پیش‌ڪدام‌استاد‌برویم‌ڪہ‌خطّمان‌خوب‌شود؟

t.me/rSheikh/1634
w.fb.me/1650543348397544
نه كه گاو پيشانى‏‌سفيدِ اينترنت هستم و يكى از قديمى‌‏ترين‏ وبلاگ‏‌هاى خوشنويسى را در بلاگفا دارم (sheikh.ir) مكرراً از نقاط مختلف کشور به شماره‌‏ام زنگ‏ مى‌‏زنند و مشاوره می‌خواهند که پيش كدام مدرّس خوشنويسى برويم؟
جوابم مشخّص است:
«این که پرسیدن ندارد. استادى كه برند باشد و قوی‌ترین و بهترين خط را در شهرتان داشته باشد.»
چند روز پيش برای كارى به يكى از مؤسّسات شهر رفته بودم. در يكى از اتاق‌‏ها يكى از همکاران قديمی را دیدم که مشغول تعليم خوشنويسى به چند هنرجوی جوان و تازه‌کار است. او در شمار اساتيد صدرنشين كه نامش در رديف‏ امثال استاد اميرخانى و شيرازى ذکر شود، نيست و خود من اگر بخواهم هنرجويان خوشنويسى را به سوی استادى‏ ارجاع دهم، به ايشان حواله نمى‌‏دهم. خطّاطان ديگرى هستند كه گرچه كم‏‌حرفند؛ ولى خطّ باعيارترى دارند.
تا كارم در آن مؤسّسه راه بيفتد، دقايقى كنار دست اين‏ دوست نشستم؛ تا دست كم در خصوص شعر و شاعرى كه از علايق مشترك ماست، گپی بزنيم.
در همین احوال توجّهم به مشق يكى از هنرجويان كه براى‏ ارائه و اصلاح آورده بود، جلب شد. استاد از بنده اجازه خواست مشق هنرجو را غلط‌گيرى كند. گفتم: اختیار دارید. راحت باشيد!
شروع كرد به بیان يكى از هزارخمِ نستعليق. روش تقسيم‏‌بندى‌اش‏ که مى‌‏گفت خودش استخراجش كرده، به نظرم جالب آمد. گفت:
«سين و شينِ كشيده» سه مدل به حرف‏ مابعدش مى‏‌چسبد: از بالاى كشيده، از وسط، و از پايين.
بالا مثل كشيدۀ «شيخ» كه كشيدۀ شين بعد از صعود مجازى براى انتقال‏ به «يخ» از بالاى كشيده انشعاب مى‌‏گيرد.
مدل دوم، انشعاب از وسط، مثل كلمهٔ «سيّدِ» كشيده كه بعد از صعود، وسط قطرِ كشيده را براى انتقال به دال به عنوان مَفصَل انتخاب مى‌‏كنيم.
مدل سوم، انشعاب از پايين مثل كلمۀ «شيوا»ى كشيده. كه بعد از صعود مجازى براى انتقال به واو، از قسمت پايينِ قطرِ كشيده خارج‏ مى‌‏شويم.
بعد افزود:
مدل اول (انشعاب از بالا) باز خودش سه حالت دارد: انشعاب از بالا با شيب كم؛ مثل همان كلمۀ «شيخِ» كشيده که عرض شد. و اشاره كرد كه آقاى «شيخ» هم كنار ما تشریف دارند و در خدمتشان هستیم که با سر تشکّر کردم.
انشعاب با شيب‏ متوسّط مثل كلمهٔ «دشتىِ» كشيده. انشعاب با شيبِ تند مثل «رستمِ» كشيده.
توضیحش که تمام شد، دیدم اینها براى خود من كه چند دهه در همين شهر مدرّس خط بودم و چندین فارغ‌التحصیل «ممتاز» هم به جامعۀ خوشنویسی تحویل دادم، تازگى دارد.
نمی‌دانم آن هنرجو قدر دقایقی را که شنید، دانست یا خیر؟ و آیا اقسام حالاتِ کشیدۀ سین و شین را بعداً که به منزل رفت، در دفترش با کشیدنِ شکل و نگارش یادداشت، ثبت و ضبط خواهد کرد تا فراموش نکند و برایش به یادگار بماند یا خیر؟
ولی آنچه مسلم بود، بنده بسیار لذت بردم. قدری هم حول و حوش شعر و ادب گفتیم و خندیدیم و ساعتى بعد، از مؤسّسه‏ خارج شدم؛ در حالی که با چالش جديدى مواجه بودم. آيا همچنان مى‌‏توانم اگر از من سؤال كردند: نزد كدام مدرّس‏ برويم، به راحتى و بی‌درنگ استادى را معرّفى كنم كه فقط بهترين خط را دارد؛ اما چهار کلمه هم با هنرجو حرف نمی‌زند؟
بلاشک مدرّس می‌تواند با بيانِ خوبش هنرجو را سرِ ذوق ‏بیاورد. وقتى قواعد را براى چشم‌‏هاى تشنه، دسته‌‏بندى و تشقيق شقوق مى‌‏کند، طبیعی است که بهتر در جان مى‌‏نشيند و مشتاقان در جريان رموز خط خصوصاً خط پركرشمهٔ نستعليق قرار مى‏‌گيرند.
البته كاش مدرّس در اجراى تام و تمامِ قواعد و تئورى‏‌ها هم بهترين‏ عامل بود؛ چرا که اساساً آموختن قواعد براى اجراى عملى است. وقتى‏ ببينى معلوماتِ گوينده در خطّ خودش بازتاب ندارد، خب اِقناع‌کنندگی کلامش تقلیل می‌یابد.
اين حسرت را هم باید به حسرت‌های عالَم افزود كه كاش دو پارامترِ گفتار نیک و کردار نیک که زرتشتِ خدابیامرز آنهمه بر آن تأکید داشت، در يك مدرّس جمع‏ بود و انسان از تماشاى خط عيارمند استادى كه در بيان اصول هم يد طولٰى دارد، از ته دل به وجد مى‌‏آمد. در آن صورت نورٌ علىٰ نور بود. ولى چه کنیم وقتی دنيا محل اجتماعِ امتيازات در يك نقطه نيست و عالِم‌بودن و تئورى‏‌گويى، گاه به سختى با عامِليّت جمع مى‌‏شود؟
ولى با يك درجه اغماض مى‏‌توان به روش تدريس خوب و بیان شیوای مدرّس دل‏ داد و برای تأثیرگذاریش حساب باز کرد. برای آتیهٔ هنرجو هم که یحتمل خودش مدرّس مى‏‌شود، خوب است؛ چون به مرور فرا مى‌‏گيرد با چه ادبيّاتى خط تعلیم دهد و زکات هنرش را بپردازد.
نظرم پاك عوض شد. تصمیم گرفتم اگر اين بار به اعتبار گاو پيشانى‌‏سفيدبودنم در اینترنت بهم زنگ بزنند كه پيش كدام استاد برويم، حتماً در شهر خودمان استاد آن مؤسّسه را هم نام ببرم. البته مى‌‏افزايم‏ که در خلال سرمشق‏‌گرفتن، ترجیحاً در باب شعر و شاعرى باهاش‏ سر صحبت را باز نكنيد كه بیشتر از معلومات خوشنویسی‌اش بهره ببرید. ۹۷/۱/۱۹
نظر شما 👈 t.me/qom44

قصارمشق شیخ و نگارگری اسدالله فقیهی بادجانی

قصارمشق: رضا شیخ محمّدی / شعر حافظ / تحریر: فروردین ۹۲ / انتخاب مضمون: جلسهء مدرّسین انجمن خوشنویسان قم برای نگارش اعضا. جالب است که در جلسهء مزبور که اجراها را با دستگاه ویدئوپروژکشن انجمن روی دیوار به نمایش درآوردند و حسین میرزایی بازرس سابق انجمن که شکسته‌نویس خوبی هم بود ولی گرایش به کار گرافیک و عکاسی یافت، مسئول نمایش قطعات بود و مدام با حرکات شیطنت‌آمیزی موس را حرکت می‌داد و یا زوم‌های چشم‌آزار می‌کرد. وقتی نوبت نگارش قطعهء بنده شد، آنقدر زوم کرد که تیغکاری‌ها و مرمّت‌ها بزرگنمایی شد و جدّیّت کار لوث شد. حتی تصویر را به صورت زودرسی رد کرد و گفت: نمایش خط شیخ کافی است! که علیرضا بخشی رئیس انجمن عنوان کرد که ترکیب شیخ جای برای بحث بیشتر دارد. برخی از خانم‌های مدرّس مثل خانم آهنی و پوریزدانپرست به برخی جذابیت‌های ترکیب اشاره کردند؛ ولی در مجموع آن اتفاقی که مدّنظر بنده بود نیفتاد و این ترکیب، ترکیب برتر و ناسخ دیگر تراکیب شناخته و اعلام نشد که البته هالهء طنزی که گرد شخصیت و نام بنده را فراگرفته است، در این میان بی‌تأثیر نیست. عجیب است که منی که خود به این امر دامن می‌زنم، به جای ملامت خویش و «خودشکنی»ُ دلگیر از جمع فاصله می‌گیرم و با نفرت و بغض، «آینه‌شکنی» می‌کنم و با زدن از شکم زن و بچه به تذهیب آثار ملامت‌شده می‌پردازم و با خودگویی و خودخندی، خودم را تسلّی می‌دهم و به خیال واهی خویش از آن جمع که هیچکدامشان پیگیر آثار تحریرشده‌شان نیستند، انتقام می‌گیرم در حالی که آنان بعد از ختم جلسه به منازل خود رفته‌اند و این منم که به در و دیوار پنجول می‌کشم و خودخوری می‌کنم...
به هر تقدیر اثر فوق را با صرف ۲۰۰ هزار تومان به زیور نگارگری و گل و مرغ و مینیاتور اسدالله فقیهی بادجانی آراستم و هر جا بتوانم ارائه می‌کنم و پخش و پلایش می‌کنم تا کمی آرام بگیرم؛ اگر بگیرم.

تقدیر و تشکر به سیاق تیتراژ پایانی فیلم‏ها

سنّت خوبیست که در تیتراژ پایانی فیلم‌ها به خصوص سریال‌های تلویزیونی از عوامل و دست‌اندرکاران آن یا ذکر اسامیشان تشکّر می‌شود. من چرا چنین نکنم؟ چرا شاد و شاکر نباشم از تمام آنان که در فرآیند خلق و به سرمنزل مقصودرسیدن اثری که در تصویر مشاهده می‌کنید، دخیل بوده‌اند؟ از پدر ِ دین و درسمدار ِ ۷۸ ساله‌ام: حضرت شیخ علی محمّدی تاکندی که بدون استفاده از کلماتی مثل: «هنر» و «خلق هنری» و مصطلحاتی که از قضا من خود بکاربردن آنها را سخت خوش دارم، اوّلین استاد خوشنویسی من بود. تشکّر از تمام اساتیدم. تشکّر از دست‌اندرکاران جلسهء دعای توسّل هفتگی خوشنویسان قم بین سال‏های ۸۲ تا ۸۵ به خصوص علی بخشی و علی رضائیان که در یکی از همین جلسات، دوسطری مزبور را برگزیدند تا تحریر و هفتهء بعد در جلسه ارائه کنیم. تشکّر از خودم که دقیق نگارش کردم. تشکّر از خودم که بعد از تحریر و ارائه به جلسه برای نقد و بررسی، دوباره با سماجت، کار را پس گرفتم؛ چون می‌دانستم که آرشیوکردن آنها فایده‌ای ندارد و هیچ کس به دلسوزی خودم از آثارم نگهداری نمی‌کند. تشکّر از خودم که معتقدم آثارم در هر مقطع آنقدر مهم هست که باید نگهداری شود و قبل از اینکه درست و حسابی روی آنها کار نشده و به کمال نرسیده و تذهیب و پاسپارتو و پرس و اسکن و فیکسه‌خورده و قاب‌کرده نشده، ازش حفظ و حراست کنم.
از امیر عاملی که چند سال بعد از تحریر این اثر، رنگ موسوم به جوهر را در دبّه‌ای پلاستیکی در اختیارم گذاشت تا رنگش کنم. باز از خودم که مینو حیاتبخش را در خلال برگزاری نمایشگاه خوشنویسیم در نگارستان اشراق قم در زمستان ۸۹ دعوت کردم که از کارهایم بازدید کند. از مینو که قبول کرد این قطعه را از من برای تذهیب تحویل بگیرد تا تذهیب کند و حدود هشت ماه بعد تحویلم داد. از این دختر که به خاطر تذهیب زیبای این اثر فقط ۵۰ هزار تومان مطالبه کرد. از محسن روزگرد که توصیه کرد آثارت را بعد از اینکه تذهیب کردی و اسکن گرفتی، با «فیکساتیو وینزور» تثبیت کن تا از ریختگی‌های احتمال و فرسایشش جلوگیری کنی. تشکّر از خودم که دلم می‌آید که برای یک کپسول کوچک پیف‌پافی «فیکسهء وینزور» انگلیسی ۸۵۰۰ تومان هزینه کنم.
از کورش مظفّربیگی دوست خوشنویسیم که در متروی شهید بهشتی غرفه دارد و مرا از طریق همین بلاگ شناخت. از او که در تالار وحدت در شب تحریر قرآن در ماه مبارک رمضان جلو آمد و خودش را معرّفی کرد. از او که پذیرفت برای برگزارکردن نمایشگاه خوشنویسیم در ایستگاه متروی یادشده رایزنی کند. از خانم حدّادی که مقدمات برگزاری نمایشگاه خوشنویسی مزبور را فراهم کرد. و نهایتا از رهگذری ناشناس که هنگام  عبور از کنار این تابلوی خوشنویسی آن را از میان ۸۰ تابلویی که با خود به مترو برده و به نمایش گذاشته بودم، برگزید و برای خرید آن وسوسه شد و حاضر شد ۱۶۰ هزار تومان بابت آن بپردازد.

سطر استاد حسینی موحد

تحریر مصراع حافظ شیرازی
که بی‌مناسبت با ایّام بهار نیست
توسّط استاد حسینی موحّد در منزلشان در قم
برای دوست اصفهانیم: محمود حبیب‌اللّهی
در عصر روز ۴ خرداد
۸۳

کدام را می‏پسندید؟

سطر مرحوم میرحسین ترک
سمت راست: سطر مزبور در نمایشگاه خطوط قدیمی احمد پیله‌چی قزوینی در نگارستان عروس قلم قم در اردیبهشت ۸۳ به این شکل به نمایش درآمد. سمت چپ: اثر مزبور را ۵ سال بعد در اردیبهشت ۸۸ به این کیفیّت همراه با تذهیب مشاهده کردم.

به یاد منطق قربانیان کوی منا

       
در روز عید سعید قربان که با نام ابراهیم و اسماعیل (بر هر دو درود) آمیخته است، یک اثر دیداری و یک اثر شنیداری و هر دو از تولیدات حقیر فقیر در این پست تقدیم می‌شود.
نخست ببینید هفت جلوه از یک سیاه‌مشق بداهه‌نگاری‌شده در یک مراسم تلویزیونی در آذر ۸۷ را بر اساس بیت:
به یاد منطق قربانیان کوی منا / به نای غفلت خود نیش خنجری بزنیم
تلاوت قرآن رضا شیخ محمدی / مسجدالنبی قزوین / مرداد 73از زنده‌یاد: قیصر امین‌پور که اسکن‌هایی از آن به قبل از تذهیب (با چند جلوه) و اسکن دیگری همراه با تذهیب دوست نگارگرم زهرا بیات از اراک مربوط است.
و سپس بشنوید بخشی از تلاوت قرآن بنده را در محفلی در قم در ۸ آذر ۸۸ مصادف با عید سعید قربان قبل از سخنرانی شیخ علی زند قزوینی. در این قرائت، آیات مربوط به خواب‌ ابراهیم(ع) مبنی بر ذبح اسماعیل(ع) و باقی ماجراها را می‌شنوید. >>> اینجا

نغمات خاطرنشین!

اثر منتشرنشدهء استاد مجتبی ملکزاده / شعر: ژاله اصفهانی / تذهیب: رامین مرآتیخط: حسن اعرابی / استاد شکسته‏نویس قم / 86 شمسیاحمد سلطانیان, استاد مجتبی ملکزاده, رضا شیخ محمدیژاله اصفهانی (مستانه سلطانی) شاعرهء از صحنه‌رفته و درگذشتهء ایرانی به سال ۱۳۸۶ شمسی، به «شاعر امید» معروف بود . او بعد از پروین اعتصامی نخستین بانویی است که اولین کتاب شعرش را که در دوران دبیرستان سروده بود، به چاپرساند. ژاله در شعر معروفی که بارها در پشت تریبون‌ها بی‌ذکر نام شاعر خوانده شده و حتی دستمایهء هنرمندان خوشنویس گشته است، زندگی را صحنهء بی‌بدیلی برای هنرمندی انسان لقب می‌دهد و باورمند است که هر کس در فرصتی محدود که در اختیار دارد، به نغمه‌سرایی می‌پردازد و بعد از اتمام نقش خویش از صحنه خارج می‌شود. در این حال قضاوت به عهدهء تودهء مردم است و مردم هم تنها برخی از آن نغمات را به خاطر می‌سپرند.
با آنکه واژهء «نغمه» در شعر ژاله، مختص به آواز و ترانه نیست، مع‌الوصف آواز و تصنیف ایرانی از برترین مصادیق آن است. به اجرای زیر گوش دهید که چگونه ترانه‌ای خاطرنشین از بانو مرضیه که به تازگی رحل اقامت از دیار فانی به دیار باقی افکند، در بزمی در قم بازخوانی ‏شده است. خواننده‌ای اصالتا اردبیلی که با مرحوم موءذن‏زادهء اردبیلی نسبتی دارد، آوازی را در مایهء شور با مطلع «تو پریزاده ندانم ز کجا می‌آیی» از سعدی و به همراهی سه‌تار داوود فراهانی و نی مهدی افشاری و ضرب درآمد می‌کند و در نهایت کار را با این ترانهء ماندگار از بستان بی‌همتای ترانه‌های ایرانی به فرجام می‌رساند:
«منم که چشمهء سرابم / چو نقش آرزو برآبم / همچو فتنه و فسانه‌ها»
این اجرا در تاریخ ۴ آذر ۸۴ در محل انجمن موسیقی قم واقع در خیابان دورشهر در جمع اهالی موسیقی این شهر اجرا شده و مدیر بلاگ حاضر آن را با یک دستگاه رکوردر کاست‌خور سونی ضبط و به فورمت دیجیتال تبدیل کرده ‌است. مشق نظری خط شکستهء استاد مجتبی ملکزاده و جناب حسن اعرابی - که شعر خانم ژاله را که خود از مصادیق نغمات سپرده‌شده به یاد است، تحریر کرده‏‌اند - لذّت شنیدن صدای پخته، قوی، گرم و خوش‌تحریر کاظم واعظی را دوچندان می‌کند.              لینک دریافت فایل صوتی >>> اینجا
                              این پست با عکس استاد ملکزاده در انجمن قم، عکس اعرابی و عکس خانم ژاله تکمیل شود.

سرمشق‏ جدید شیخ

گنجشگ بین که صحبت شاهینش آرزوست
حافظ سعدی / سرمشق‌ تحریرشده برای هنرجو در کلاس تدریس سه‌شنبه‏. انجمن خوشنویسان قم (مهر ۸۹)

 

خط حقیر و تذهیب استاد سید حسین نجومی

یک قطعه‌ی خوشنویسی اثر حقیر
(ابعاد اصلی: ۴۵ در ۶۰ سانت)
متعلق به دوره‌های مختلف کار هنری‌ام (از سال ۶۵ شمسی تا ۸۴)
که بر حول محور شخصیت سید و سالار شهیدان حسین‌بن علی(ع) تحریر شده است.
قطعه‌بندی، تذهیب و گل و مرغ، کار استاد حسین نجومی در خرداد ۸۶ شمسی است.
اصل این قطعه در حال حاضر در مجموعه‌ی کلکسیونر قزوینی امیر عاملی است.



                                                                                                                             قطعه‌ی فوق در سایز بزرگ
قیمت اثر: فروخته شد


راست: استاد سیّد حسین نجومی nojoomi فرزند آیةالله نجومی (خطاط)
چپ:
رضا شیخ محمدی در پست‌زمینه، کارهای خوشنویسی حقیر با تذهیب و نقاشی گل و مرغ استاد سید حسین نجومی دیده می‌شود. عکس یادگاری در پارکینگ منزلمان در قم در تابستان ۸۶ گرفته شده است.

هدیه‌ی وبلاگ به مناسبت حلول سال جدید

« بار دگر موسم نوروز شد »
سطر نستعلیق منتشرنشده‌ی قدیمی منسوب به میرزا کاظم تهرانی (دوره‌ی قاجار) که اصل آن را حقیر در قم از مصطفی اسکوئیان 
خریداری نمودم و او هم از حبیب‌اللهی خرید.

چند چلیپای تعلیمی از حقیر

با سلام و احترام به همه‌ی دوستداران هنر خوشنویسی و بازدیدکنندگان این وبلاگ!چون دوست گرامی «رضا ترکیان» عزیز در کامنتی در پست قبل، ابراز تمایل کرده بودند
که حقیر، چند نمونه از چلیپاهای تحریرشده توسط خودم را در وبلاگ قرار دهم،
شش مورد از این چلیپاها را که اکثرآ سر کلاس تعلیم خطم در انجمن خوشنویسان قم(عصر روزهای سه‌شنبه) برای هنرجویان عزیز تحریر کرده‌ام،
در اینجا قرار می‌دهم و  برخی از آن‌ها سوءال امتحانی انجمن خوشنویسان
در دوره‌ی عالی و ممتاز بوده است. امیدوارم دوستان و کاربران عزیز بپسندند.











سخنان استاد امیرخانی در خرداد ۸۵ در مورد بانوان قم که موجب حرف و حدیث شد




                                                                                     عکاس و صدابردار: رضا شیخ محمدی


بخشی از سخنان استاد غلامحسین امیرخانیostad qolamhosein gholamhosein gholamhossein amirkhaniدر ۲۳/۳/۸۵در نگارستان عروس قلم قم
و در مورد بانوان این شهر که موجب حرف و حدیث بسیار شد:

>>> اینجا را کلیک کنید!

گفتگو با خدا!

گفتگو با خدا !
نوشته:
نیل دونالد والش nil donald walsh
خطّ: رضا شیخ محمّدی
کتابت این متن به سفارش یک مشتری در قم به دوست خوشنویسم هادی پناهی واگذار شد و این دوست به لحاظ لطفی که به بنده داشت و تصوّرش این بود که دستم برای نگارش کتابت، مهیّاتر است، نگارش این کار را در ازای ۴ هزار تومان در مهر ۸۴ به من واگذار کرد که به خلق این اثر انجامید و من هم شاکرم.

دو سطر قطعه‌بندی شده به قلم حقیر

 

کلام امام خمینی(ره):
«اسلام سنگرهای کلیدی جهان را فتح خواهد کرد»
شرکت‌داده‌شده و تقدیرشده در مسابقه‌ی طریق جاوید

سطر نگارش‌یافته از سوی حقیردر شهریور ۸۴ به سفارش و انتخاب شعر محمود حبیب‌اللّهی(رئیس نگارستان عروس قلم قم واقع در خیابان صفائیه، کوچه کاظمی) که تذهیب آن از سوی آقای کیوان شجاعی‌منش از اراک انجام گرفته است. بعدآ شنیدم این قطعه‌خط از سوی جناب محمود لبافان از علاقمندان هنر قم و دست‌اندرکار فرش ابریشم به ۴۰ ه.ت خریداری شده است.