در تیر ۸۴ در سایه‌سار انگیزه‌گیری از یک مکالمهء تلفنی طویل و البته پربار، قطعه‌ای تولید کردم که در حال حاضر نه چشمم بدون عینک قادر به نگارش چنین کاریست و نه سلیقهء مفرداتی و ترکیبیم به این سمت رهنمون می‌شود ... انتشار کارهای قدیمیم که شکر خدا آنقدر زیاد است که سال‌ها هم اگر منتشرشان کنم، چیزهای تازه دارم، ترجیح دارد بر نگاشتن مجبورانه و از سر تکلیف و بی‌میلی... امروز دست به قلم شدم ولی نوشتنم نیامد و حاصل کار ارضایم نکرد. من در گام نخست در پی لذّت‌چشانی به خویشم. اگر با نوشتن نشود، رو می‌آورم به نبش قبر گذشته‌ء هنریم و ارائهء کارهایی که پیشتر تولید کرده‌‌ام و عیارمندترند. با این پیشفرض که بینندگانم از سلامت نفس برخوردارند و کار خوب را در هر حال تحسین می‌کنند، مبادرت به رونمایی از کارهای گردگرفته می‌کنم. کسی که خلق هنری می‌کند، برگ برندهء زیبایی در دست اوست و هر گاه آن را رو کند، وقتِ وقت است. معنای پایندگی دولتِ هنر که سعدی در گلستانش می‌گوید، همین است. مخاطبی که به جای تحسین برگ‌های زرّین کارنامهء یک هنرمند، بر ضعف او در تکرار توفیق و مثلا" ناتوانیش در نگارش بدون عینک زوم کند، بیمار است.