پنج سکانس از زندگی یک سیاهمشق
سکانس اول: در آبان ۸۵ سیاهمشقی نوشتم با متن ترانهی قدیمی: «شد خزان گلشن آشنایی / بازم آتش به جان زد جدایی» به خوانندگی مرحوم جواد بدیعزاده. از روی کاغذ گلاسهء چسباندهنشده و قبل از قطعهبندی و پرس، اسکنی تهیه و در این پست منتشر کردم.
سکانس دوم: در زمستان ۸۵ نمایشگاهی از آثار خوشنویسان قم (شامل پیشکسوتها و تابعین) در نگارستان اشراق قم ترتیب یافت. این اثر را با قطعهبندی و قاب در آن نمایشگاه شرکت دادم.
سکانس سوم: پس از اتمام موعد نمایشگاه قرار شد در ۵ اسفند ۸۵ نشستی تخصّصی برای بررسی و نقد آثار برگزار شود. علی رضائیان - رئیس وقت انجمن خوشنویسان قم - تلفنی از بنده خواست که مجریگری این جلسه را به عهده بگیرم! و عنوان کرد: شما در به چالشکشاندن افراد برای بحث تبحّر داری و گزینهء خوبی برای این قصّه هستی!
در ابتدا بیمیل بودم؛ حس میکردم کار من نیست. بعد دیدم فرصتی است برای تجربهای تازه. پذیرفتم. پالتوی سیاه آقای عبدالحسینی شاغل در حوزهء هنری قم و داور نقاشی را امانت گرفتم و مجری شدم!ابتدا خودم قرآن تلاوت کردم و آیهء «ن. والقلم و ما یسطرون» را خواندم. در خلال جلسه به این قرائتم گریز زدم و گفتم: «از قلم باید نون درآورد!»
بعد از قرائت من حاج داود چاووشی (خوشنویس، خواننده) آوازی مذهبی خواند و بعد استاد احمد عبدالرضایی صحبت را آغاز کرد و بعد استاد سید رضا بنیرضی (نسخنویس شهیر) و کمکم بحث جدّی شد و از علی رضائیان هم دعوت شد که کنار مجری و کارشناسان جلسه بنشیند.
هرازگاه دخالتهایی میکنم و در کنار مجریگری ، تنور بحث را داغ میکنم و نخودی در آش میافکنم و اصرار دارم که آثار نمایشگاه - حتی اگر کاتبش از بزرگان باشد - به نقد کشیده شود. برخی از افراد جلسه با این کار مخالف میکنند.
از عجایب اینکه تا انتها فضا برای نقد مستقیم آثار باز نمیشود و در نهایت خیّاط در کوزه میافتد و اثر خوشنویسی خود من در آن نمایشگاه (همین سیاهمشق) مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. عجیتر اینکه در خصوص آن، تنها خودم صحبت میکنم و دیگران و از جمله رضا بنیرضی صحبتهایم را میپذیرند و بر دفاعیّات من نقدی وارد نمیکنند!
~ برای دریافت فایل صوتی ام.پی.تری کل جلسه اینجا را کلیک کنید:
قسمت اول / قسمت دوم
~ لینک دریافت فیلم ۲۰ دقیقهء آخر جلسه با پسوند mp4 و حجم ۱۲۶مگابایت که در آن تابلوی من نقد میشود و داد و قالهای بعد از آن! >>> اینجا
~ گزارش نشست تخصصی در نگارستان که در بالا کپی پیست کردم، اولین بار اینجا منتشر شد.
سکانس چهارم: مدّتی بعد ظاهرا" این قطعه را در خلال یک معامله به امیر عاملی - شاعر و خطباز بزرگ - فروختم.سکانس پنجم: به تازگی و با سرچ کلمهء «چاپ خط روی تیشرت» مشاهده کردم که این اثر توسط یکی از فروشندگان البسه و پوشاک در تبریز بر روی تیشرت چاپ شده است.