمهزینه از اصل خطوط که این تصمیم را به تدریج در او
ایجاد کرد که از نگهداری اصل آثار پرهیز کند و ترجیح دهد که آنها را روانهء بازار و منازل
اشخاص نماید.
۲. امکان شریک و سهیمکردن دیگران در تجربیّات تصویری و صوتی خود از طریق شبکهء اینترنت که به راحتی دادههای مزبور را قابل انتقال و کپی میکرد. شیخ خاطرات گذشتهء خویش را در خصوص امکانات نازل برای تکثیر فراموش نمیکرد که مجبور بود برای کپیکردن یک نوار یک ساعتهء صوتی، به همان میزان یا دست کم به اندازهء نیمی از زمان نواری که قصد تکثیرش را داشت، صرف وقت کند.
۳. امکان فروختن آثار خوشنویسی خودش که مشوّق بزرگی برای شیخ در جهت تولید مشابه آنها و عرضهء هرچه بهتر و نفیستر تابلوخط میشد.
شیخ با آنکه به اعتبار آشنایی و دوستی با خوشنویسان کلکسیونر قزوین: احمد پیلهچی قزوینی و امیر عاملی، از اواسط دههء ۶۰ در جریان مقولهای به نام خرید و فروش و نگهداری خطوط قدیمی بود، تا همین ۸ سال اخیر حتّی به مخیّلهاش خطور نمیکرد که میتواند به نوبه و در حدّ وسع و امکانات مادّیش وارد این فاز و فضا شود.
از حدود سال ۱۳۸۰ به این سمت که محمود حبیباللّهی دوست اصفهانی شیخ در نزدیکی منزل او در قم مبادرت
به راهاندازی گالری خط و نگارستان خوشنوسی در منزلی قدیمی نمود، شیخ هم که درگیر ساخت و ساز منزل قدیمیاش در قم بود و گاه نقدینگی معتنابهی به دستش میرسید، کمکم در گردونهء معاملات و مبادلات قطعات خوشنویسی قدیم و جدید قرار گرفت و با دوستان خطباز و کلکسیونر (در شروع کار با دو سه نفر و به تدریج با افراد متعدّدی) به خرید و فروش آثار ناب و نایاب مبادرت ورزید.
در ابتدا قرار نبود خطوط خودش را هم وارد چرخهء فروش کند. اوّلین پیشنهاددهنده در این خصوص امیر عاملی شاعر، خوشنویس و مجموعهدار صاحبنام قزوینی بود. در همان مقطع
برخی از دوستان نسخنویس شیخ که در برههای به مدارجی در نستعلیق دست یافته و از قبل آن پیوسته نام استاد را یدک میکشند، با کلمات انگیزهسوزی با او برخورد و عنوان کردند:
«مگر خط شما را هم کسی میخرد؟»
تنی چند از حضرات هم خود و به تبع مریدانشان بر این باورند که بهتر است به جای برگزاری نمایشگاه و تولید قطعه و ارتباط مستمر با مذهّبین و قطعهبندها و پاسپارتوکارها و قابسازها، در خلوت خودخواسته به مشق دیوانهوار مفردات بپردازیم، تا به توان بالا برای یکضربنویسی و اجرای بیمکث، جسورانه و بیرعشهء کشیدهها نایل شویم. طبق این دیدگاه باید به بهانهء لزوم حرکت و گریز از ایستایی و جمود و رکود، از عرضه و ارائه - که از نگاه آنان به معنا و مفهوم رسیدن
هنرمند به درجهای از عیار هنری است که میتواند همان مقطع را ایستگاه و توقّفگاه قرار دهد و بدان پای فشرد - پرهیز کرد. این تلقّی از حرکت و فرار از سکون، گرچه به ظاهر با شکوه به نظر میرسد، ولی فرد را به انزوای وسواسآمیز و تحقیر عمدهء فعّالیّتهای هنری میکشاند.
غفلت نشود که سمت دیگر این بام خطرزا، سرسرینویسی و هر قطعهء چرکنویس را به دست تذهیبکارسپردن است که حاصلش تولید انبوه خطوطیست که به ظاهر بازار را پر کرده است، ولی در بلندمدّت به طاق نسیان سپرده میشود.
انگیزهبخشی امیر عاملی که شیخ را واداشت که در میانهء این بام باشد، به یادماندنی است. شیخ همیشه از این بابت از عاملی متشکّر است.
***سالها بود که بین دوستان خوشنویس معروف بودم که برای خطوط خودم خرج نمیکنم و پول پای تذهیب نمیدهم. از سال ۶۴ تا همین پنج سال پیش تنها
دو قطعه از کارهایم را در اختیار تذهیبکار قرار دادم که آن هم به نیّت چاپ در یک آلبوم و کتاب آثار خوشنویسان بود.
در یک حرکت تند و شتابناک تعداد قابل توجّهی از آثار قبلا تولیدشده اش را به دست تذهیبکاران سپرد و از سوی دیگر به تولید قطعات خوشنویسی تازهای مبادرت ورزید.
سال ۱۳۸۸ برای من سالی بس فرخنده و نیکو و به نوعی آغاز فصل تازهای از فعّالیّتهای هنری برای معرّفی خود و آثار خود بود.به دنبال رایزنیهایی که از اردیبهشت ماه در خلال چتهایی که با یکی از کاربران کرمانی اینترنت: سرکار خانم آناهیتا خواجهپور داشتم, زمینه ای فراهم شد که به پیشنهاد او با موزهء صنعتی کرمان که از معتبرترین موزه های کشور است صحبتهایی شود. برای اوّلین بار به نظرم رسید که خوب است در کنار نمایش تابلوهای خوشنویسیم, تعدادی
از آثار کلکسیونم را هم به نمایش بگذارم.
سفر بیست روزهام به کرمان و سرچشمه، شخصیترین، بابرنامهترین و دلپذیرترین سفر فرهنگی/تفریحی من بود. در این سفر در کنار عرضه و ارائهء آثار خوشنویسی، با کولهباری از تجارب مربوط به آوازخوانی به آن اقلیم پا نهادم. گویی مشق مکرّر بداههخوانی آواز که بسی پیش از این در قم به همراه نوازندگی دوستان نوازنده از جمله ابوالفضل مثقالی و مهدی علیبیگی و ... انجام داده بودم، نوعی آمادگی برای هر بداههخوانی در هر کوک ساز در من ایجاد کرده بود.
در ماههای اخیر مشق آواز بر روی غزلیات خواندهنشدهای از ه.ا.ابتهاج و سنایی غزنوی و انوری ابیوردی و رهی معیّری را تمرین کرده بودم. وقتی به کرمان پا نهادم، این تجربیّات دستم را گرفت و با ساز نوازندگان شهر همچون سید عادل منصوری که ویولون بااحساس و استادانهای میزد مچ شد. با عباس منشیزاده، محمود میرزایی، کیانوش برهانی (برادر آرش برهانی بازیکن معروف استقلال)، حامد احمدی (سنتور)، سپهری (نی)، اخلاقی (تار)، سلطانیان (ویولون)، صدقی (پیانو)، سید فوءاد توحیدی (تار) هم آواز خواندم و ضبط کردم که به تدریج بعد از ادیت و پالایش و حذف سوتیها و تاءکید بر نقاط قوّت و اکوگذاری در وب منتشر خواهم کرد.
گشت و گذارهایم در سطح شهر:در مدّت اقامتم در استان کرمان، دوستان و بستگان، تنهایم نگذاشتند و مقدّمات گشت و گذار در نقاط دیدنی و تاریخی استان را برایم فراهم آوردند:
۱. به ماهان و باغ شازده و قبر شاه نعمتالله ولی رفتم، به همراه نوهء خالهام جعفر طیّار (معاون فرهنگی بنیاد شهید استان کرمان) و جناب نامجو هماهنگکنندهء دیدار استاندار کرمان با خانوادهء شهدای این شهر.
۲. رفتن به انجمن خوشنویسان کرمان و دیدارم با جناب موءدّب رئیس انجمن خوشنویسان شهر و فرزند ایشان و نیز دیدار با جناب اشک کرمانی از شعرای خوب کرمان و رئیس انجمن شعر. دوستانی که در انجمن خوشنویسان بودند، در جریان نقد بنده بر آثار جناب استاد شیرازی که از طریق شبکهء اینترنت منتشر کرده بودم، بودند.
۳. دیدارم از مشتاقیّه به همراه استاد محمّد میرزایی و مهدی ابراهیمی (شکستهنویس خوب کرمان). حضور جناب میرزایی باعث شد که از حجّاریهای و سنگنبشتههای ماهرانه و قدیمی که در محوّطهء مشتاقیّه قرار داشت، با درک و دریافت بهتری بازدید کنم و حظّ بصری ببرم.۴. دیدارم از نماز جمعه که جعفر طیّار در آنجا مکبّری میکرد.
۵. عکّاسیم از کتیبههای ثلث استاد موحّد در حسینیّهء ثاراللّه این شهر که به دنبال برخوردی که چند تن از بسیجیان پایگاه مقاومت آنجا صورت گرفت و از بنده کارت خواستند، به یک بدخلقی انجامید، ولی ماجرا حل و فصل شد.
۶. با عبداللهخان فکری از حمّام گنجعلیخان دیدار کردیم و از برخی کتیبههای قاجاری بازار کرمان عکس گرفتم. (اینجا)همچنانکه در سخنرانی روز اختتامیه در مس سرچشمه گفتم, خیلی ممنون و مرهون اینترنتم. این رسانه به من کمک
کرد که با اهرم تازه و نامتعارفی با آنکه از نام و عنوان استادی بیبهره بودم، سود ببرم. دیگر مدعوّین نگارخانهء مس سرچشمه که در سنوات اخیر در این گالری مبادرت به برگزاری نمایشگاه خوشنویسی کرده بودند، همگی از اساتید صاحبنام این رشته بودند. از دوستم سعید قاسمی که رابط و رایزن میان بنده و گالری مس بود، بسی تشکرّ و تقدیر میکنم.
لینک فیسبوکی: اینجا
آرشیو تصاویر پست: r178/web/8811