قصارمشق جدید شیخ روی مصراع: به خواری منگر ای منعم ضعیفان و نحیفان را

لینک فیسبوکی:
https://www.facebook.com/photo.php?fbid=463815713736986&set=a.248361618615731.53519.247710328680860&type=1&theater
اسکن اصلی:
http://mashq.persiangig.com/9207/sheikh_beKHaariMangar_Skan2_18x28_q9mm~r320.jpg

اثر کتابت به خط شیخ / تحریر: آذر 84

ابعاد اصلی: ۵۶ در ۶۸ سانتیمتر / اندازهء قلم: ۰.۸ میلیمتر و اقلام بزرگتر / سفارش‌دهنده: بهرامی به هادی پناهی و پاس به من / دستمزد نگارش: ۳۰ ه.ت / سرنوشت قطعه: در همان سال به حسینیه‌ای در قم انتقال یافت و بعد از تخریب آن دیگر از اثر خبری ندارم و تنها یک فتوکپی در قطع اصلی که در ازای ۵۰۰ تومان توسط مغازهء پدیدهء قرن قم قبل از تحویل اثر به پناهی از آن تهیه کردم، باقیست. یک نسخه از فتوکپی هم در اختیار شاگرد خوشنویسیم سید اسماعیل علوی‌راد است که در قم کلیدسازی دارد و ممتازش را با بنده گرفت و در حال حاضر هر دو سه روز یک بار دیالیز می‌شود و این اسمس «سند تو آل»ش حدود ساعت ۹ صبح از خواب می‌پراندم که: «سلام جهت رفع خستگی زیر دیالیز اگر میتوانی جک یا اس بفرست ممنون»
لینک فیسبوکی

میر من! / خط بنده و تذهیب مهرداد لطفی‌پور

دستمزد تذهیب: ۱۰۰ ه.ت
سرنوشت: فروش به ثـَمن بخش به غیاث علوی به همراه شماری از آثار خوشنویسیم برای تأمین بخشی از نیاز مالیم به ده میلیون تومان بابت خرید پنج تراک موسیقی در اسفند ۹۱
= اجرای دوم این چلیپا قبل از تذهیب همراه با مصراعی از آن در قالب قصارمشق
= اجرای دوم بعد از برش افقی چلیپا و تبدیلش به چهار سطر افقی و جاسازی قصارمشق در میان آنها توسط اسدالله فقیهی و تذهیب اثر!
= اجرای سوم چلیپا بعد از تذهیب توسط نسرین حقیقت
= لینک فیسبوکی

خط استاد احمد پیله‌چی / نقد: رضا شیخ محمدی

# هـنـر مِــی: صحّت و سلامت در پیچش و چرخش «هـ» در هو / ورود خوب مفصل «هـ» به «واو».... کشیدهء باصفا، خوشرنگ، اصیل با رانش قاطع و نوانس مطلوب و تداعیگر خطوط قدما ... اجرای فاقد حشو و مرکّب‌برداری به اندازه.
# عـیــب مِــی: تمایل ِ فزون از حدّ حروف و کلمات به راست، کوچک‌نویسی حرف «ح» و بزرگنویسی «لا» و افراط در ایجاد بیاض بین لام و الف (لای دوم)           لینک فیسبوکی

سطر رضا شیخ محمدی / نگاشته‌شده در بهمن 82 / قبل و بعد از تذهیب

شعر حافظ
تذهیب: استاد رامین مرآتی و تیمش در کرج
لینک مرتبط: اینجا
لینک فیسبوکی

اسکن قبل و بعد از تذهیب یک سطر از خطوط سال 83 شیخ

سمت راست: شعر: حافظ / از سطور تکلیف‌شده برای تحریر در جلسهء دعای توسّل هفتگی خوشنویسان قم در سال ۸۳ / رنگ کاغذ: انجام‌شده بعد از تحریر توسط رنگ جوهر عمل‌آوری ‌شده توسط امیر عاملی / سمت چپ: همان قطعهء سمت راست پس از تذهیب توسط استاد رامین مرآتی و تیم کارگاهش در کرج / لینک مرتبط: یازده سطر از من با تذهیب استاد رامین مرآتی
لینک فیسبوکی: اینجا

مجاورنویسی معنادار یک آیهء قرآن با بیتی از حافظ

دو تکّه خط به قلم بنده و تحریر شده در دی ۸۸ در کرمان در مدت اقامتم در سویتی که ادارهء ارشاد اسلامی کرمان در اختیارم گذاشته بود و جناب عبدالله فکری هم گهگاه به بنده سرمی‌زد.... مدتی بعد در سفری به قزوین این قطعات را در اختیار دوست نگارگرم مهرداد لطفی‌پور قرار دادم؛ در قراری که در منزلش داشتم و با او به همراه فرزند گلش عکسی به یادگار انداختیم و ایشان در ازای ۱۰۰ ه.ت آن را قطعه‌بندی کرد و با نگارگری خاصّش که نوعی اجرای گل و مرغ به شیوهء نوین است، آمیخت که حاصل کارش را در نمایشگاه‌های مختلف عرضه کردم که با پیشنهاد خریدش از سوی کسی مواجه نشدم.
 در جریان انتخابات مجلس شورای اسلامی در سنوات اخیر که دکتر لاریجانی کاندید بود و در دفتر مرحوم پدرشان آیت‌الله شیخ هاشم آملی در قم جلسه‌ای با حضور هنرمندان ترتیب داده بودند، به نمایندگی از خوشنویسان در حضور دکتر صحبت کردم و این اثر را در حین صحبت نشانشان دادم و راجع به مجاورنویسی معنادار یک آیهء قرآن با بیتی از حافظ مطلبی گفتم... خیلی‌ها فکر کردند قصد دارم تابلو را به لاریجایی هدیه کنم. حتی در حین صحبت من ابراهیم سلیمانی (عکاس مشهور قم) به شوخی پراند که شیخ‌محمدی اثر را آورده که هدیه کند و بنده محکم گفتم: «خیر! آورده‌ام که آقای دکتر خریداری کنند!» که لاریجانی و حضار خندیدند.
سرنوشت اثر: پس از سالها نهایتا" در تابستان ۹۱ در اکسپوی قم به ۶۰۰ هزار تومان توسط ادارهء ارشاد اسلامی قم خریداری شد.
لینک مرتبط: انتشار قطعهء مذهّب مزبور در فیسیوک
لینک مرتبط: مونتاژ مضامین ظاهرآ مختلف و باطنآ هم‏افق

بت جقه به خط شیخ با تذهیب استاد رامین مرآتی

راست: خط رضا شیخ محمدی (پاییز ۸۶) در تلفیق با تذهیب بت جقّه‌ای کار استاد رامین مرآتی و تیم تذهیبش در کارگاه کرج / متن: یا فاطمه اشفعی لی فی الجنه همراه با شعر فارسی: یا حضرت معصومه ای بانوی هر دو سرا - کن شفاعتی بر ما حق مادرت زهرا /
چپ: استاد رامین مرآتی در حال کار بر روی همین اثر (۱۳۸۶ ش) / لینک فیسبوکی: اینجا و اینجا

پوزش از قصور؛ پیشکش قصار!

روزهای پایانی سال ۹۱ است. در این سال عمدهء تمرکزم بر خلق تراک‌های سنتی موسیقی در استودیو بود. از نیمهء سال ۹۰ که تصنیف «نقش همت» با صدای بنده در جام جم تهران تولید و بارها از شبکه‌های مختلف سیما (آخرین بار روز گذشته ساعت ۵.۵ عصر از شبکهء نور استان قم) پخش شد، به این خودباوری رسیدم که تولید کار استودیویی ازم برمی‌آید. از این رو سال جاری با هزینهء شخصی و با مشکلات فراوان دو ترانه به ۵ میلیون تومان تولید کردم (به اسامی وداع با آهنگسازی و تنظیم هاشم شریفزاده و «خط خوش» کار محسن حسینی) و در ماه اخیر هم ۵ تصنیف ساخته‌شده و آماده برای خوانندگی از هاشم شریفزاده به ۱۰ میلیون تومان خریداری کردم. این مسائل سبب شد که علاوه بر فشار بر خانواده، بلاگ حاضر نیز آنگونه که درخور است آپدیت نشود. هرچند حضورم در برگه‌های شخصیم در اف.بی نیز در این خصوص بی‌تأثیر نبود. زیبایی صفحات سایت مزبور و امکان درگیرکردن کاربران مختلف با دنیایم و ابزارهای گوناگون ارتباط که آنجا وجود دارد، فریباست. مشکل تنها در فیلتربودن و سختی ورود به آن «مجازآباد» است که گاه باعث می‌شود عطایش را به لقایش و فریبائیش را به سختی ورودش ببخشیم.
شاید تصور شود که دیگر خط نمی‌نویسم. من همیشه خط کم می‌نوشتم. اما تدابیری اتخاذ می‌کنم که همان کم، زیاد جلوه کند. یکی تمرکز بر یک متن و مصراع است. اگر بهانه‌ دست دهد، به سمتش هجوم می‌آورم. مصراعی که در این پست در قالب اختصاصی خودم (قصارمشق) عرضه کرده‌ام در آخرین جلسهء مدرسین خوشنویسی انجمن خوشنویسان قم از سوی اعضا تحریر و مورد نقد و بررسی با کمک ابزار ویدئوپروژکشن قرار گرفت. همچنانکه که در پاسخ به سوءال مدرّس خوب انجمن: خانم حکیمه پوریزدانپرست گفتم، برای نگارش این قصارمشق مکرّرآ اتود زده‌ام. تازه اجرای عرضه‌شده در اینجا اجرای ارائه‌شده در روز جلسهء مدرّسین نیست و تحت تأثیر برخی انتقادهایی که به کارم شد (در کل ترکیب کار را علی بخشی رئیس انجمن و علی رضائیان و برخی موارد مثل ساختن مثلث را سه الف را خانم آهنی) پسندیدند ولی حسن اعرابی اتصال کاف «کر» را به انتهای «دست» باعث ایجاد یک فرم نامأنوس در نستعلیق دانست و رد کرد و به جای «مکن» در اجرای ارائه‌شده در آن روز انتقاد کرد که تغییرش دادم. اثر حاضر با جمع‌بندی دیدگاه‌های مثبت و منفی در منزل خلق شد. کاغذش قدیمی و دست‌ساز و پاره‌شده از یک کتاب قدیمی است؛ مُرکّبش قهوه‌ای و قلمش نی دزفولی به ضخامت ۳ میلیمتر و ابعاد اصلی کار (محدودهء نگارش): ۶.۴ در ۶.۴ سانتیمتر است. مهیّای تذهیب ظریف با طلاست و ارزشش را دارد.

عیب می، هنر می / خط شیخ و تذهیب ریزنقش حسن محمدی

عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگوی! (حافظ)
خط : رضا شیخ محمّدی / کاغذ: یکروگلاسه
محصول: انگیزه‌بخشی حاصل از حضور در گروه خوب پرشین‌کالیگرافی در فیس‌بوک در دی ۹۰ و کل‌کل با خوشنویسان آنجا
و تلاش برای بلندشدن روی دست آنان
اندازهء قلم: ۳.۵ م.م / تذهیب : حسن محمدی هفشجانی / دستمزد : ۱۵۰ ه.ت / سایز اصلی : ۱۱.۵در ۱۸.۵سانتیمتر / قیمت قطعه : ۵۰۰ ه.ت
لینک مرتبط >> اینجا و اینجا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تصویر این خط در فیس‌بوک و کامنت‌های کاربران در این خصوص و پاسخ‌های من از راست به چپ:

    
    
    
   

شعر هلالی جغتایی / خط شیخ / تذهیب حسن محمدی هفشجانی و فرزانه جعفری

راست: بی غم عشق تو صد حیف ز عمری که گذشت
پیش از این کاش گرفتار غمت می‌بودم / شعر: هلالی جغتایی
خط : رضا شیخ محمدی / نگارش : بهمن ۹۰
انگیزهٔ نگارش:
حضور و عرض اندام در گروه خوب «پرشین‌کالیگرافی» در فیس‌بوک
قلم: ۳.۵ میلیمتر / مرکّب: ساخته‌شده با پوست گردو که دوست خوشنویس و کلکسیونرم احمد ابوطالبیان قزوینی در اختیارم گذاشت.
کاغذ: آهارمهره عمل‌آوری‌شده و مرقش‌خورده توسّط استاد احمد پیله‌چی
تذهیب: حسن محمّدی هفشجانی (شاگرد خوب اساتید: آقامیری، تاکستانی و صادق‌زاده)
ابعاد اصلی: ۱۱.۵ در ۱۷.۵ سانتیمتر / دستمزد نگارگر: ۱۰۰ ه.ت / قیمت اثر: ۵۰۰ ه.ت فروش به ثمن بخس به غیاث علوی در خلال یک معامله با او در بهار 92
یادآوری: نگارگر ریزنقش اثر تلفنی عنوان کرد که اثر را قبل از تذهیب از ترس ریزش مرکّب یا خراب‌شدن در حین تذهیب با اسپری فیکساتیو ایتالیایی aerosol فیکسه کرده است. البته فیکسهء مزبور در این حال کار تذهیبکار را برای تذهیب مشکل می‌کند و با ترفندهای خاص باید چربی کار گرفته شود.
لینک مرتبط (اسکن اثر قبل از تذهیب) >> اینجا
لینک مرتبط فیسبوکی: اینجا نشر در کانال سروشم در ۰۲۱۰: اینجا
چپ: اجرای دیگری از این اثر / تحریرشده روی کاغذ پوستی که برای فرزانه جعفری نگارگر اصفهانی که از طریق فیسبوک باهاش رابطه برقرار کردم، فرستادم و حاصل کار را در دیدار حضوری در پارکینگ منزل تحویلم داد و دستمزد تذهیب را که گرانترین وجهی است که تاکنون برای تذهیب یک قطعه پرداخت کرده‌ام، بعد از پیغامهای مکرّرش و از رورفتنم به حسابش واریز کردم. لینک فیسبوکی: اینجا

عیب می - هنر می / خط شیخ و تذهیب استاد علیرضا برزکار

عیب می جمله چون گفتی هنرش نیز بگوی! (حافظ)
خط : رضا شیخ محمّدی / کاغذ : گلاسهء رنگ‏شده با ریواس(؟) توسط علی ایزدخواه دوست خوشنویسیم در سرچشمهء کرمان / اندازهء قلم: ۶ میلیمتر / تذهیب : استاد علیرضا برزکار / دستمزد : ۲۰۰ ه.ت / سایز اصلی : 17.5x30.5 سانتیمتر / قیمت قطعه : ۵۰۰ ه.ت / لینک مرتبط >> اینجا و اینجارزومهء برزکار در اف.بی: اینجا

تنزل الملائکه / خط شیخ و گرافیک سید جواد موسوی

دیجیتال آرت 
خط: رضا شیخ محمدی / گرافیست: سید جواد موسوی (قم)
لینک مرتبط (اسکن اصلی و نسخهء تذهیب‌شده): اینجا
لینک فیسبوکی (انتشار این دیجیتال آرت در فیسبوک و نظرات کاربران): اینجا
لینک فیسبوکی (تصویر اهدای یک نسخه از این دیجیتال آرت به آیةالله هاشمی رفسنجانی): اینجا

قصارمشق دلقت / اجرای دوم

دلقت به چه کار آید و تسبیح و مرقّع؟
خود را ز عمل‌های نکوهیده بری دار!
خط
: رضا شیخ محمّدی (قالب قصارمشق)
تحریر: ۱۷ بهمن۹۰ / قم ابعاد اصلی: 7.5x7 سانتیمتر / قط قلم: ۴ میلیمتر مرکّب: سیاه مخصوص کتابت قرآن کریم که دوستم علی بخشی (کاتب قرآن) هدیه کرد. افهء رایانه‌ای: ای.سی.دی.سی
اصل قطعه را در دهم اسفند ۹۰ برای تذهیب در اختیار دوست مذهّبم "محسن روزگرد" قرار دادم. در پاییز ۹۱ قطعه را به صورت تذهیب‌شده تحویل گرفتم. ابعادش تا ۲۶ در ۳۰ پهن شده (بچّه‌م قد کشیده!)... به روزگرد گفتم چرا حواشی خطم را با کاتر نبریده و همه‌اش را تذهیب کرده؟ گفت: مدتی بود تذهیب نکرده بودم . وقتی آمدم روی این کار، به شدت پرانگیزه بودم و هیجان کار داشتم... لذا گفتم خودم را خالی کنم. این بود که اینقدر گسترده کار کردم.. حتی بعد از فراغت از متن، باز دیدم دلم میخواهد پیش بروم... لذا حاشیه‌ء پاسپارتو را هم تذهیب کردم. شما فقط لطف کنید ۱۸۰ ه.ت مرحمت کنید!
لینک فیسبوکی: اینجا


از آنجا که دوست گرافیستم هادی معزّی به افه‌های گرافیکی بنده معترض بود، در 23 بهمن 90 به او ایمیل زدم:
دوست عزیز گرافیستم هادی معزّی!
‏با سلام. این خط بنده را که بر اساس بیت سعدی در گلستان (دلقت به چه کار آید و تسبیح و مرقع / خود را ز عملهای نکوهیده بری دار)‏ تحریر کرده‌ام، با سلیقهء خودتان به اثری «سنتی/مدرن» که حاصل دست یک خوشنویس و یک گرافیست خطشناس است، تبدیل کنید. دستتان برای هر ابداع و نوآوری باز است؛ فقط روح خط حفظ شود و مفردات و ترکیب دست نخورد. همانطور که حضوری عرض کردم بابت این کار به شما دستمزد می‌دهم. من این کار را دلی نوشته‌ام و دوست دارم شما هم دلی رویش کار کنید. قصد دارم به مرور این کارها جمع شود و در کتابی حاوی آثارم چاپ شود. ممنون و موفق باشید.

http://o9127499479.persiangig.com/9011/sheikh_dalqat2_kaqaz-qadimi_7.5x7_qalam4mm_be-moezzi.jpg

کل حکایت سعدی از این قرار است:
یکی از جمله صالحان به خواب دید پادشاهی را در بهشت و پارسایی در دوزخ پرسید که موجب درجات این چیست و سبب درکات آن که مردم به خلاف این معتقد بودند. ندا آمد که این پادشه بارادت درویشان به بهشت اندرست و این پارسا به تقرب پادشاهان در دوزخ.
دلقت به چه کار آید و تسبیح و مرقع - خود را ز عمل‌های نکوهیده بری دار
حاجت به کلاه برکی داشتنت نیست - درویش‌صفت باش و کلاه تتری دار

اخراجم از گروه پرشین‏کالیگرافی در فیس‏بوک

کامنت مدیر محترم گروه پرشین‌کالیگرافی آقای فرزان کرمانی‌نژاد
بعد از اخراجم از گروه مزبور (فایل وُرد) >>> اینجا


شیخ به فرزان کرمانی‌نژاد:
با احترامات فائقه. لطفا به طور مشخّص بفرمایید بابت کدام تخلّف بنده، تصمیم به قطع دسترسی اینجانب گرفته‌اید تا اگر مقدور هست و اجازه دهید با عذرخواهی از گروه مجددّا در جمع خوب شما حاضر شوم.‌‏ارادتمند رضا شیخ محمدی شانزده بهمن نود

From: Farzan Kermaninejad  To: reza sheikh
Sent: Sunday, February 5, 2012 4:04 PM
جناب شیخ مطمئن هستم که به یاد دارید که طی یک سیر طولانی عرایض مشوقانه بنده تبدیل به تذکرات ضمنی و سپس تذکرات روشن و نهایتن به اخطارهای چند باره و سر آخر به قول شما تحریم انجامید ..... و قطعن تصدیق می‌فرمایید این همه نبود مگر بازخورد رفتار شما و تخطی مکرر از بسیاری بندهای منشور نحوه همراهی با گروه ...... نه در صدد تحلیلش چرایی آن هستم نه در صدد اصلاحش ........ چرا که نه تخصص من است و نه به من ارتباطی دارد ....... جایی هم فرمودید که این تحریم‌ها را نصب العین خود کرده و خود را ملزم به اجرای آن می‌دانید .... لطفن به همان نصب‌العین مراجعه فرمایید .....
درضمن عرض کنم که اگر به خود من بود حالا حالاها با شما حال می‌کردم ..... حتمن این را هم درک کرده اید که شخصن هم پوستم کلفت‌تر از این حرف‌هاست که از این کارها برنجم و هم اصولن رفتار چالشی و جسورانه را می‌پسندم ..... بگذریم که رفتار شما گاهی از حالت چالشی خارج و به نوعی توهین به جمع و قوانین گروهی و لجبازی افسارگسیختهٔ کودکانه تبدیل می‌شد ..... به عرض می‌رسانم لغو عضویت شما در گروه در پی یک سری درخواست‌های مکرر اعضا انجام شد ...... و اغلب اخطارهای من از پی درخواست‌ای ایشن بود ...... ایشان در مقاطع مختلف از حذف پیام‌ها و پست‌های شما گرفته تا قطع دسترسی کامل شما را خواهان بودند ..... هر چند خاطر شما عزیز است اما احترام ایشان و درنظر گرفتن خواسته اعضای گروه نیز بر من واجب است ..... بی اغراق روزی نبود که پیامی از سمت دوستان مبنی بر درخواست تذکر به شما نداشته باشم و من مرتب همگان را به مدارا دعوت می‌کردم ........ تا جایی که بسیاری گروه را ترک یا فعالیتشان را محدود کردند و برخی به صورت علنی به من گفتند به دلیل مدارا بیش از حد من با شما و تغییر جو گروه توسط شماست ........
فعلن در سفر کاری هستم و فرصتم کم ........ فرداشب یا پس‌فردا صبح که برگشتم موضوع را دوباره با تنی چند از دوستان درمیان می‌گذارم .... نظر قطعی را ایشان خواهند داد ... کمی صبور باشید ....... جای شما باشم بیشتر خط می‌نویسم ....... حیف هنر و وقت شماست که بیهوده تلف شود .....
در ضمن خواهشمندم فعلن تقاضای عضویت ارسال نکنید و اگر دوستی ندانسته و بدون هماهنگی با ادمین‌های گروه شما را به جمع افزود خودتان خارج شوید ..... حضور بدون هماهنگی در گروه ولو غیرمستقیم به قطع دسترسی همیشگی شما خواهد انجامید .....
آرزوی موفقیت و سلامت شما را در پناه حضرت حق دارم
فرزان

On February 5, 2012 3:38:45 AM PST, reza sheikh wrote:


شیخ به کرمانی‌نژاد:
با سلام. اگر اهانتی به جمع کردم از تک‌تک معذرت میخواهم. اگر مقدور هست فرصتی دوباره بدهید بلکه اشتباهاتم را جبران کنم شیخ. شانزده بهمن نود. قم


On February 5, 2012 6:37:45 AM PST, Farzan Kermaninejad wrote

عرض کردم صبور باشید ...... چند روزی فرصت بدهید .... نظر نهایی را دوستان خواهند داد ...... عرض کردم تقاضا نفرستید ..... باز فرستادید ...... به نکاتی که گفته می‌شود توجه فرمایید ...... باز تکرار می‌کنم صبور باشید و شکیبا .....


و فرزان کرمانی‌نژاد چند روز بعد در بیست بهمن ۹۰:

سلام علیکم .... ضمن عرض ارادت مجدد به اطلاع می‌رسانم چنانچه به شما قول داده بودم نظر سنجی مفصلی در باره عضویت شما در گروه انجام شد .... تا حضور یا عدم حضور شما در گروه بر اساس خواست ۴-۵ نفر بخصوص و خدای نکرده اشتباه ما در فهم نظر جمع نباشد ..... به این منظور وقت و انرژی زیادی هم من و هم چندتن دیگر از دوستان گذاشتند و البته تک تک رای‌دهندگان .... به ویژه اینکه من این روزها درگیر اتمام بخش اصلی تز دکتری خود هستم و درحالی که ۳ هفته بیشتر فرصت ندارم دنیایی کار عقب مانده باقی است ...... با این حال با جان و دل و بدون اینکه کسی مرا مجبور کرده باشد این وقت را گذاشتم ... امیدوارم که درک کنید و قدر این وقت را بدانید .... متن نظر سنجی با هماهنگی دوستان تنظیم شد و برای ۶۵ نفر از اعضای فعال گروه ارسال گردید ....... اسامی ایشان چندان مهم نیست و اگر خود شما هم یک فهرست ۶۵ نفره انتخاب کنید به احتمال زیاد با یکی ۲ نفر تفاوت مشابه فهرست ما خواهد بود .........

=================
متن پیام ارسالی برای دوستان چنین بود:

ضمن سلام و تشکر فراوان از زحمات و همراهی‌های شما در گروه خوشنویسی ایرانی .... به منظور ارج نهادن به مدیریت جمعی در گروه و احترام به نظر اعضای فعال و رعایت اصل دموکراسی جهت نظرسنجی و مشورت در مورد لغو عضویت جناب رضا شیخ محمدی و نحوه عملکرد صحیح مزاحم وقت شما شده‌ام ....... چنانچه احتمالن مستحضر هستید دو روز پیش عضویت جناب شیخ در گروه لغو شد .... مسئله فقط یک نفر کمتر یا بیشتر نیست .... غرض دانستن نظر اعضا و محترم شمردن نظرات ایشان و بکاربستن در موارد دیگر است .....

نخست به عرض برسانم حذف ایشان در پی اخطارهای مکرر٬ نه فقط به خواست خود من که به سبب تقاضای تنی چند از اعضای گروه انجام شد که در مقاطع مختلف از تذکر ضمنی تا قطع دسترسی کامل را برای ایشان خواهان بودند ..... پس از این لغو عضویت ایشان شروع به واسطه تراشی کردند ..... و پیاپی پیام‌هایی مبنی به درخواست بازگشت به گروه دادند ........ از آنجایی که در سفری کاری بودم از ایشان خواستم که صبور باشند تا با دوستان و اعضای فعال گروه مشورت کنم ........ هر چند در این فرصت کوتاه هم چندان شکیبا نبودند بر اساس قولی که به ایشان دادم و همچنین باور عمیق بر اراده جمعی برای مدیریت و کنترل گروه و طبق اصول دموکراسی که آمال ماست مزاحم وقت شریف شما شده‌ام

خواهشمندم شماره یکی از گزینه‌هایی زیر را به عنوان نظر خود به صراحت اعلام کنید ..... و اگر خواستید شرح و توضیحی هم بدهید با کمال میل در خدمتم ..... قابل ذکر است که نظر شما نزد من محفوظ و مخفی خواهد ماند ....
۱- بازگشت بی‌قید و شرط به گروه
۲- بازگشت همراه با محدودیت‌های کم و موقت
۳- بازگشت با محدودیت‌های شدید و طولانی مدت
۴- عدم بازگشت قطعی
۵- بی‌نظر یا نظر ممتنع (بی‌پاسخ گذاشتن این درخواست تا ۴۸ ساعت به منزله رای ممتنع خواهد بود)

این درخواست برای همه فعالان گروه ارسال شده و ادمین‌های گروه به اتفاق آرا پذیرفته‌اند که برایند نظر دوستان هرچه باشد بی‌چون و چرا بر آن گردن نهند ...... خواهش می‌کنم دور از مسائل احساسی و با درنظر گرفتن وظیفه حفظ و سیانت از آرامش گروه و رسیدن به اهداف آن و همچنین تلاش برای ضایع نشدن حقوق افراد نظر خود را اعلام نمایید .... مشورت با دوستان بلامانع است اما خواهش دارم در صفحه اصلی گروه چیزی از این نظرسنجی ننویسید .....

خدایا چنان کن سرانجام کار / تو خشنود گردی و ما رستگار

شرح مختصری از وقایع پیش‌آمده از طرف جناب شیخ مشابه آنچه که در جواب آقای حیدری در گروه نوشته شد برای روشن شدن ماجرا در ادامه آمده است .... البته بسیاری از نکات به جهت اختصار نیامده ..... و برخی مسائل بیرون از فیس‌بوک نیز ذکر نشده ........ و به گلایه‌ها و شکایت‌های مکرر دوستان و دلایل مطرح شده از سوی ایشان اشاره نشده است ..... اگر در جریان ماوقع هستید می‌توانید ادامه این پیام را نخوانید .....

امیدوارم که دیگر چنین مواردی نداشته باشیم ..... از اینکه وقت شما را گرفتم عذرخواهی می‌کنم ......
ارادتمند
فرزان کرمانی‌نژاد

شرح مختصری از مسائلی که به قطع دسترسی جناب رضا شیخ محمدی انجامید:

اگر فرصت و حوصله‌ داشته باشید و به مرور آنچه که بین ایشان و گروه طی ماه‌های گذشته انجامیده بپردازید ...... قطعن تصدیق خواهید کرد که طی یک سیر طولانی عرایض مشوقانهٔ بنده تبدیل به تذکرات ضمنی و سپس تذکرات روشن و نهایتن به اخطارهای چند باره و تند و سر آخر به قول ایشان به تحریم انجامید .... و قطعن تصدیق می‌فرمایید این همه نبوده است مگر بازخورد رفتار خود ایشان و تخطی مکرر از بسیاری بندهای منشور نحوه همراهی با گروه ...... در اینجا نه در صدد تحلیل چرایی رفتار ایشان هستم و نه در صدد اصلاحش ........ چرا که نه تخصص من است و نه به من ارتباطی دارد ....... ارتباطش فقط حفظ انسجام و حراست از اهداف گروه است ..... همانطور که عرض کردم لغو عضویت ایشان در پی درخواست اعضا بوده و فقط در روزی که ایشان حذف شد ۴ نفر از دوستان که احترامشان بر من واجب است چنین درخواستی داشتند ....... در طول زمان من مرتب همگان را به مدارا و تساهل دعوت می‌کردم ........ تا جایی که بسیاری از من هم رنجیدند و گروه را ترک یا فعالیتشان را محدود کردند ...... برخی به صورت علنی به من گفتند به دلیل مدارا بیش از حد من با شیخ و تغییر جو گروه توسط ایشان یا سخنان سخیف و پیام‌های وقت‌گیر و بیهوده ایشان است ........ بسیار تلاش کردم به ایشان تفهیم کنم که سر به سر دیگران نگذارد و طنز با آزار دادن دیگران متفاوت است ..... اما نشد ....... به ایشان گفتم شما که درست سخن گفتنی نمی‌دانی٬ سخن نگفتن را بیاموز .... نیاموخت .... پیشنهاد کردم گروهی مطابق سلیقه خودشان ترتیب دهند یا در وبلاگ مشهورشان به فعالیت بپردازند ..... نکرد ..... هر کسی هر چیزی می‌گفت ایشان باید جواب‌های تند و گاه بی‌ربط و گاه با ربط بدهد .... و گاهی دور از مدار ادب .... از شرح زندگی خود و پدر و مادر و نحوه ازدواج اجباری شان گرفته تا نکات و شوخی‌های بیمزه‌ای در باره بند ناف ایشان هنگام زایمان والده مکرمه٬ یا شرح دم شان که مانند مارمولک است و بسیاری چیزهای دیگر را در گروه مطرح کردند...... تلاش برای تبلیغ و ارجاع به وب‌لاگ خودشان و فروش تصویر نسخه‌برداری شده کار مردم ترجیع‌بند پیام‌هایشان بود ..... که این کار افزون بر اینکه کاری غیراخلاقی و مزموم است از نظر قوانین ایران که برایشان ارسال کردم و همچنین قوانین کپی رایت امریکا جرم محسوب می‌شود ..... می‌دانید که شکایت یک نفر به فیس‌بوک که ملزم به رعایت قوانین امریکاست می‌توانست منجر به بستن کامل گروه ما از طرف فیس‌بوک شود ...... با این وجود با ایشان مدارا شد بسیار بیش از آنکه قدر بداند ..... اگر به خود من بود حالا حالاها تحمل ایشان را داشتم ..... حتمن این را از رفتار من درک کرده‌اید که شخصن هم اهل مدارا هستم و هم پوستم کلفت‌تر از این حرف‌هاست که از این حرکات برنجم و هم اصولن رفتار چالشی و جسورانه را می‌پسندم ..... منتها رفتار ایشان گاهی از حالت چالشی خارج و به نوعی توهین به جمع و عناد علنی با قوانین گروهی و لجبازی کودکانه تبدیل می‌شد ..... هر بار در پی تذکری مدتی به قول خودشان «عقب‌نشینی تاکتیکی» می‌کردند (گویا از نظر ایشان در وضعیت جنگی قرار داشتیم) و پس از چندی باز به قول خودشان «به حالت خزنده» پیش‌روی می‌کردند .... حتا پس از آخرین اخطار که گفته شد «حتا یک کلمه در مورد افراد صحبت کنند به قطع دسترسی ایشان می‌انجامد» و ایشان هم فرمودند که این گفته را نصب‌العین‌ خودشان کرده‌اند باز هم بارها بحث‌های چالشی راه انداختند و دیگران را خطاب قرار داده یا کار خود را با دیگران مقایسه کردند ..... و باز هم تحمل کردیم و ندیده گرفتیم .... حتا ایشان روی وال صفحه شخصی خود٬ در پاسخ به درخواست دوست عزیز جناب رئیسی که دعوت به حضور مودبانه در گروه داشته‌اند به صراحت گفته که موقتی رفتاری مودب خواهد داشت و به این روش اعتقادی ندارد و فکر می کند سلاح جدیدی است که باید بیاموزد ....

====================
تعداد کسانی که در نظر سنجی شرکت داده شدند ۶۵ نفر بودند که پس از گذشت ۴۸ ساعت از ارسال پیام‌ها نتایج زیر به دست آمد:
۱- (بازگشت بی‌قید و شرط به گروه): ۲ نفر
۲- (بازگشت همراه با محدودیت‌های کم و موقت):۴ نفر
۳- (بازگشت با محدودیت‌های شدید و طولانی مدت):۱۴ نفر
۴- (عدم بازگشت قطعی): ۲۴ نفر
همچنین از ایشان یک نفر رای‌ ممتنع داد؛ ۲ نفر مسیجشان بسته بود و نتوانستیم نظرشان را بخواهیم؛ و ۱۸ نفر با گذشت ۴۸ ساعت پاسخی ندادند که جمعن ۲۱ نظر ممتنع در نظر گرفته شد

همچنین در شرح نظرهایی که داده شد میزان گلایه از شما بسیار بالا بود بسیاری از کسانی که گزینه ۳ را انتخاب کردند از پاسخ مشروحشان پیدا بود که درجریان اینکه قبلن به شما اخطار و فرصت داده شده بی‌اطلاعند و یا می‌گفتند نظرشان ۴ بوده اما چون شما٬ ایشان را به وساطت طلبیده‌اید گزینه ۳ را انتخاب می‌کنند .....

به این ترتیب با نظر اکثریت اعضای فعال از پذیرش شما در گروه معذوریم. این نظر برای اسامی غیرحقیقی که به شما وابسته باشد هم جاری است.

در انتها به‌عرض می‌رسانم .... شخصن بسیار از هنر و خط شما لذت می‌برم و در این مدت از شما بسیار آموختم ..... امیدوارم که شما هم کدورتی به دل نگیرید .... جای فعالیت در عرصه‌های مجازی و حقیقی برای شما فراوان است و بدون تعارف عرض می‌کنم که هر کمکی از من ساخته بود بی دریغ در خدمتم .....

و من الله توفیق
فرزان

جواب شیخ به آقای کرمانی‌نژاد:
درود و پوزش که اسباب زحمت برای شما و ادمین‌های محترمتان ایجاد کردم.... حال جای این سوءال وجود دارد که آیا آلبوم بنده در گروه خوب شما باقی خواهد ماند؟ اگر آری، با توجه به اینکه خود شما هم اذعان فرمودید که از هنر و خط حقیر لذت می‌برید قبول زحمت کنید تا هر از گاهی نمونهء آثار جدیدم را را برای حضرتعالی ایمیل کنم تا ضمن اینکه نظرتان را در خصوص روند فعالیت هنریم جویا می‌شوم، تصویر را در آلبوم مزبور قرار دهید تا به مرور این آلبوم غنیتر شود. همینکه دسترسی بنده را به طور کامل به گروه نبسته‌اید، ممنونم. بنده گهگاه وارد گروه می‌شوم و بازخوردها را در خصوص آثارم می‌خوانم. اگر خودتان وقت ندارید، برای یکی از دوستانم که در گروه هست ارسال کنم و او زحمتش را بکشد و اگر تصمیم به حذف آلبوم دارید، دلیل این حذف را با توجه به اینکه آثار بنده گناهی نکرده که بخواهد به آتش من بسوزد، بفرمایید. اگر تصمیمتان برای حذف آلبومم جدّیست، خواهش می‌کنم قبل از راءی‌گیری مجدّد در این خصوص مبادرت به حذف نفرمایید. بنده را در جریان قرار بدهید. مخلص شما رضا شیخ محمدی
بیست و یک بهمن نود

فرزان کرمانی‌نژاد ¤ بیست و یک بهمن نود:
جناب شیخ عزیز از لطف شما ممنون .... اما دلیل دلبستگی یا بهتر بگویم وابستگی شما به این گروه را درک نمی کنم ... اسرار شما یرای فعالیت در گروه در حالی است که ما دیگران را با خواهش و تمنا به فعالیت وا می‌داریم ... دیدن بازخوردها هم با توجه به شناختی که از شما پیدا کردم تعارفی بیش نیست .... که اگر چنین بود در رفتار خود تجدیدنظر می‌کردید .... به هرحال آلبوم شما پاک نخواهد شد و آثار شما همچنان هستند .... مگر آنکه مثل تصاویری که پیش‌تر حذف شد موجب اختلاف و رد و بدل حرف‌های زشت و توهین آمیز شود ..... توهین به هر کس شما٬ بنده٬‌ گروه٬ نظام٬ عقاید و اعتقادات مردم٬ یا هر کس و چیز دیگری ....... با توجه به بازخوردی که از نظرات دوستان دارم (و شما فقط جمع‌بندی عددی آن را دیدید) مطمئن هستم که ارسال مرتب کار از جانب شما به واسطه هرکسی صورت پذیرد موجب تنش خواهد شد ..... البته ممکن است کار شما هم مثل کار هر خوشنویس مطرح دیگری زمانی از طرف دوستی ارائه شود یا با پیامی دوباره بر دیوار گروه نقش بندد .... اما شما می‌دانید که هوشمندی دوستان آنقدر هست که تفاوت پیامی معمولی و فعالیت مدیریت‌ شده و هدفمند را متوجه شوند و متوجه هستند که بسیار بعید است این کار خودجوش باشد .... به‌ویژه پس از این همه بحث و ایجاد حساسیت .... مطمئن هستم این کار از جانب هرکسی انجام شود٬ حتا من٬ نوعی دهن کجی و نادیده گرفتن نظریت اکثریت قاطع گروه تلقی می‌شود و موجب تشتت ...... لذا خواهشمندم محیط‌های دیگر مجازی و حقیقی را برای فعالیت خود برگزینید و به همین خواندن نظرات و دیدن آثار دیگران بسنده کنید .... زیاده جسارت است.

شیخ به فرزان کرمانی‌نژاد ¤ بیست و یک بهمن نود:

بارها از لزوم طرح نو در انداختن در هنر سنّتی نستعلیق گفته‌اید. خوشنویسی پیدا شده که رفتارهایش زشت و هنرش زیباست و جسارت لازم برای ترکیب‌های بدیع با حفظ اصالت مفردات را دارد و گواهش قصارمشق‌های موفّقی چون «آسمان کشتی ارباب هنر میشکند» است که «بحر معلق»ش را معلّق نوشت و تقاطع‌های تازه‌ای را در آن پیشنهاد داد. لایکش نکردید و خطوط بسیار ضعیفتر را لایک می‌کنید و لابد دلیلش مصلحت‌اندیشی و سیاستمداری است؛ به سیاق برخی حاکمان که ناچار از پنهان‌کردن احساساتشان هستند. خدا بهشان صبر دهد که به سیاستی ملزم می‌شوند که پدر و مادر ندارد.
تمرین کنید و دوستان هوشمندتان را تمرین دهید که مثل نسیم شیبانی، یک هنرمند را دوست نداشته باشند و اثر هنریش را چرا. برایم جالب است که بدانم این توان را دارید که قصارمشق «دلقت به چه کار آید و تسبیح مرقّع» را که لینکش در پی می‌آید، دوست نداشته باشید؟
این اثر به راحتی می‌تواند به آلبومم در گروه شما افزوده شود و خبر خلق و تولیدش در صفحهء حوادث گروه خوب خوشنویسی شما انعکاس یابد. هوم؟

http://naqsh.persiangig.com/9011/sheikh_dalqat2_kaqaz-qadimi_7.5x7_qalam4mm_edit-web3_r228-1.jpg
From: Farzan Kermaninejad <farzan.kermaninejad@facebook.com>
To: reza sheikh <qom.reza@yahoo.com>
Sent: Friday, February 10, 2012 9:02 PM
Subject: Re: با سلام و احترام

جناب شیخ اینکه گفتم خط شما را دوست دارم اغراق نبود اما من خط خیلی ها را دوست دارم ... به طور کلی چیزهایی که دوست‌دارم از چیزهایی که بدم می‌آید بیشتر است .... اما در رفتار شما چیزهایی وجود دارد که از آن بدم می آید و به رغم سیاق کلی مجبور به تکرار «نه» در مقابل شما هستم ...... به عنوان مثال این درس‌نگرفتن شما از وقایع و نادیده گرفتن بازخوردها و نظرات دیگران برایم توهین‌آمیز است ..... این خودمحوری شما که خود را مرکز ثقل همه چیز می‌بینید اصلن برایم دلچسب نیست .... این که دیگران را احمق می‌پندارید برایم خنده‌دار است ..... و این لجاجت شما که از هر راهی شده می‌خواهید رخنه‌ای باز کنید چندش‌آور است ..... و بیش از همه اینکه نیاموختید که گاهی بهترین جواب چواب ندادن است ...... لطفن دیگر به این کشمکش ادامه ندهید ..... من دیگر به این دست از خواسته‌های شما پاسخی نخواهم داد ......

On February 10, 2012 8:52:15 AM PST, reza sheikh wrote:


شیخ به فرزان کرمانی‌نژاد:
ببخشید که گرفتار یک دوست زودباور و بدفهم شده‌اید. فک کردم منظورتان از اینکه پوست‌کلفت هستید، این است که دست کم در محیط ایمیل می‌توانید فرزان کرمانی‌نژاد دیررنجی باشید و تحمّلم کنید. اما وقتی از دل جملات ِ پوشیده در آرایه‌های کلامیم، رگه‌های نخوت بیرون می‌کشید، طبیعی است که خشمگین شوید. بهتان حق می‌دهم.
وقتی بهانه‌ای نمی‌یابید، عنوان می‌کنید که شهوت ِ حرف‌زدن دارم و توصیه به سکوت می‌کنید. دقیقا مثل اینکه نتوانید به اثر یک خوشنویس - که تخصصش سیاه‌مشق‌نویسی است - ایراد بگیرید و بگویید اگر راست می‌گویی به جای اینهمه کلمه، یک سطر بنویس!
درست است که «اینهم که جوابی ننویسند، جوابی است» ولی این دلیل نمی‌شود که حقّ جواب‌دادن را از من سلب کنید. مگر همهء جواب‌ها و حرف‌هایم بی‌ادبانه بود که به روزهء سکوت فراخوانیم کردید و به جرم افطار اخراجم کردید؟.... فقط تکّهء «بند ناف» را که آنهم حرکت در مسیر یک جریان طنزِ طرح‌شده از سوی یک کاربر بود، از من به عنوان گزلیک دست گرفتید و بارها (حتی بعد از اینکه قرار شد بر مدار آن نوع طنز حرکت نکنم) به رخم کشیدید؛ اما کلمه‌ای از مقالات بلند تحلیلیم در نقد خطوط دوستان و ایدهء «هنر می / عیب می» به زبان نیاوردید.
خیلی‌ها در همان گروه خوبتان - که همچنان دوست دارم به عنوان عضو فعّالی در آن باشم و در بسترش فرصت یابم ابداعات خوشنویسی و توانایی نقادی و تصاویر خطوط نایاب آرشیوم را عرضه کنم - به من بددهنی کردند و چیزی نگفتید. در عوض شوخی‌های پیچیده در استعارات مرا عریان کردید تا در سطح یک آدم بی‌ادب تنزّلم دهید؛ در حالی که بی‌ادبتر از شماری از کاربران گروهتان نیستم.
به شما حق می‌دهم که درعصر نیرنگ‌های هزاررنگ، از دست آدمی عصبانی باشید که بی‌توسّل به اهرم لاپوشانی و تزویر، راست‌راست می‌گردد و به فسق‌های نکرده‌اش مباهات می‌کند.

بیست و یک بهمن نود / یازده و نیم شب

هواگرفتهء عشق از پی هوس نرود!

قصارمشق شیخ / مصراع: هواگرفتهء عشق از پی هوس نرود / خلق: اول بهمن 90 / با تشکر از «اسماعیل رشوند» که این اثر در «سایه‌سار» ارتباط مجازی با ایشان و به دنبال اجرای ایشان از این مصراع تولید شد.
:لینک اجرای «اسماعیل رشوند» و کامنت‌هایش در فیس‌بوک
www.facebook.com/photo.php?fbid=364583200225442&set=oa.259367364120374&type=1&theater
بکاپ محتوای لینک فوق با پسوند داک قابل اجرا با وُرد دوهزاروسه: اینجا

فراست و مغتنم‌شماری فرصت

به تصوّر حقیر و به رغم ادّعای مطروحه از سوی اسماعیل رشوند مدّعیم: تفاوت چندانی بین اجراهای مشقی و نمایشگاهی برخی و بسیاری از خوشنویسان از جمله حسن اعرابی وجود ندارد. فراتر از آن، بسیاری از آثار تمرینی و بداهه‌نگاشته‌های آنان از عیار بالاتری برخوردار بوده؛ بیش از نمونه‌های نمایشگاهی به اعتبار هنریشان می‌افزاید.
سوگمندانه شماری از این دست هنرآفرینان، این هوشمندی، فراست و مغتنم‌شماری ِفرصت‌ را ندارند که وقتی در شرایط مساعدی برای خلق قرار گرفتند، حاصل کار را صرفا" چون سر کلاس تحریر شده یا به نیّت کار نمایشگاهی صورت‌بندی نشده، به راحتی بذل و بخشش نکنند یا دور نیندازند؛ بلکه کناری نهند و چون چشمان خویش از آن مراقبت کنند تا در فرصت مقتضی قطعه‌بندی و پاسپارتو و تذهیبش نمایند و به عنوان شناسنامهء هنری خویش معرّفی کنند.
به جراءت بر این باورم که بهترین آثار حسن اعرابی، آن یک مشت دلنگاری‌های اوست که برای این صدیق یا آن شفیق قلمی کرده و هم‌اینک در دست هنرجویان و دوستانش به صورت پراکنده و گاه در شرایط نگهداری نامناسب و نهایتا" لای سلیفون جا خوش کرده است. بگذریم از اثر زیر که ده سالی است در غل و زنجیر آرشیو مخوف شیخ زیر شکنجه است.
برگرفته از کامنت من در فیس‌بوک >>> 
اینجا
مطالب کامنت مزبور به صورت فایل وورد >>> 
اینجا

عیب و هنر ِ می! / خط شیخ و واکنش‌های فیس‌بوکی

پست من در فیس‌بوک:
تا جایی که خودم را شناخته‌ام، آنقدر که روی دست رقیب بلند شدن، داغ و شارژم میکند، دیگر اسباب ِانگیزه‌بخش به سختکوشی و وداع با رکود و خمودی نمی‌خوانَدم!
خلق قطعه‌ای که با ابعاد اصلی 6.5 در 13.5 سانتیمتر پیشکش می‌شود، در خلوت و خلسهء کاتب آن میسّر نبود. تولید ترکیب‌های ارائه‌شده در این گروه از مصراع زیبای حضرت حافظ و نقد و ارزیابی آنها – که بخشی از نقدها را خودم آستین بالا کردم - جاده‌صاف‌کن ِ خلق این اثر که شاید برآیند تمام ترکیب‌ها باشد، گردید.
جمع جبری مجموعهء صحبت‌هایی که در خلال عرضهء آثار بانوان و آقایان هنرمند در این گروه مطرح شد، این قطعه را که با قلمی به پهنای 3.5 میلیمتر تحریر شده، سامان داد. بیراه نیست اگر تمام آبرو و اعتبار این اثر وامدار کسانی باشد که چراغ این گروه را فر(و)زان نگه داشته، به تنورش هیزم می‌افزایند.
                                                شیخ. 4 و نیم صبح / 22 دی 90 / قم

تصاویر پست مزبور و کامنت‌هایش از راست به چپ:

    
کامنت من:
جناب Kermaninejad! پرسیده‌اید:
«ای‌کاش می‌فرمودید درصد استفاده از نرم‌افزارهای کامپیوتری چقدر بوده؟»
باید عرض کنم قطعه خطّ فوق به شهادت تصویر زیر کلا" کار دست است. مجموعا" تمایلی به استفاده از نرم‌افزار در خوشنویسی ندارم و معتقدم باعث خشکی و بیروحی کار می‌شود. ارزش اثر هنری به مانوال‌بودن آن است. از نرم‌افزار ای.سی.دی.سی تنها برای نگاتیوکردن خط و روتوش مختصر برخی قسمت‌ها استفاده کرده‌ام.

لینک اجرای حسن اعرابی و کامنت‏هایش: ۱ و ۲ و ۳

کامنت من در 05:00_90.10.24: حسن اعرابی انگار موقع نوشتن کامنت چشم‌های مبارک را می‌بندد و به اطرافش نگاه نمی‌کند. در ذیل ترکیب شیخ یادداشتی درج شد که در خلال آن عنوان گردید که این اثر، برآیند دیگر ترکیب‌ها و حتی مدیون و مرهون مجموعهء صحبت‌ها و نقدهایی است که در این گروه مطرح شد و تمام آبرو و اعتبارش را وامدار چراغ‌افروزان و هیزم‌کشان و حتّی رقباست.
این نوع یکدستی‌زدن و پیشدستی‌کردن را از کارگردان خوب سینمای بعد از انقلاب: «محسن‌ مخملباف» آموخته‌ام. در خلال ساخت فیلم «بایسیکل‌ران» در اواسط دههء 60 به ایشان انتقاد شد که فیلمنامهء شما با نگاه به فیلم «آنها به اسب‌ها شلّیک می‌کنند» نوشته شده. مخملباف برای خلع سلاح منتقدان، رندانه در صحنه‌ای از فیلمش که در قهوه‌خانه‌ای می‌گذشت، تلویزیونی را نشان داد که در حال نمایش بخش‌هایی از فیلم «آنها به اسبها شلّیک می‌کنند» بود!
قبل از نوشتن کامنت اگر کمی به دور و برتان نگاه کنید، شاید فیلمی را که در قهوه‌خانه‌ در حال پخش است، ببینید؛ جناب اعرابی!
شما به کوتاه‌نویسی «می» در اجرای بنده انتقاد کرده و مدّعی شدید این کار باعث می‌شود که «ی» درست روی «عیب» ننشیند. این ذهنیّت برخاسته از این یکسونگری است که با تساوی کشیدهء «می» و کشیدهء «ب» همه چیز حل می‌شود و به تناسب مطلوب دست می‌یابیم. حالا دیگر بقیّهء اجزا (مثل کلمهء «جمله» که در اجرای شما هیچ نسبتی با کلمهء «عیب می» ندارد) چه بلایی سرشان می‌آید به ما چه؟
هنر بزرگ استاد امیرخانی و پیروان ایشان در این است که فارغ از جزمیّت و بسنده‌کردن به یک پارامتر در ایجاد تناسب، با انقباض و انبساط‌های به موقع و بازی‌ با طول و قامت حروف و کلمات و مجموعهء مصالحی که برای ساخت و ساز یک قطعه در اختیار دارند و تغییر جای استقرار آنها و درنظرگرفتن مصالح کلّی صفحه، مجموعهء به‌هم‌پیوسته و منسجمی خلق می‌کنند که گاه مفرداتش به تنهایی صاف و تراشخورده نیست؛ اما همه در خدمت تیمند!
عجیب است که یک خوشنویس با اجرای واز و ولنگ مدّعی باشد که صلاحیّت بیشتری برای خلق ترکیباتی از این دست نسبت به یک خوشنویس «قصارمشق‌نویس» دارد.
بنده با کوتاه‌نویسی «ی» معکوس در واقع درصدد بوده‌ام کشیده را به وسط کلمهء «عیب» برانم و تقارن بهتری به نمایش بگذارم. در این حال انتهای یای معکوس به همان اندازه که از چانهء عین عقب نشسته؛ قسمت پشت یای معکوس هم تقریبا به همان اندازه از انتهای «ب»ی کشیده فاصله گرفته است. (در تصویر زیر با دو خط آبی موازی مشخّص کرده‌ام)
این امر علاوه بر این باعث شده که دو منطقهء بیضوی زیبا که به رنگ سبز و قرمز که بر روی اجرای خودم در تصویر مشخّص کرده‌ام، حاصل شود.
جناب اعرابی دلش به این خوش است که کشیده را خوب روی «ب» سوار کرده و «ب» و «ی» را مساوی نوشته که تازه عرض من این است که اگر بنا به تساوی «ی» با «ب» باشد، باید انتهای دم «ی» با ابتدای کشیدهء «ب» محاذی باشد؛ پش چرا کشیده تا نزدیک عین ادامه یافته است؟

قصارمشق شیخ (تنور لاله) و تذهیب محمد شکاری اسفندی

تنور لاله چنان بر فروخت باد بهار
که (غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد) / شعر: حافظ
 خط: رضا شیخ محمّدی/ اردیبهشت ۹۰ / پهنای قلم: یک سانتیمتر
تذهیب: محمّد شکاری اسفندی / ابعاد: ۱۸.۸x۱۷.۲سانتیمتر
اجرای نخست این قصارمشق > اینجا / اجرای حاضر قبل از تذهیب > اینجا
حضور این قطعه و کامنت‌هایش در فیس‌بوک (روءیت با word2003) > اینجا


ایمیلم به دوست گرافیستم سید محسن زمانی در ۲۷ بهمن ۹۰:با سلام و احترام. این اثر بر اساس بیت حافظ (تنور لاله چنان بر فروخت باد بهار / که غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد) نوشته شده. دلم میخواهد یک پوستر بهاری از آن بسازید با این مشخصّات:
۱. جهت کار مرا تغییر ندهید.
۲. شعر حافظ را ناقص نوشته‌ام. (تا «که» نوشته‌ام). بقیه‌اش (غرق عرق گشت و گل به جوش آمد) را با فونت مناسب در زیر خط من به سلیقهء خودتان اجرا کنید.
۳. حافظ در این شعر، گل لاله را به تنور سوزانی که باد بهار با وزش خود آن را برمی‌افروزد و غنچهء درون آن در اثر گرمای زیاد عرق می‌کند و گل در اثر انبساط ناشی از گرما همچون ذرّت روی تابه شکفته می‌شود، تشبیه کرده است. ببینید که آیا این حال و هوا را می‌توانید در پوستر منعکس کنید؟


چون از طریق سید محسن زمانی به نتیجه نرسیدم، در نوروز ۹۱ به دنبال درخواست دوست گرافیستم وحید عبّاسی ساکن هلند که اثری مناسبتی برای نوروز برای چاپ روی جلد مجلّه‌ای که در خارج از کشور چاپ می‌شد، می‌خواست، قرار شد همین «تنور لاله» را استفاده کند و البته تتمهء شعر را (غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد) را هم بنویسم و اسکنش را برایش بفرستم... حاصل کار را مشاهده می‌کنید:
لینک فیسبوکی: اینجا

نقد سطر حسن اعرابی (نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند) در فیس‏بوک

لینک مطلب فیس‌بوک با پسوند htm >>> اینجا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اینگونه به نظر می‌رسد که قلم Hassan A'rabi در هنگام نگارش با فشار اندکی بر سطح کاغذ حرکت می‌کند؛ به لاستیک ماشین‌های مسابقه می‌ماند که بر روی لایه‌ای از هوا می‌رانند! این شیوه نوشتن به ظاهر عاری از تکلّف و با سلاست و روانی تواءم است؛ ولی در مرز و معرض خطرِ درغلتیدن به دامن اجرای غیرعمیق و کم‌مغز است. بیهوده نیست که آثار او در بازه‌های زمانی نزدیک به هم، بیش از بسیاری از خوشویسان دچار افت و خیز می‌شود. در همین گروه شاهد آثاری پرارج و عیارمند از او بوده‌ایم و دیری نگذشته که قطعه‌ای که در اندازهء شاءن و سواد تئوریک کاتبش نیست، روی دستمان گذاشته شده است.
در این کامنت به نقد و ارزیابی سطر آقای اعرابی با متن «نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند» می‌نشینیم. گفتنی است: نقدها و کامنت‌هایی که نگارندهء این سطور در گروه حاضر عرضه می‌کند، همراه با تصاویر و کامنت‌های پیرامونش در تارنمای «شیخ دات آی آر» منعکس و به مرور بایگانی و موضوع‌بندی می‌شود و بارها و سال‌ها اینجا و آنجا بدان ارجاع داده شده و لینک خواهد شد و در اوّلین فرصت در قالب کتابی همراه با عکس و تفصیلات و حواشی متعدّد و حتّی ایرادات و انتقاداتی که به حقیر شده است، به چاپ خواهد رسید. جناب اعرابی در جریان راه و رسم این کمترین در چاپ کتاب هست.
نقد سطر حاضر از اعرابی با تصویری از اجرای خودم که برآیند مطالعات و مشق‌های نظری و عملی بوده، همراه است. طبعا همین نقد، خود قابل نقد و نقض است:
# در افتتاح سطر، کلمهء «نفی» با اتّصالاتی طویل به میزان زیادی به چپ کشیده شده است. فلش بنفش در اجرای بنده به این اشکال توجّه می‌دهد.
نقص دیگری که نوعا برای دوایر ِ «ی»ی حسن اعرابی مشکل‌آفرینی می‌کند، رانش قلم با شیب کم در ناحیه‌ایست که با رنگ زرد هاشور زده‌ام.
این توصیه که اعرابی این منطقه را با شیب بیشتری در زاویهء قلم مدیریّت کند، بجاست؛ چرا که مشابه این کار را به خوبی در دایرهء «ن» از کلمهء «مکن» انجام داده است و این شیوه قلمگذاری مورد پسند اوست.
فایدهء قلمرانی با شیب تند، شکل‌دادن ِ بهتر به حالت بیضوی دایره است. با این روش، گودترین جای دایره هم به موقع خودش را نشان می‌دهد.
# در خصوص کلمهء «حکمت» ضمن تحسین کاتب به خاطر این انتخاب، به نظر می‌رسد اجرای ایشان از مشکلاتی رنج می‌برد:
زاویه‌ء زیر حرف «ح» که با خطّ قرمز مشخّص کرده‌ام، اگر به قائمه نزدیک شود، باعث می‌شود منطقهء بالای ح با امتداد کاف دالی، توازی خوبی برقرار کند. در این حال برای هماهنگی بهتر شایسته است منطقه‌ای که با رنگ سبز مشخّص کرده‌ام و کاتب آن را با دور زیاد به انجام رسانده است، با زاویهء نزدیک به قائمه تدارک شود.
در کل به نظر می‌رسد که دور دست کاتب زیاد است و میل به سریع‌نویسی و رهانگاری گاه عنصر اندیشه و تاءمّل را در کار او کمرنگ کرده است.
# در حرف میم از کلمهء «حکمت» نیز شایسته‌ است جهت میم با ضخامت کمتر و تحت تاءثیر شیوهء نگارش میم در کلمه‌ای مثل بسم‌ کشیده باشد.
# یکی از اشکالات مهم در نگارش حسن اعرابی «سرکش‌»های پرشیب و کم‌ضخامت اوست که پیوند خوبی هم با پایه‌اش ندارد. در کلمهء «مکن» منطقه‌ای که با بیضی قرمز مشخص کرده‌ام، باید به کیفیّتی پایان‌بندی شود که گویی این دو ناحیه مهیّای پیوند با یکدیگرند؛ انگار هر لحظه قرار است آنجا جرقه‌ای زده شود!
# کشیدهء «بهر» سلیس انجام شده؛ امّا اختلاف فاحش بیاض بین دو چشم ِ «ها» مطلوب نیست و به نظر می‌رسد دلیلش شروع زودهنگام ِ کشیده است.
مشکل دیگر، ارتفاع بیش از اندازهء کشیده است که با فلش فیروزه‌ای مشخّص کرده‌ام. اجرای دیگری از کلمهء «بهر» را به صورت مقلوب در صفحهء غلطگیری انجام داده‌ام.
# از اشکالات مهم دیگری که بارها از این محرّر دیده‌ایم، فضای سفید داخل کلمهء «عا»ست. این فضا همانطور که در تصویر نشان داده‌ام، باید به اندازهء یک پهنای قلم باشد و به دایره میل کند و نه بیضی کشیده.
در کلمهء «چند» شاهدیم که کاتب ما فاصلهء بین دندانهء نون و نازکی شروع «چ» را که در شکل با علامت نارنجی مشخّص کرده‌ام، زیاد در نظر می‌گیرد و از همه بدتر قوس و دور افراطی و ولنگارنگارانهء نون به دال است. در آن فضا طبق تعالیم فقط باید یک نقطه بیاض وجود داشته باشد.

                                                                             90.10.14_04:20 / رضا شیخ محمّدی

دیدگاهم در خصوص تغییر محور کلمات در طول یک سطر

 
با ادب و احترام. مشکل سطر «حسین صدیقی» تعدّد زاویهء کلمات نیست. جسارتا با مطالعهء آثار برخی اساتید دستگیرم شد که گاه بزرگان خوشنویس هم در طول سطر، مبادرت به تغییر محور کلمات - فراتر از آنچه Farzan Kermaninejad عنوان کرد - می‌کردند و گذار - البته تدریجی و ملایم - از شیب تندتر به شیب ملایمتر را به نمایش می‌گذاردند. شاید هدف از این کار با نگاه به تصویر پیوست که چلیپای منتشرنشده‌ای از استاد امیرخانی است، گرایش تدریجی انتهای سطر به سمت ابتدای آن و تلاش برای نوعی وصال و هماغوشی باشد. در تصویر تقدیمی به نظر می‌رسد استاد در چرخاندن محور کلمات به خصوص در سطور سوم و چهارم توفیق داشته‌ است؛ در حالی که صدیقی عزیز در این کار خطیر کامیاب نبوده است. گفتنی است: حقیر نیز مطیع صِرف اساتید نام‌آور نیست و به شهادت برخی مطالب وبلاگم که در مقایسهء حمد میرعماد با حمد استاد امیرخانی نوشتم و نیز نقد و بررسی آثار استاد شیرازی - که انعکاس خوبی در سطح کشور داشت - ابائی از نگاه انتقادی و آسیب‌شناسانه به آثار بزرگان ندارد. 10:12_04:30

دریافت پست فیس‌بوک به صورت htm: >>> اینجا

نقد خطّ حسن اعرابی در فیس‌بوک

# برخی قوّت‌ها: کرسی‌بندی عالی و استقرار دقیق قریب به اتّفاق کلمات و حروف در جای استاندارد خود / اجرای صحیح و سالم کلماتی که نوع خوشنویسان حتی طراز اوّل‌ها در نگارش آن مشکل دارند؛ شبیه «صر» و «نبر»
# برخی ضعف‌ها: اضافه دور ِ دستهء «ی» و گردنویسی افراطی گوشه‌هایش / ضعف و لاغری «تر» از کلمهء «ترسم» و نامتناسبی آن با سایر نقاط سطر / ضخامت فزون از حد «خ» در «خواست» / مشکل اساسی در فراز و فرود دندهء سوم سین در کلمهء «خواست» / مشکل اساسی در اجرای «ر»ی تنها.

# از فرصت استفاده و عرض می‌کنم:
در نشست دونفره‌ای که در اردیبهشت 86 با دوست شاعر، خوشنویس و کلکسیونرم امیر عاملی در منزلشان در قزوین داشتم، تصمیم گرفتیم دکلمه‌ای دونفره انجام دهیم.
غزل انتخابی ما از خواجه بود و متضمّن بیت فوق که Hassan A'rabi تحریر کرده‌ است. قرار شد یک مصراع را بنده بخوانم و مصراعی را امیر عاملی. به بیت «ترسم که صرفه‌ای نبرم روز بازخواست / نان حلال شیخ ز آب حرام ما» که رسیدیم، عاملی پیشنهاد کرد:
شما به نمایندگی از شیوخ، «نان حلال شیخ» را تلفّظ کنید و من هم طیف دیگر را نمایندگی می‌کنم و «ز آب حرام ما» را می‌خوانم!
فایل صوتی حاصل کار را در لینک زیر بشنوید: http://eshq.ir/post/220

خط رضا شیخ محمدی و تذهیب منیژه گلستانی

جملهء دعائی «کل هم و غم سینجلی / بولایتک یا علی یا علی یا علی»
خط: رضا شیخ محمّدی / تذهیب: منیژه گلستانی
سمت راست: اجرای اول تذهیب/ سمت چپ: اجرای دوم ...
یادآوری: این قطعه را سال گذشته در همین ایّام در اختیار مذهّب قرار دادم و امسال در تماسی ابراز علاقه کرد که قطعه خط را از بنده خریداری کند و کلّ کار به ملکیّت ایشان درآید. روی بیست ه.ت توافق کردیم. وجه را پرداختند و بنده تنها تصویر سمت راست نصیبم شد که خود خانم گلستانی تهیّه کرده بود و برایم بلوتوث کرد!
بعد از مدتی خبردار شدم که روی این قطعه خط تذهیب دیگری اجرا کرده است که حاصل کار را از ایشان امانت گرفتم و اسکن کردم. (تصویر سمت چپ) .... این تصویر از مونتاژ دو تصویر که تقریبا" به اندازهء کاغذ آ.4 است تشکیل شده... چرا که اسکنر بنده فقط قادر به اسکن قطعاتی با ابعاد آ.4 است... تصویر مونتاژشده را در بهترین کیفیت روی فلش مموری ریختم و در ازای حدود 25 ع.ت توسط مغازهء ماتریس با کیفیت خوب روی کاغذ کُتد پلت گرفتم و گفتم لمینت کنند و روی شاستی چوبی پرس کنند که در ازای حدود 25 ه.ت چنی کردند... محصول کار را در برنامهء تلویزیونی 13 آبان 91 مصادف با عید غدیرخم در برنامهء زندهء تلویزیون قم به نمایش در آوردم. لینک دریافت فیلم: اینجا ... 
در نهایت هم اثر مزبور (پرس‌شده روی چوب) را در 2 خرداد 91 مطابق با شب سیزده رجب (روز پدر) به پیشنهاد همسرم زینب میرکمالی به ایشان دادم که با خود به تهران ببرد و به مناسبت روز پدر به والد بزرگوارشان آقا مرتضی میرکمالی هدیه کند. عیال عنوان کرد که وجهش را می‌پردازد. فک کنم بتوانم 50 ه.ت از ایشان بستانم!

لینک مرتبط>>> اثر قبل از تذهیب

لینک فیسبوکی (اسکن این خط زیر آرایشگری گرافیکی مجید امینی نائینی)
لینک فیسبوکی (اسکن این خط زیر آرایشگری گرافیکی ریحانه حبیبی)
در  صحنه‌ای از فیلمی که لینکش در بالا ارائه شد، همین اثر ریحانه حبیبی هم به نمایش در می‌آید.

سیاه‌مشق‌های دومنظوره!

قیمت اثر: 250 هزار تومان سیاه‌مشق دومنظوره و منتشرنشدهء عمادالکتاب قزوینیسیاه‌مشق دومنظوره به خطّ حقیر رضا شیخ محمّدی. ابعاد اصلی: 25x22س.م / تذهیب: نسرین حقیقت / قیمت تابلو 250 هزار تومانسیاه‌مشق دومنظوره به خطّ حقیر رضا شیخ محمّدی. ابعاد اصلی: 18.5x31.5س.م / تذهیب: الناز ارجی / قیمت تابلو: 300 هزار تومانسیاه‏مشق دومنظوره و منتشرنشدهء استاد غلامحسین امیرخانی / عکاس: رضا شیخ محمدی, دههء 60, قزوینسیاه‌مشق‌نویسی تواءم با حدیث نفس یا تو بگو یومیّه‌نویسی در شمار آن دسته فرآورده‌های خوشنویسی است که کاتب در عین خلق اثر هنری، به ثبت وقایع‌الأیّام نیز می‌پردازد. این شیوه نگارش ضمن برخورداری از ارزش‌های هنری، واجد نکات خبری و اطّلاعاتی از اوضاع زمان کتابت است و به کار مورّخان و محقّقانی که در اعصار بعد با این اثر هنری مواجه می‌شوند نیز می‌آید. مرحوم عماد‌الکتاب قزوینی در شمار آن دسته خوشنویسانی است که به نگارش چنین آثاری مبادرت ورزیده است. نمونه‌های متعدّدی از این کاتب زبردست و زجرکشیده در دست است که ضمن صفحه‌آرایی هنری متضمّن تشریح اتّفاقاتی است که بر سر او در زندان کمیتهء مجازات رفته است.
در سیاه‌مشقی از عمادالکتّاب که برای اوّلین بار از طریق این پست منتشر می‌شود، می‌خوانیم:
«در ماه شعبان‌المعظّم و سیّمین سال محبوسیّت که در پنجهء بیرحمی جوادث و در چنگال خونین اهریمن نادانی و جهالت گرفتار و هنوز در بیغولهء شوم و سیاهچال مظلم ادارهء نظمیّه محبوس و مسجون بود این صفحه را با حالت زکام و قولنج نوشته‌ام العبد عمادالسیفی»

تاریخ قبلی پست: ۵ فروردین ۸۹ / با افزودن قطعهء استاد امیرخانی در ۴ آذر ۸۹ آپدیت شد. / با افزودن سیاه‌مشق من با تذهیب نسرین حقیقت در ۷ اسفند ۸۹ آپ شد.
در ۱۶ شهریور ۹۰ با افزودن سیاهمشق من تحریرشده در سالن عروسی در بهمن ۸۴ آپ شد. در ۱۴ خرداد ۹۲ با افزودن سیاه‌مشق دیگری از خودم با تذهیب الناز ارجی (متن:  شتبه بیست و سوم خرداد) آپ شد.

لینک فیسبوکی: اینجا

سطوری از شیخ با یک مضمون (قبل و بعد از تذهیب)

نگارش سه سطر با مضمون واحد (شعر حافظ) بر روی کاغذ تحریر قدیمی در تیر ۸۸ که از استاد رامین مرآتی در کرج گرفتم.
دو اجرا از این سه اجرا را در اختیار تذهیب‌کاران طاهره عسکری نوری (سمت چپ در شهریور ۸۸) و لیلی عظیمی فهیم (سمت راست) قرار دادم. تابلوی سمت چپی در خلال برگزاری نمایشگاهم در کرمان در زمستان ۸۸ به عادل منصوری ویولونیست به ۷۰ ه.ت فروخته شد. سمت راستی به ۱۳۰ هزار تومان آمادۀ فروش است.
لینک مرتبط (سطر وسطی در پست دیگری در بلاگفا و نظر خاطره توتونچیان در مورد آن): اینجا
لینک فیسبوکی (اجرای این مضمون در قالب قصارمشق توسط حقیر در دی 91): اینجا

داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی‏شود!

پیشتر نام آثاری از این دست را «قطعه - سیاه‌مشق» نهاده بودم؛ چرا که از طرفی واجد موءلفّه‌های قطعه و قصارنویسی چون چینش حسابگرانه، پرهیز از بداهه‌نویسی و عدم تکرار حروف است و از دیگرسو تداخل‌ و تزاحم و تنیدگی سیاه‌مشق را دارد. اخیرآ به نظرم رسید برای رعایت اختصار نام «قصارمشق» را بر این آثار بگذارم. در این پست دو ترکیب از مصراع حضرت مولانا که به تازگی کار کرده‏ام، در قالب قصارمشق تقدیم می‏شود؛ امید که بازدیدکنندگان وب و پیگیران آثارم را خوش آید. لینک مرتبط > اینجا / اسکن اصلی اجرای سمت راست > اینجا
استفاده از ترکیب این قصارمشق در یک پوستر مربوط به امام خمینی(ره) از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در خرداد ۹۲: اینجا  /  لینک فیسبوکی در این خصوص: اینجا

حلیه به خط شیخ

حلیه به خطّ نستعلیق رضا شیخ محمّدیتذهیب با طلا: محمّدحسین سیّدکریمی
 فوتک: روح‌الله فاضلی وادقانی / تحریر: سال ۱۳۸۷ شمسی
یادآوری: این قطعه را برای دوستم علی نجفی نوشتم و توسط خود ایشان به فروش رفت و دست به دست شد و نهایتا از موزهء «طارق رجب» کویت سر درآورد و علی نجفی در سفری که به آن سامان رفته بود، در آنجا مشاهده کرده بودش.
لینک فیسبوکی: اینجا

سیاه‌مشق شیخ و تذهیب نسرین حقیقت

قیمت: 200 هزار تومان

شب وصل است و طی شد نامهٔ هجر
سلامٌ فیه حتّی مطلعِ الفجر 
(حافظ)
سیاه‌مشق با لهجهٔ رضا شیخ محمّدی شهریور ۸۸
تذهیب: نسرین حقیقت دی ۸۸
اسکن اصلی: اینجا / نشر فیسبوکی: اینجا / نشر تلگرامی: اینجا / نگاتیو: اینجا

مصاحبهء صوتی من با خبرنگار روزنامهء «واقعه» کرمان

24 دی 88
محل مصاحبه: موزهء صنعتی کرمان و روز اختتامیهء نمایشگاه خوشنویسم که به مدت ده روز در این موزه برگزار شد / ظاهرا" بخش‌هایی از این مصاحبه که بنده به تفصیل در خصوص کلسیونربودنم و نگاهم به خلاقیت هنری در عرصهء سیاه‌مشق‌نویسی و ارزش دلنگاری و پرهیز از سفارشی‌نویسی و نیز بلاگهایم و دیگر هنرهایم صحبت کرده‌ام، در روزنامهء مزبور درج شده است.

لینک دریافت فایل صوتی
لینک فیسبوکی

نگارش قرآن با خون صدام!

در سنوات اخیر شنیده بودم که استاد عبّاس بغدادی - کاتب معروف عراقی - که فعلاً ساکن اردن است، قرآنی به خون صدّام نوشته است. یک بار هم در گزارش یکی از جلسات مدرّسین انجمن خوشنویسان قم که در آن بحث قرآن مزبور به میان آمد، این مطلب را منعکس کردم. دوست خطبازم سیّد محمّد حسینی چند هفته قبل اسنادی چند در خصوص این قرآن را در اختیارم گذاشت که با تشکّر از ایشان تقدیم بازدیدکنندگانم می‌کنم. 
>> بریده‌ی یک روزنامه‌ی عربی که در خصوص این قرآن سخن یاد کرده است. عکس عبّاس بغدادی نیز در این صفحه درج شده است:
http://qom44.persiangig.com/8704/14_abbasBaqdadi_qoranBeKhuneSaddam_r205.jpg
برگی از مجلهء گلستان قرآن که در شمارهء اسفند 82 به این مطلب پرداخته:
http://qom44.persiangig.com/8704/14_abbasBaqdadi_majallehGolestanQoran_8212_r205.jpg
تصویری هم تقدیم می‌شود از عبّاس بغدادی در دفتر کارش در اعظمیّه‌ی بغداد نزدیک مقبره‌ی خیضر در ایّام اقامتش در این کشور می‌بینید. جوانی که با بلوز آبی رو به دوربین ایستاده، سیّد محمّد حسینی دوست خطباز بنده است:

http://qom44.persiangig.com/8704/14_hoseiniKhatbaz_abbasBaqdadi_AzamiieBaqdad_nazdikMaqbareKheizar_870216_r113~314.jpg

لینک فیسبوکی:

https://www.facebook.com/photo.php?fbid=459075657544325&set=a.248377141947512.53527.247710328680860&type=1&theater

سالی پربار و پرکار

خط شیخ و تذهیب استاد رامین مرآتیاستاد رامین مرآتی در حال امضای سیاه‏مشق ابداعی بنده که کار تذهیبش را به پایان برده است / اسفند 86 سال جاری که روزهای پایانی آن را می‌گذرانیم، برای حقیر سالی پرکار و پربار در زمینه‌ی خوشنویسی محسوب می‌شود. وبلاگ حاضر در این سال فعّالیّت گسترده‌ای در خصوص عرضه و ارائه‌ی آثار اوریژینال خوشنویسی از قدما و معاصرین داشت و مدیر وبلاگ با افزایش تعداد بازدیدکنندگان به میزان قابل توجّه و کامنت‌های مهرورزانه و احیاناً تماس‌های تلفنی از سوی مشتاقان خط و خوشنویسی پاداش گرفت.
در سال ۸۶ به اندازه‌ی تمام سه‌دهه‌ای که در خطّه‌ی خط کار می‌کنم، خطوط خودم را به دست تذهیب‌کاران سپردم و از طریق فروش آنها سرمایه‌ی لازم برای تذهیب دیگر آثارم را فراهم کردم. تذهیب‌کاران متعدّدی چون استاد سید حسین نجومی، استاد رامین مرآتی، علیرضا صادقی، محمدحسین سیدکریمی، حسین نظیفی، ناصر طاووسی، خانم البرزی و فاطمه شریعتی برایم کار تذهیب انجام دادند و به آثار من جلوه‌ی خاصّ بخشیدند. در این میان نقش و جایگاه «رامین مرآتی» برجسته‌تر است. این استاد خوش‌دست و پنجه به تازگی ۲۲ قطعه از آثار مرا با تذهیب ریزنقش و با طرح‌های زیبا و خوش‌فرم و قلمگیری‌های استادانه به همراه دستیارانش در کارگاه خود در کرج به زیور تذهیب آراست که در آستانه‌ی سال جدید نمونه‌ای از این آثار را تقدیم بازدیدکنندگان عزیزم می‌کنم؛ بیتی از حضرت سعدی که در مرداد ۸۳ با مرکّب رضایی زنجان بر روی کاغذ گلاسهء سفید تحریر کردم و پس از آن در سنوات اخیر با «رنگ جوهر» رنگ کردم و سپس در اختیار تذهیبکار نهادم. نرخ دریافتی بابت تذهیب: ۵۰ ه.ت / سرنوشت قطعه: مبادله با ناصر طاووسی.
قطعهء فوق در سه سایز دیگر: ۱ و ۲ و ۳ 
لینک فیسبوکی

سیاه‌مشقی از خودم / شعر: حافظ / تذهیب: استاد رامین مرآتی

منم که شهره‌ی شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده‌ام به بددیدن
قطعه در سایز کاملاً بزرگ
قطعه‌ی فوق قبل از تذهیب:

لینک مرتبط فیسبوکی