مهر 64, تالار موزهء هنرهای معاصر, اولین مجمع خوشنویسان سراسر کشور, عکاس: واعظ تهرانی

استاد غلامحسین امیرخانی در شمار آندسته هنرمندانی است که می‌توان برای سیر و گذار هنریش ادوار مختلفی (با پریود ده ساله) فرض کرد. با این بررسی به نظر می‌رسد نه با یک استاد که گویی با چند تکنسین سروکار داریم. امیرخانی این شانس را داشته است که گزارش سلوک هنری در هر فصل از فعّالیّتش را در قالب یک اثر درخشان به جامعهء خوشنویسی و تاریخ هنر این سرزمین پیشکش کند؛ درست برخلاف هنرمندان به ظاهر پویا و پیوسته در حال گذاری که مصداق این بیتند:
فرصت نمی‏دهد که بشویم ز دیده خواب / از بس که تند میگذرد جویبار عمر
برآیند و فرآیند امیرخانی در دههء پنجاه «ترجیع‌بند هاتف اصفهانی» است که استوار و یکدست تحریر و در سنوات قبل از پیروزی انقلاب با چاپ نفیسی به زیور طبع آراسته شد. امیرخانی دههء ۶۰ در رسم‌الخطّ پربار و همیشه مانایش جلوه کرد. در دههء ۷۰ از «صحیفهء هستی» رونمایی شد و در مقاطع بعد هم رباعیات خیام و ... ارائه گردید.
می‌توان طیّ یک مقالهء بلند تحقیقی، امیرخانی‌ها را به مقایسه نشست و بارم‌بندی کرد. می‌توان برای این سیر و سفر پرافت و خیز، قلّه و حضیض فرض کرد و حتّی برای برخی مقاطع و پروداکت‌های استاد دل سوزاند.
درست این است که جای خالی شماری از آثار نفیس و دیده‌نشدهء او که بر دیوار منزل مریدان و شاگردانش جا خوش کرده، یا احیانا در دست سوداگران جابجا می‌شود، در کتاب صحیفهء هستی مشهود است و به جایش برخی کارهای شتابزده با ترکیب‌های نامناسب و تذهیب نافرم و ناهمگون قرار گرفته است.
قدر مسلّم، زندگی امیرخانی با وجود «ای کاش و کاشکی‌ها» و «چه خوب بود اگر»ها، مصداق روشنی برای اثبات این حقیقت است که می‌توان به رغم مشغلهء کاری و اداری و در عین حضور در کانون تنش و جنجال، از فرصت‌ها بهره برد و در عرصهء تولید آثار فخیم و فاخر در کنار هنرجوپروری و مکتبداری بی‌نظیر و اشاعهء سبک هنری مهر و امضادار در اقصی‌نقاط این سرزمین اثرگذاری کرد.