به یاد منطق قربانیان کوی منا

       
در روز عید سعید قربان که با نام ابراهیم و اسماعیل (بر هر دو درود) آمیخته است، یک اثر دیداری و یک اثر شنیداری و هر دو از تولیدات حقیر فقیر در این پست تقدیم می‌شود.
نخست ببینید هفت جلوه از یک سیاه‌مشق بداهه‌نگاری‌شده در یک مراسم تلویزیونی در آذر ۸۷ را بر اساس بیت:
به یاد منطق قربانیان کوی منا / به نای غفلت خود نیش خنجری بزنیم
تلاوت قرآن رضا شیخ محمدی / مسجدالنبی قزوین / مرداد 73از زنده‌یاد: قیصر امین‌پور که اسکن‌هایی از آن به قبل از تذهیب (با چند جلوه) و اسکن دیگری همراه با تذهیب دوست نگارگرم زهرا بیات از اراک مربوط است.
و سپس بشنوید بخشی از تلاوت قرآن بنده را در محفلی در قم در ۸ آذر ۸۸ مصادف با عید سعید قربان قبل از سخنرانی شیخ علی زند قزوینی. در این قرائت، آیات مربوط به خواب‌ ابراهیم(ع) مبنی بر ذبح اسماعیل(ع) و باقی ماجراها را می‌شنوید. >>> اینجا

در ادامهء پست قبل

کاربری به نام «نسیم» که هر از گاهی در این وبلاگ به اظهارنظرهای مفید می‌پردازد، در ذیل پست قبل نوشته است:
سه‌شنبه 25 آبان 1389 ساعت: 10:18. حتما (این چلیپا) در شرایط خاصی نوشته شده که بیش از 60% کلمات ناجوانمردانه خراشیده شدن... نمی دونم چرا بهم برخورد! شایدم من دارم اشتباه می بینم...
در پاسخ عرض می‌کنم: از قضا دیشب بعد از آپلود این تصویر که به بستر رفتم, به نظرم رسید که بهتر است فردا صبح بلافاصله بعد از روشن‌کردن رایانه، تصویر را با تصویری با سایز کوچکتر - حتی در حد نصف مقداری که الان هست - جاگزین کنم. امروز به دنبال مشکلی که برای پمپ آب منزل به وجود آمد، تعویض تصاویر میسّر نشد.
کاربران گرامی واقفند که اصرار من برای اینکه اسکن‌های این وب غالبا در سایز بزرگ و حداقل در عرض 1280 پیکسل عرضه شود, اینگونه مواقع که اصل قطعه با ساخت و ساز و تیغکاری همراه است، کار دستم می‏دهد. این نوع ارائهء آثار خوشنویسی با دقت و وضوح بالا که امکان زوم بر حروف و کلمات را در اختیار بیننده قرار می‌دهد، شاید مبتنی بر این طرز فکر است که هنرمند تنها مجاز به آشکارسازی و بزرگنمایی نقاط قوّت کارش نیست و ضعف‌هایش را هم باید در معرض دید قرار دهد. انگار استتار کاستی‌ها مساوی و مساوق با عدم صداقت است. این مبنا البته که جای نقض و ابرام دارد; چرا که گاه شرایط برای خلق اثر هنری به کمال فراهم نیست و در عین حال از هنرمند، کار می‏خواهند. در این حال یا باید از عمل طفره رفت که سلیقهء بعضی‌ها این نیست. یا باید کار را همراه با نمایش نقاط قوّت و ضعفش - تواءمان - انجام داد و صداقت را در نمایش خلل‌ها دانست که شاید لزوم مالایلزم باشد. راه سومی وجود دارد که راه شجریان است که در جایی از او خواندم که اگر در شرایط خستگی تارهای صوتی یا بیماری، مجبور به خواندن آواز شوم، تکنیک‏هایی بلدم که به کمک آنها می‌توانم از نقاطی از حنجره‏ام بهره ببرم که ضعف کارم بروز پیدا نکند!
شاید اگر چلیپای فوق به قلم بنده - که نسخهء اصل آن به ۱۰۰ دلار در دهلی توسط حاج آقا مهدوی نمایندهء ولی‌فقیه در هندوستان خریداری شد - به یکی از این دو شکل (۱ و ۲) عرضه و ارائه می‌شد، کاستی‌های خوشنویسی من (و نیز قلم‌گیری‌های دوست هنرمندم زهرا بیات) دیده نمی‌شد و من از نقد و گلایهء «نسیم» جهیده بودم. نه؟

چلیپای شیخ + تذهیب زهرا بیات (اراک)

سیاه‌مشق بلغ العلای شیخ + تذهیب زهرا بیات

به تصوّر و قضاوت برخی و بسیاری از صاحبنظران رشته‌ی خوشنویسی، سیاه‌مشق‌هایی از این دست که نگارنده‌ی این سطور و مدیر وبلاگ حاضر به تولید آنها در سنوات اخیر مبادرت می‌ورزد، اتّفاقی خجسته و بایسته در خطّه‌ی بسته و سنّت‌محور نستعلیق است. در این قالب، با آنکه متریال مورد استفاده‌ی هنرآفرین، اجزا و عناصر آشنا و ماءلوف نستلعیق است، در مقام پیونددهی و ایجاد هماغوشی میان اجزا، از هنجارهای آشنا تخطّی شده و گونه‌ی تازه‌ای از گلاویزی و تنیدگی اختیار گردیده است.
صاحب این آثار مدّت‌هاست در معرض این توصیه‌ی اکید است که این تجارب نو و بدیع را در بوته‌ی آزمایش نمایشگاه انفرادی (و نه عرضه در عرصه‌ی وبلاگ که معلوم نیست تلاش در آن به تعبیر دوست خوشنویسم استاد سیّد رضا بنی‌رضی به کدام باتلاق گاوخونی می‌ریزد) ‌به محک قضاوت اهالی هنر و کارشناسان خبره از دو حوزه‌ی خط و گرافیک قرار دهد و با این کار ضمن معرّفی خود و روش کار و بار خویش، در پایان به جمع‌بندی قضاوت‌ها و ارزیابی‌ها بنشیند و ادامه‌ی پویش این طریق را بر اساس معدّل‌ها معادله‌بندی کند.
نگارنده تاکنون به دلایل و عواملی چند از چنین کاری طفره رفته است: نخست تعدّد راسته‌ها و رشته‌های هنری که در آن‌ها ذوق‌آزمایی می‌کند و تمرکز بر یک هنر خاص تا حصول قطعی نتیجه و فتح قلّه‌ای که در رزومه‌ی هنری او نقطه‌ی درخشانی محسوب شود، نیازمند حذف یا تقلیل وقت‌گزاری در دیگر رشته‌هاست و او گویی دوری‌گزینی از هیچیک از این تعلّقات را بر‌نمی‌تابد.
شیخ در ماه‌های اخیر و همزمان با فصل تازه‌ی رشد و شکوفایی وب حاضر که در سایه‌سار یک دلسپاری انرژی‌زا رخ داد، درگیر تماس‌های انگیزه‌شکن از سوی ناشناسانی است که از در دلسوزی و گاه با طعنه و تحقیر و حتی فحش و ناسزا در صدد خلع انگیزه‌ی او در مسیر وبلاگنویسی هستند.
تابلوهای خوشنویسی شیخ (در تصویر با پیراهن نارنجی و دوربین به دست) در معرض روءیت و قضاوت استاد محمد سلحشور / تهران، فرهنگسرای نیاوران، ۱۳۸۷ناشناسی در مسنجر به «جمع‌کردن این بساط» امر می‌کند و قلدرمآبانه می‌افزاید که جربزه و جنم آن را دارد که داغ وبلاگ‌های متعدّد حضرت شیخ را به دلش بگذارد. طبق معمول این لحن بدواً غیرموءدّبانه، در ادامه راهنمایانه‌ و اصلاح‌جویانه شد و عنوان گردید که: شیخنا! اگر به راه‌های غیرطبیعی برای بزرگ‌شدن متوسّل شوی، نتایج غیرطبیعی می‌گیری. از جمله کار و تلاشت به ظاهر جدّی است، ولی ثمرش جز متلک‌بار کردن خلق‌الله نیست که گفتم از قضا چنین هم شده و آنقدرها مرا در مجامع هنری جدّی نمی‌گیرند و بیشتر و پیشتر جنگولک‌بازی‌هایم تداعی می‌شود تا تلاش‌های جدّی‌ام. فرد ناشناس تاءکید اکید کرد که به جای انبوه‌سازی هنری در پی رزومه باش و از پست و آپلود فایل‌های گونه‌گون و صرف وقت در نت و چت درگذر! پرسید:
تا حالا چند نمایشگاه مستقل خط زده‌ای؟ گفتم: هیچ! فوق ممتاز - آیا - داری؟ خیر. استاد شیرازی تا حالا برایت کامنت گذشته؟ لا! پس بدان بارت کج است و به منزل نمی‌رسد. افزود که حضرت دکتر حسابی مستقیماّ به ایشان گفته که اگر در جوی آب پرورش پیدا کنی و بدان بسنده نمایی، نهایتاً قورباغه می‌شوی. ماندن در قم و بسنده‌کردن به فضای پنجاه متری پارکینگت که کارگاهش کرده‌ای و آزادنویسی خط و آزادخوانی آواز و دلخوش‌شدن به آپلود آنها در وب - که در خیال تو گونه‌ی انتشار و سپردن به دست تاریخ تلقّی می‌شود -دلخوشکنکی کاذب و دلیل‌سازی برای پرهیزت از دل به دریا زدن و کشتی‌گرفتن با تمساح‌های قورباغه‌خور پایتخت است.
البتّه در چت با این دوست غریب، گهگاه سکوت‌شکنی می‌کردم یا تو بگو تلاش‌های مذبوحانه‌ می‌نمودم. یکجا ابراز کردم: اینهمه که گفتی درست! ولی بیا حضور موجودی به نام «رضا شیخ‌محمّدی» را در عرصه‌ی هنر فرخنده تلقّی کن که به قول استاد موحّد: «جانور اعظم»ی که به جای تخصّص محض در یک فن و حرفه، نیمچه‌دستی در خوشنویسی و وبلاگ‌نویسی و صفحه‌آرایی وب و عکّاسی و دیگر ملزومات برای اداره‌ی یک روزنامه‌ی دیواری در وب را دارد، به نوبه‌ی خود مفید است. چرا که محصول این اتّفاق آچرفرانسه‌وار، یک کار ژورنالیستی و نهایتاً خوراک‌دهی به علاقمندان و پیگیران فن شریف خوشنویسی است. اینهمه سماجت در مقایسه‌ی منتهی به ترجیح ِ یک تک‌پیشه‌ی متخصّص با (بر) شیخ‌ چندپیشه - و البتّه کارراه‌رانداز - برای چیست؟

سیاه‌مشق شیخ و تذهیب زهرا بیات


 از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش
 زده‌ام فالی و فریادرسی می‌آید


 پیوند سیاه‌مشق‌‌نویسی ابداعی رضا شیخ‌محمّدی با تذهیب زهرا بیات متولّد اراک، ۲۵ ساله و لیسانس زبان یک محصول   بصری خوشنویسی را به ارمغان آورده است که امید می‌رود مورد پسند بازدیدکنندگان وبلاگ قرار گیرد. قیمت اثر: ۱۵۰ هزار تومان