زندگينامهٔ رضا شيخ محمّدی
رضا شيخ محمّدی هستم. متولّد هشتم خرداد ۴۴ در قم.
از اوان كودكی درگير دنيای هنر بودهام. پدرم در منزل با قلم و دوات سرو كار داشتند. از این رو به نوشتن با مداد و خودكار بسنده نكردم و اين هوس در وجودم سر بلند كرد كه با قم نی و مرکّب نيز تجربهٔ نوشتن داشته باشم. كار با مركّب با احتمال آلودهشدن فرش همراه بود و اجازهٔ مادر را در اين خصوص میطلبيد و آنها هم به حق مختار بودند تا رسيدن به اين اطمينان كه دستهگل به آب نمیدهم، اين اجازه را صادر نکنند. ورود به دنيای صوت و صدا اين محذورات را نداشت؛ ولی مقتضيات خود را داشت. قرائت قرآن بر اساس سبك قاريان مصری را در نوجوانی شروع كردم و به برخی مسابقات كشوری در دههٔ ۶۰ راه يافتم.
تحصيلات علوم روز را تا ديپلم علوم تجربی كه در سال ۶۱ موفّق به اخذ آن شدم، دنبال كردم و بعد از آن وارد حوزهٔ علميّهٔ قزوين و آنگاه قم شدم و به گذراندن دورهٔ درس خارج پرداختم و ۶ سال در راديو سراسری معارف صدای جمهوری اسلامی ايران، در بخش مربوط به دروس تخصّصی حوزهٔ علميّه به نويسندگی مشغول شدم.
قریب پانزده سال مدرّس انجمن خوشنويسان شعبهٔ قم بودم. در قزوين نيز در ايّام اقامت، تدريس خط داشتم. مدّتی در برخی مدارس قم و ادارات اين شهر خطّ تحريری تدريس میكردم.
مشوّق من در رشتهٔ هنر علاوه بر پدر و مادر محيطی یود كه در آن پرورش يافتهام. در خصوص موسيقي ماجرا اندكی متفاوت بود و مشوّق نداشتم و تنها به لحاظ علاقهٔ وافر سالهاست به آموختن رديفهای آوازی موسيقی اصيل ايرانی اشتغال دارم و دستی در خواندن آواز سنّتی داشته، در برخی مجامع نیز رادیوتلویزیون به اجرای برنامه میپردازم و اجراهایم پخش میشود.
نام آثار و کتبی كه تاكنون از حقير به چاپ رسيده است:
كتاب «مشكی از اشك!» حاوی خاطرات جنگ و يادداشتهاي تنهایی حقير در جبهه كه در سال ۷۴ و ۷۵ دوبار چاپ شد و بعدها هم مؤسّسهٔ شهید آوینی در تهران به چاپ آن مبادرت کرد. (اینجا)
جزوهٔ آموزشی «رسمالخطّ نماز» به آموزش هنر خوشنويسی با مضمون نماز میپردازد.
در كتاب «نامهٔ روحفزا» كه شرحی است بر نامهٔ ۵۳ نهجالبلاغه و در سه جلد در خلال سال ۷۵ تا ۸۰ به چاپ رسيد، در كنار پدر به عنوان مؤلّف همكاری داشتهام. (اینجا)
كتاب «ديوان خيام و باباطاهر» را به خط نستعليق نوشتهام و توسّط انتشارات «آفرينه» به چاپ رسيده است.
در کتاب «عسل و مثل» بهعنوان نویسندهٔ همکار در کنار پدر بودهام. (اینجا)
در نشريهٔ ولايت قزوين از سال ۶۷ به درج مطالب طنز با نامهای مستعار مختلف پرداختم و برخی از آنها در كتاب «داستانها و خاطرات روحفزا» در قالب کتاب مستقل وارد بازار شده است.
جوايز و تقديرنامههای متعدّدی از ستاد برگزاری مراسم دههٔ فجر، انجمن خوشنويسان و غيره دريافت كردهام؛ از جمله دو بار در جشنوارهٔ ملّی هنرهای آسمانی در رشتهٔ خطّ نستعلیق حائز رتبهٔ اوّل شدهام.
به لحاظ علاقه به هنر عكّاسی و كار در اين خصوص، جوايز متعدّدی از انجمن سينمای جوان قزوين در این رشته دريافت كردهام(بلاگ) و در برخی موارد عكسهای حقير در مجلّات و جرايد كشوری به چاپ رسيده است.
متأهّل هستم (با زینب میرکمالی۱۳۴۹) و دارای یک پسر (امین۱۳۷۰) و دو دختر (متینه۱۳۷۵ و مینو۱۳۸۳) هستم.
وبسایت: www.sheikh.ir
ايميل: qom.reza@yahoo.com
۰۲۵۳۷۸۳۲۱۰۰ ، ۰۹۱۲۷۴۹۹۴۷۹
آدرس منزل: قم، خيابان صفائيه، كوچهٔ بيگدلی، كوی معتمد، فرعی ۲، پ۳.
۰۲۵۱۷۸۳۲۱۰۰ ، ۰۹۱۲۷۴۹۹۴۷۹
ویرایش: ۸۸/۲/۲۳ - ۹۱/۳/۲۷ - ۱۴۰۱/۴/۱۹ (بعد از درخواست عبدالرضایی برای ارسال زندگینامه برای چاپ در کتاب هنرمندان حوزوی، تألیف حجّت کشفی به مناسبت
صدمین سال تأسیس حوزهٔ علمیّه)
I am Reza Sheikh Mohammadi; Ali's son was born in QHOM at 1965.
I was involved with the world of art since my childhood. My father who is currently 70 years old is representative of KHOBREGAN Parliament was working with reed pen (GHALAM) and ink so this sense of curiosity was raised in my mind to experience the writing by reed pen and ink. Ordinary pen was not enough for me!
This possibility was existed that ink makes the room dirty, then my mother's permission was necessary and they were right not to permit until i will not make terrible.
Entering to the world of music did not have these limitations, but had it's own. I started recitation of holly QORAN as Egyptian readers' style since i was in my younghood and entered to nationalwide QORAN competition at 1981 decades.
I continued my study until high school and graduated at 1982 from natural science . after that I was informed by seminary school in QOM and QAZVIN in Iran. Currently I am passing my studies in high level of seminary school and in respect of this, i am working as a writer in NationalWide Radio in religious part of it.
I should point out to those jobs which i had carried out :
Since 5years ago I was official teacher in KHOSHNEVISAN union at branch of Qom, but at the time of my resident in QAZVIN I was teaching handwriting. currently i am teaching in some schools and organizations.
My first incentive to art was my parents and seconds the environment and atmosphere which I have been grown up. But in music I had a different situation not have had any incentive.
مترجم: علی افشاری قزوینی، آذر ۸۷