چند قطعه خط منتشرنشده‌ی عربی از هاشم، ماجد و عباس بغدادی

  سمت چپ:آیهء شریفهء و اکثرهم للحق کارهون / تحریر: استاد عباس بغدادی (۱۴۱۷ قمری) / تذهیب: استاد روح‌الله فاضلی وادقانی / ابعاد اثر: ۶۲ در ۵۰ سانتیمتر / پهنای قلم: ۷ میلیمتر / قیمت: ۶۰۰ هزار تومان

این قطعه‌ی از
عبَاس بغدادی را که مزیــــّن به تذهیب روح‌الله فاضلی وادقانی از تذهیب‌کاران خوب قم است، در فروردین ۸۵ در منزل دوست عرب‌زبان و نوسمسارم سیّد محمّد حسینی در شهرری دیدم و ظاهرآ بعدآ در ازای نیم‌میلیون تومان و از طریق علی نجفی پسر جواد سبتی
وارد مجموعه‌ی دوست کلکسیونر قمی‌ام ح.ر شده است.
‌این قطعه از عبّاس بغدادی
abbas baqdadi baghdadi که قطع اصلی‌اش۷۰*۵۰ است، در ۱/۸۵ از دوست اصفهانی مقیم قمم محمود حبیب‌اللّهی به ۳۶۰ ه.ت خریدم و چند روز بعد به امیر عاملی کلکسیونر قزوینی فروختم. قسمت داخلی تذهیب اثر در سال ۸۳ توسَط  کیوان شجاعی‌منش و حاشیه‌ی بیرونی آن از سوی خانم مهدوی از هنرجویان شجاعی‌منش در اراک انجام شده است.


قطعه از هاشم محمّد بغدادی >>>تذهیب این قطعه با طلا و به نرخ ۱۰۰ ه.ت توسّط حسین تنکابنی (مقیم کرج) به سفارش سید محمد حسینی صورت گرفته است. حسینی برای قطعه‌ی فوق ۲ میلیون تومان قیمت گذاشته است.

مشابه (یا عین) این قطعه را در سمت راست
 مشاهده می‌کنید.
تصویر سمت راست را از
گالری «هاشم محمّد بغدادی» نقل کرده‌ام.

آثاری از خودم



 

 

☻ سوره‌ی حمد
در قالب سیاه‌مشق بدیع با مفردات نستعلیق و ترکیب تازه
اثر رضا شیخ‌محمدی
آبان ۸۵



☻ سیاه‌مشق بدیع با متن ترانه‌ی:
«شد خزان گلشن آشنایی / بازم آتش به جان زد جدایی / ...»
مفردات نستعلیق و ترکیب تازه
اثر رضا شیخ‌محمدی
آبان ۸۵




☻ بیت حافظ:
«ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است / ببین که در طلبت حال مردمان چون است»
در قالب سیاه‌مشق بدیع با مفردات نستعلیق و ترکیب تازه
اثر رضا شیخ‌محمدی
آبان ۸۵

خطوطی از استاد حسینی موحد، استاد بنی‌رضی




نام حقیر به خط ثلث ترکیبی
و به قلم  استاد حسینی موحد






تا شدم از گردش چشم تو مست / پای زدم یکسره بر هر چه هست

سطر تذهیب‌شده
شعر: صغیر اصفهانی / خط: رضا شیخ‌محمدی / تذهیب: فاطمه شریعتی
اصل قطعه متعلق به دوست هنرمندم ناصر طاووسی و به سفارش او نوشته شده است.






☻ سطر نستعلیق
اثر رضا ‌شیخ‌محمدی / آذر ۸۵
شعر: ساعد باقری
این بیت را اولین بار از دوست خوشنویسم مجید کاظمی شنیدم.




در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
خط حقیر در اردیبهشت ۷۲
حاشیه‌ی دور را از آقای احمد پیله‌چی در دهه‌ی ۶۰ گرفتم.

 

سیاه‌مشق استاد عبدالرضایی به سیاق کارهای میرزا غلامرضا

سیاه‌مشقاثر: استاد احمد عبدالرضاییتحریر: سال ۱۴۲۱ قمری
خریداری‏ کردم از میثم سلطانی به ۷ هزار تومان
قیمت برای فروش: ۴۰۰ هزار تومان
فعلا پیدایش نمیکنم در آرشیوم. مرتضی ترابی هم مدتیست طالبش است. 9701

چلیپاهایی به قلم آقایان و اساتید: امیرخانی، کیخسرو خروش، علی رضائیان، علی بخشی

چلیپای منتشرنشده‌ و خام (بدون تذهیب)
اثر: استاد
غلامحسین امیرخانی
تحریر در اردیبهشت ۸۳

 

                                            معرفی چلیپای فوق در سایت کلوب.کام            قیمت اثر: فروخته شد

چلیپایی از استاد امیرخانی متعلق به حدود سال ۵۹ شمسی
که اصلش را زمانی در دست دوست خوشنویسم امیرمیثم سلطانی دیدم.








دو چلیپا به قلم و رقم استاد کیخسرو خروش
که به تازگی وارد مجموعه من شده است فروخته شد



قیمت اثر: ۱۲۰ هزار تومان فروخته شد




قیمت اثر: ۱۲۰ هزار تومان فروخته شد

چلیپای دیگری به قلم و رقم استاد کیخسرو خروش
با تذهیب: پروانه عسکری در سال ۸۵
که زمانی اصل آن در اختیار حقیر بود:



                                       قیمت اثر: فروخته شد

چهار چلیپا
اثر: علی رضائیان
مدرس
انجمن خوشنویسان قم
و مصحح انجمن خوشنویسان ایران

لزومی ندارد که از عنوان‌کردن این مطلب پرهیز کنم که نسخهء اصل این چلیپاها به یمن یک معاملهء خوشنویسی با شکسته‌نویس خوب امیرمیثم سلطانی در حال حاضر در کلکسیون حقیر است. اسکنگیری از روی اصل و انتشار آن در نت باعث شد این آثار خوب از وب بنده برداشت و مدت‌ها در فواصل بین برنامهء تلویزیونی مشاعره با اجرای دکتر اسماعیل آذر پخش شود. به شهادت نظرات مختلف و بازخوردها، این آثار از بهترین چلیپاهای کاتب مزبور است و نمایندهء دورهء درخشانی از فعّالیّت هنری او در خط نستعلیق است. مع‌الاءسف این انگیزه در ایشان وجود ندارد که عیارمندترین آثارش را حفظ و با قطعه‌بندی و تذهیب و پاسپارتو و حتی فیکساتیوزدن برای تثبیت و حفظ از آسیب‌های مختلف و نهایتا تعبیه در قاب، به تمامیّت برساند.  قیمت این چلیپاها: هر قطعه ۳۰۰ هزار تومان










چلیپا
 اثر: علی بخشی
مدرس انجمن خوشنویسان قم
تحریر: دی ۷۸

دو سطر قدیمی امانت امیر عاملی که دادم رفت

دو سطر سرمشقی
از مرحوم « اسدالله رجالی »
asadollah rejali






در صفحه‏‌ى‏ ۳۳ از كتاب «مرقّع» که به اهتمام «منوچهر قدسى»  چاپ شده ،
 کاتب سطرهای فوق اينگونه معرفی شده است:
آقا ميرزا اسدالله رجالى از شاگردان درجه‏ى يك مرحوم ميرزا فتح‌‏الله جلالى (فرزند ميرزا عبدالرّحيم افسر) است‏ كه خطّ وى به صفتِ «تند و تيزى» مطبوع در سبك قدما، از خطوط أقرانش‏ ممتاز است.
(رجالی، آنگونه كه در همين مأخذ در ص‏۲۸ ذكر شده، در نزد خودِ مرحوم افسر نيز شاگردى كرده است.)
در خطوط مرحوم رجالى، فى‏‌المثل سرمشق‏‌هايى كه در يك زمان نوشته، فراز و فرودِ آشكار ديده مى‌‏شود
و علّت آن شايد اين باشد كه وى چون در خدمت فرهنگ بود و سرمشق را غالباً بر سر كلاس مى‌‏نوشت،
غوغاى نوباوگان و نوجوانان، كه به مقتضاى سنّ كم، قدر هنر استاد پير را نمى‌‏دانستند
(چنان كه اين امر در مدارس امروز هم مشاهده مى‏شود؛ با اين تفاوت كه جاى استادانى‏ چون رجالى خالى است) عنان طاقت از دستش مى‏‌ربود و نمى‌‏توانست تمام وقت با خاطر مجموع ،
سعى و دقّت كافى را در تحرير بكار برد.
مرحوم رجالى، هم خطّ درشتِ كتيبه‌‏اى را استادانه‏ مى‏‌نوشت و هم قلم ريز خفى را.
نمونه‏‌ى كتيبه‏‌نويسى او در مسجد سيّد، واقع در محلّه‏‌ى بيدآباد اصفهان
با امضای « اسدالله » موجود و ديدنى است.
در ذيل سرمشق‏‌ها هم اغلب به تفنّن، «ميرزا اسدالله رجالى» را به لاتين (asadollah) رقم مى‏كرد.
رجالى علاوه بر ذوق خط و خوشنويسى، در موسيقى و مقام‌‏شناسى دستى داشت
و به شيرينى و لطف محضر در بين دوستان و همكارانش معروف بود.
وى‏ عمر درازى يافت و به سال ۱۳۷۲ ه.ق رخت به ديار آخرت بُرد. 

برخی از آثار خوشنویسی حقیر (3) قطعه نستعلیق





 

برخی از آثار خوشنویسی حقیر (4) چلیپا

 

برخی از آثار خوشنویسی حقیر (2) سیاه مشق














 

 




سیاه‌مشق حقیر بر روی بیت دوست شاعرم و خوشنویسم « امیر عاملی »:
عمر گرامی رفت و نشد ، تا که ز چنگت دل ببرم
امشب و هر شب ای صنما ، در پی دیدار سحرم





سیاه‌مشق حقیر بر روی سوره های حمد و قل هو الله احد

برخی از آثار خوشنویسی بنده (1) سطر



قطعه‌خط نستعلیق به قلم حقیر رضا شیخ‌محمدی
روی بیتی از مرحوم کمپانی
/ تحریر: مرداد ۸۴ /
تذهیب: علیرضا صادقی (تذهیب‌کار و مرمت‌کار معروف اصفهانی)

































سطر شیخاص (فیض نخست و خاتمه) / تذهیب صادقی

بینی از مرحوم کمپانی در وصف حضرت فاطمه(س) به قلم شیخاص / تحریر: مرداد ۸۴ / تذهیب: زنده‌یاد علیرضا صادقی (تذهیب‌کار و مرمّت‌کار اصفهانی)... اصل اثر را برای علی علمداری شاگرد خوشنویسی‌ام نوشتم و به سفارش او و نخواست!... حس کرده بود اونی نشده که باید بشه!... در حال حاضر در اختیار محمود حبیب‌اللّهی است و همیشه به‌عنوان قلّه و خطّ معیار خطّ شیخاص معرّفی می‌کند. هر خطّ دیگر از مرا با این می‌سنجد... قابل بررسی است. به نظر می‌رسد محمود مفردات‌گراست و نه ترکیب‌گرا... خب البته این سطر نستعلیق دارای مفردات پاکیزه و مُنقّح است... امّا آیا همهٔ حرف این است؟... پست قبلاً اینجا بود... در ۰۴۰۸ پست مستقلّش کردم... تصویر اثر اینجا هم آپلود شده که فعلاً غیرفعّال است.... البته اسکن مو‌ٔمنی است و ۶۰۰دی.پی.آی که نیافتمش... عکس این پست اسکن مجتبی امینی دوست کریمپور است. نشر در کانال ایتایم: اینجا

رسم‌الخط نماز جزوه‌ی آموزشی خوشنویسی اثر حقیر

رسم‌الخط نماز
این جزوه‌ی آموزشی خوشنویسی به قلم حقیر در سال ۱۳۷۴ شمسی
توسط انتشارات آفرینه‌ی قم و با همیاری و همفکری دوست هنرمند و ناشرم « کاظم عابدینی‌مطلق »
در تیراژ ۲۰ هزار نسخه چاپ شد.
تعدادی از آن را ناشر به عنوان حق‌التاءلیف در اختیار خود من گذاشت
که بخشی از آن‌ها را از طریق صدیق روحانیم « سید قریش موسوی »
که در ستاد اقامه‌ی نماز قزوین مشغول به کار بود
و با حجةالاءسلام محسن قرائتی رئیس ستاد اقامه‌ی نماز کشور مرتبط بود، با تخفیف فروختم.
بقیه را هم به تدریج به دوستان هنرمند و هنردوستم اهدا کردم.
تعداد محدودی از آن‌ها باقی مانده و هنوز امکان چاپ دوم آن فراهم نشده است.
اینک در اینجا تصویر صفحات این جزوه را که با دوربین دیجیتال سونی مدل dsc-w30
متعلق به هنرجوی خوشنویسی‌ام « مجید قرامحمدی » عکسبرداری کرده‌ام، تقدیم می‌کنم. امیدوارم بپسندید.

ادامه نوشته

تجربه‌ی دوم مجری‌گری حقیر در یک جلسه‌ی خوشنویسی


مراسم اختتامیه‌ی جشنواره‌های «رسول مهر» و «نسیم مهر»


پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۸۶
همزمان با میلاد خجسته‌ی امام حسن عسگری(ع)
قم، تالار غدیر

۱. اعلام شروع مراسم توسط حقیر / قرائت قرآن لاجوردی

۲. قرائت خاطره‌ی استاد شجریان از محفل درس خط استاد حسن میرخانی از سوی حقیر
اجرای مولودی‌خوانی حاج داود چاووشی

۳. سخنان دبیر جشنواره (محمدتقی اسدی)

۴. سخنان حمید رسائی مدیر کل ارشاد قم و مشاور وزیر

۵. قرائت رباعی استاد حسن میرخانی (پیری برسید و قد خمیده است مرا)

۶. اعلام نتایج جشنواره‌ی خوشنویسی نسیم مهر

۷. سوتی‌های من! و: یک دهان خواهم به پهنای فلک / گپ و گفت رسائی و من و اعرابی

۸. اعلام نتایج جشنواره‌ی خوشنویسی رسول مهر

۹. ختم جلسه با دو رباعی استاد حسینی موحد

۱۰. صحبت‌های متفرقه بعد از ختم جلسه

قطعاتی به قلم حقیر ،خط در گرافیک ، گرافیک در خط ، تایپوگرافی ، نوگرایی در هنرهای سنتی ، هنر آوانگارد


                                                                                     قبل از تذهیب



                                                           بعد از تذهیب اولیه (عکاسی با دوربین دیجیتال)


                                                                      بعد از تذهیب اولیه (اسکن از روی اصل)



                      بعد از تذهیب نهایی توسط سیدکریمی و پاسپارتو (نرخ دریافتی بابت تذهیب: ۱۵ هزار تومان)


دو قطعه‌خط سیاه‌مشق نستعلیق با سبک خاصی در تنیدگی کلمات و اجزا در یکدیگر که حقیر بدان نایل شده‌ام و پیشتر مشابهش را ندیده‌ام، در این پست تقدیم می‌شود.
این دو قطعه در ایام نوروز و در سفر حقیر به تهران و قزوین برای دیدن اقوام، تحریر شده است.
بسیار شنیده‌ام که:
خارج از فضای خاصی که هر هنرآفرین برای خود در منزل و سکناگاهش ساخته و در آن به خلق اثر می‌پردازد، آفرینش اثر هنری، خوب از کار و آب در نمی‌آید و آن چیزی که باید بشود، نمی‌شود.
خوشبختانه حقیر با این سبک از سیاه‌مشق که حالت بافندگی قالی را دارد و هر جزء در کمال دقت بر بستر جزء قبلی قرار می‌گیرد (گاه ساتر عیوب حرف و جزء مجاور است و گاه مکمل آن)
حس می‌کنم حتی در حالت ناآمادگی و در خلال سفر هم می‌توانم مشقی بنویسم که
همزمان هم چرکنویس است و هم پاکنویس.
از این حیث که به صورت بداهه و بدون برنامه‌ریزی قبلی تحریر می‌شود، انگار قرار است اتودی برای اجرای اصلی باشد (که از قضا می‌تواند بعدآ دوباره‌نویسی شود و احیانآ مشکلاتش اصلاح گردد)
اما در عین حال و در نهایت، پاکنویس از کار درمی‌آید؛
شاهدش اینکه این دو قطعه را امروز قبل از اسکن‌کردن، در اختیار دوست تذهیب‌کارم «حسین نظیفی» قرار دادم تا تذهیب کند و هر کدام را تا سقف ده هزار تومان.
به هر تقدیر با این سبک تمرین خط که تواءم با ارائه‌ی کار جدی است، با یک تیر چند نشان می‌زنم.
دیگر اینکه من دوست دارم با حفظ حالت کمکاری ، با یک دست چند هندوانه‌ (ی کوچک) بلند کنم
(هم به خط برسم هم آواز‌خوانی، هم نویسندگی، هم عکاسی، هم وب‌گردی و هم ولگردی!)
نمی‌توانم و نمی‌خواهم در تمرین خط در تمرین‌هایی که نهایتا سر از سطل آشغال درمی‌آورد،
وقت و قوت صرف کنم؛
به خلاف برخی از همتایانانم در خطه‌ی خط که شب تا صبح «واو» مشق می‌کنند
و نهایتآ هرازگاه مشق‌های تلنبارشده‌شان را در گونی می‌کنند و در بیابان‌های اطراف قم دفن می‌نمایند.
بنده ضمن ارج‌نهادن به این شیوه کار این دوستان
(چون باعث می‌شود اسم جلاله زیر دست و پا نماند و دفن شود! ... محض شوخی عرض شد!)
که در جای خود محترم و حاکی از یکدندگی و پشتکار و میل به رفتن به بیخ کار در مقام درآوردن یک حرف نستعلیق با قلم (و بدون ساخت و ساز) می‌نماید، هرگز چنین سلوکی را نداشته‌ و یحتمل نخواهم داشت و به میانبرها می‌اندیشم.
دو قطعه سیاه‌مشق این پست (یکی با متن کلاسیک و بی‌تاریخ‌مصرف سوره‌ی حمد + قل هوالله احد + سوره‌ی کوثر با ترکیب جدید و دیگری چهار‌قل مبارک) محصول چنین اندیشه‌ای است.
نظر دوستان بازدیدکننده در اینکه آیا کلمات فوق یا اجرای خوشنویسی حاضر را می‌پسندند یا خیر،
شنیدنی است.

 قبل از تذهیب


 
                                                                                     بعد از تذهیب سیدکریمی (اسکن موءمنی)




                                                                                   بعد از تذهیب (اسکن پدیده قرن قم)

قطعه فوق در سایز بزرگتر (اسکن پدیده قرن)
قیمت اثر: فروخته شد


قطعه ی سوم که به همین سیاق نگاشته ام

و اصل آن در اختیار دوست خوشنویس و شاعرم امیر عاملی است.
این قطعه با تکرار بیت:
( از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر / یادگاری که در این گنبد دوار بماند )
در اردیبهشت ۸۶
خلق شده و اسکن حاضر توسط سید پابرهنه تهیه شده است:



قیمت اثر: فروخته شد

سیاه‏‌مشق شیخ (سورهء حمد)

تجربه‌ی مجری‌گری من در یک نشست تخصصی راجع به خوشنویسی

در ۵ اسفند ۸۵ قرار شد در نگارستان اشراق قم و در انتهای نمایشگاه خوشنویسان قم
نشستی برای بررسی آثار و نقد آن‌ها برگزار شود.
علی رضائیان - رئیس انجمن خوشنویسان قم - تلفنی از بنده خواست که مجری‌گری این جلسه را
به عهده بگیرم و وجهش را این دانست که بنده در به چالش‌کشاندن افراد برای بحث تبحر دارم.
در ابتدا بی‌میل بودم؛ حس می‌کردم کار من نیست. بعدا دیدم فرصتی است برای تجربه‌ای تازه.
پذیرفتم و این اتفاق افتاد و حاصل کار را هم خیلی‌ها پسندیدند.
فایل صوتی حاضر مربوط به این نشست است.
در ابتدا آقای داود چاووشی (خوشنویس، خواننده) آوازی می‌خواند
و بعد استاد احمد عبدالرضایی صحبت می‌کند و بعد استاد سید رضا بنی‌رضی
و کم‌کم بحث جدی می‌شود و من هم هرازگاه دخالت‌هایی می‌کنم
و در کنار مجری‌گری ، تنور بحث را داغ می‌کنم و
گهگاه نخودی در آش می‌افکنم و افراد را به چالش می‌کشانم و اصرار دارم که آثار نمایشگاه - حتی اگر کاتبش از بزرگان باشد - به نقد کشیده شود.
برخی از افراد جلسه با این کار مخالف می‌کنند.
 در نهایت هم خیاط در کوزه می‌افتد و تنها اثر خوشنویسی خود من در آن نمایشگاه
مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرد که البته تنها من در این باره صحبت می‌کنم
و دیگران و از جمله رضا بنی‌رضی صحبتهایم را می‌پذیرند و بر دفاعیات من نقدی وارد نمی‌کنند.


>>> برای دریافت فایل صوتی ام.پی.تری اینجا را کلیک کنید!
قسمت اول                                                    قسمت دوم

صفحاتی از قرآن quran ، qoran خطی منتشرنشده (نسخ ایرانی) با قدمت حدود 200 سال


صفحاتی از قرآن نسخ ایرانی (اسکن از روی اصل)

این قرآن را در نوروز ۸۵
از یک صحاف قمی به نام  ترابی
و به واسطه‌ی
دوست خوشنویسم علی نجفی - فرزند جواد سبتی -
به کمتر از ۴۰۰ هزار تومان خریدم
و چند ماه بعد به دوست خوشنویس قزوینی‌ام:
«علیرضا محبی»
به بیش از ۴۰۰ ه.ت فروختم.

ادامه نوشته

قطعه‌خطی از درویش عبدالمجید طالقانی

قطعه‌خطی که به تازگی دوست گرامیم سرودلیر
از درویش عبدالمجید طالقانی در
وبلاگش قرار داده است،
مرا به یاد این اسکن از خط آن شکسته‌نویس بزرگ انداخت
که در اختیار داشتم.
نمی‌دانم اصل این قطعه در اختیار کیست؟
بعید نیست جناب سرو در این باب کمکمان کند
که او در ردیابی سرنوشت برخی قطعات ناب و نایاب ، صاحب تجربه است.



در انتهای قطعه به نام و احوال نگارنده‌اش در هنگام تحریر
و نیز سال نگارش اثر ، اینگونه اشاره شده است:
«در عین بیحالی جهت مشغولی خاطر تحریر شد عبدالمجید۱۱۸۴»



لینک مستقیم به دیگر قطعات درویش عبدالمجید طالقانی در وبلاگ حاضر:


قطعه‌خط شکسته اثر درویش عبدالمجید طالقانی با تذهیب طلا
تاءیید اصالت خط در پشت قطعه توسط استاد رضا مشعشی
اصل قطعه را از محمود حبیب‌اللهی (اصفهانی) خریداری نمودم.
>>> اینجا


خط شکسته سفیدآب‌نویسی‌شده
با امضای درویش عبدالمجید طالقانی
اصل قطعه را از محمد دادسرشت خریداری نمودم.
>>> اینجا

دو چلیپای خوب از جناب سید رضا بنی‌رضی

دو چلیپا از خوشنویس خوب و مشهور: سید رضا بنی‌رضی.
این دو چلیپا متعلق به سال ۱۳۷۸ شمسی (دورره‌ی درخشان نستعلیق‌نویسی بنی‌رضی) است.
اینکه چرا ایشان در نستعلیق، «حفظ مراتب» نکردند، موضوع بحثی مستقل است.
آنچه مسلم است، این دو چلیپا بهترین - یا محتاطانه‌تر: از بهترین - آثار نستعلیق این خوشنویسی خوب قمی است. اصل این قطعات زمانی در دست دوست خوشنویسم «امیرمیثم سلطانی» بود
و حقیر به ۵۰ هزار تومان ابتیاع نمودم.



هدیه‌ی وبلاگ به مناسبت حلول سال جدید

« بار دگر موسم نوروز شد »
سطر نستعلیق منتشرنشده‌ی قدیمی منسوب به میرزا کاظم تهرانی (دوره‌ی قاجار) که اصل آن را حقیر در قم از مصطفی اسکوئیان 
خریداری نمودم و او هم از حبیب‌اللهی خرید.

شکسته‌نستعلیق. راقم: نامعلوم


























این قطعه را دوست خوشنویسم «ناصر طاووسی» در اسفند ۸۵ به بنده اهدا کرد.


تکه‌ی از یک قرآن عهد تیموری

 

تکّه‌ی از یکی از صفحات قرآن عهد تیموری
(حدوداً ۷۰۰ ساله)
این تکّه را در خلال یک معامله
از دوست کلسیونرم امیر عاملی
به ۲۰۰ هزار تومان خریدم.


قیمت: ۲۵۰ هزار تومان فروش به غیاث علوی در اسفند ۹۲

سطر منسوب به میرزا غلامرضا اصفهانی

سطر «سرو ایستاده به چو تو رفتار می‌کنی»             منسوب به میرزا غلامرضا اصفهانی
 این قطعه را دوست خوشنویس شمالی و مقیم قمم مصطفی اسکوئیان از جناب پیله‌چی به ۱۲۰ ه.ت خرید و مدتی بعد در معرض فروش قرار داد. (در این راستا به دوستم ناصر طاووسی که در پاساژ قدس قم مغازه داشت، متوسّل شد.) جناب استاد حسینی موحّد وقتی این قطعه را در مغازه‌ی مزبور دید، در اصالت آن شک کرده،
ابراز نموده بود که بچه‌های خودمان! آن را نوشته‌اند!
چندی بعد بنده آن را به ۱۰۰ ه.ت از اسکوئیان خریداری کردم و وجه آن را به تدریج به حسابش ریختم. این قطعه در خلال یک شب معامله با امیر عاملی به ایشان فروخته شد.

سیاه مشق محمدحسین طهرانی

سیاه‌مشق با رقم:
المذنب محمدحسین الطهرانی (کاتب‌السلطان)
۱۲۶۹ قمری
این قطعه را در اسفند ۸۵ از دوستم ناصرطاووسی به ۲۵۰ هزار تومان خریدم
و بعداً به ۴۰۰ ه.ت به امیر عاملی فروختم.

دو قطعه نسخ با رقم محمدهاشم

>>>          قطعه‌ی نسخ با رقم:
«محمد هاشم» (لوءلوء اصفهانی)۱۱۸۶ قمری که از ناصر طاووسی به ۲۵۰ ه.ت خریدم و بعد به حدود ۴۰۰ ه.ت به امیر عاملی فروختم. در پاییز ۸۶ این قطعه را در مجموعه‌ی احمد پیله‌چی دیدم و گفت که به حدود ۴۵۰ ه.ت خریداری کرده است. فتوکپی این قطعه را در زمانی که در دست طاووسی بود، ابوالفضل خزاعی به محمّدعلی قربانی نسخ‌نویس معروف شاگرد صمدی داد و او هم به تقلید از این قطعه، قطعه‌ای تحریر کرد که در نمایشگاه عروس قلم قم به نمایش درآمد.


نسخ با رقم:                                            <<<
«محمد هاشم» (لوءلوء اصفهانی)
نگاشته‌شده روی پارچه که از محمود حبیب‌اللّهی به ۱۲۰ هزار تومان خریدم.

 










 

این چند قطعه و قطعاتی که در خلال ۵ پست آتی تقدیم می‌شود، به تازگی واردکلکسیون حقیر شده است.
دیالوگ من و محمدرضا سرودلیر
در سایت «کلوب.کام» در مورد این قطعات
>>>
اینجا

سیاه‌مشق از میرزا کاظم

جناب سرودلیر! در این سیاه‌مشق زیبا از «میرزا کاظم» کلمه‌ی «مرقع» که شما آن را به عنوان نام وبلاگتان برگزیده‌اید، بکار رفته است و چه نیکو!

چند سطر از شیخ



 



متن فوق از کتاب کشف‌المحجوب انتخاب شده است.







چند اثر خوشنویسی از حقیر

 

سیاه‌مشقی در بالاست که به صورت ارتجالی تحریر شده؛ هم متن و هم ترکیب و گلاویزشدن کلمات در هم و بافت و به تعبیر من «نسّاجی کلمات»ش بداهه و بدیع است. متنش این است:
روزهایی در پیش است که در آن، شیخ در خواب مرگ خفته است و همین سیاه‌مشق از پستو خارج می‌شود و در مجلس ترحیم او پخش می‌شود و زنان صیحه می‌زنند و اسبان شیهه می‌کشند و شیخ، خفته در میان تابوت، مبهوت سرنوشت محتوم خویش است تا حق چه تقدیر کند و هوالحی
تحریر شد در هشت آذرماه هشتادوچهار در بلده‌ طیبه‌ی قم صانها الله تعالی عن الحدثان

کتابتی هم در بالا آورده‌ام با متن نفحاتُ‌الأنس که ذکرش در یکی از خاطره‎نوشته‎هایم میان آمده. بخوانیدش: اینجا

= سیزده لینک جالب =

  وبلاگ اسکن از خطوط نفیس قدیمی و منحصر به فرد ۱
 
 وبلاگ اسکن از خطوط نفیس قدیمی و منحصر به فرد ۲
 
 سایت زیبای ققنوس
 
 خاطرات منتشرنشده‌ی هاشمی رفسنجانی در دوهفته‌ی آخر حیات امام خمینی(ره)
 
 عکس منتشرنشده‌ی استاد محمدرضا شجریان و استاد غلامحسین امیرخانی
 
 سخنان منتشرنشده‌ی استاد غلامحسین امیرخانی در مورد بانوان قم در ۲۳/۳/۸۵ 
       که موجب حرف و حدیث بسیار شد
 
 عکس‌های منتشرنشده‌ای از اجساد عراقی در جریان جنگ ایران و عراق
 
 عکس‌های اعدام یک آدم‌ربا در قم
 
 وبلاگ زیبای «علی کیا»
 
 وبلاگ زیبای «مهدی همزاد»
  وبلاگ «صورتباز»
 
 وبلاگ زیبای سرکار خانم «سفالینه»
 
 وبلاگ رضا شیخ‌محمدی

چند قطعه خط قدیمی که از مجموعه‌ی آقای بنی‌رضی برای مجموعه‌ی شخصی خود تهیه کردم

برگ قطعه‌بندی شده‌ای از قرآن
رقم «سید محمدحسین الیزدی» یا «امین‌الدوله»
(احتمال دوم از دوست تذهیب‌کار و مجموعه‌دارم کیوان شجاعی‌منش در شهریور ۸۶)
که دقیقآ معلوم نمی‌کند نام تحریرکننده است یا مالک قطعه
به سختی با لوپ در زیر قطعه مشاهده می‌شود.



اسکن قطعه‌ی فوق
با اسکنر کانن مدل ۴۴۰۰ اف (CanonScan 4400F)
که دیروز (۲۸ مرداد ۸۶) به قیمت ۱۱۷ هزار تومان ابتیاع نمودم:



                                                                                                                                     اسکن فوق در سایز بزرگ


 سفیدآب‌نویسی‌
برگی از یک کتاب دعا
 منسوب به میرزا احمد نیریزی



دیتیلی از این برگ کتاب دعا



پشت برگ مزبور



قطعه‌ی نسخ منسوب به محمدشفیع تبریزی



اسکن قطعه‌ی فوق
با اسکنر خودم (کانن مدل CanonScan 4400F)



                                                                                                                                  اسکن فوق در سایز بزرگ

این چهارقطعه را در شبی تاریخی در قم
در منزل جناب سید رضا بنی‌رضی (استاد معروف نسخ)
در ۱۴ مرداد ۸۵ که تا صبح با هم بودیم، از ایشان گرفتم
و به جایش سیاه‌مشق «کلمینی یا حمیرا» با امضای میرزا غلامرضا را به ایشان دادم.
در پشت قطعه‌ی نسخ با مضمون آیه‌ی شهدالله، بنی‌رضی با مداد نوشته است:
«در تاریخ ۲۰ دی ۸۱ از آقای فرزانه (خوشنویس اصفهانی) خریداری نمودم به ۵۰ هزار تومان»
در ضمن از چهارقطعه‌ی فوق، قطعه‌ی سفیداب‌نویسی‌شده، دیگر در اختیار بنده نیست
و در خلال یک معاوضه‌ی خط در تابستان ۸۶
به عنوان قطعه‌ای معادل یک میلیون تومان به امیر عاملی دادم.

شکسته‌نستعلیق سید گلستانه

 
سطر شکسته‌نستعلیقبا رقم: «سید گلستانه در روز پنجشنبه نوشت»
بیت از حافظ:
دل دادمش به مژده و خجلت همی برم / زین نقد قلب خویش که کردم نثار دوست اصل این قطعه را از دوست کلکسیونرم امیر عاملی در نوروز ۸۵ شمسی به ۳۰۰ هزار تومان خریدم و مدتی بعد خود ایشان به ۴۰۰ ه.ت از بنده ابتیاع نمود.

آرشیو قطعات نسخ زین‌العابدین اصفهانی (اشرف‌الکتاب)

آیةالکرسی به رقم اشرف‌الکتاب به تاریخ ۱۲۷۷ قمری
این قطعه را چند سال پیش از محمود حبیب‌اللهی دوست اصفهانی‌ام به ۵۰۰ هزار تومان خریدم و چند سال بعد به حدود ۷۰۰ ه.ت به امیر عاملی کلکسیونر قزوینی فروختم.
مدّتی بعد حبیب‌اللّهی نقل می‌کرد که در سفری که با ح.ر کلکسیونر قمی به قزوین داشته‌اند، عاملی این قطعه را نشان داده و حاضر به فروش آن به بالاتر از یک میلیون تومان هم نشده است.

اجرای دیگری از آیةالکرسی زین‌العابدین که این قطعه هم زمانی در نگارستان عروس قلم در قم
به نمایش گذاشته شد (توسط آقای ابراهیمی از اصفهان به رسم امانت آورده شده بود)
و بعد به فروش رفت (ظاهراً مجموعه‌ی فرهنگی تخته‌فولاد اصفهان آن را خرید)
و پوستر زیر را هم از روی آن در اصفهان به چاپ رساند:


اجرای دیگری از آیةالکرسی زین‌العابدین
این قطعه در حال حاضر در مجموعه‌ی
آقای دکتر صادق محفوظی DR sadegh mahfoozi در تهران است.
حقیر در رمضان‌المبارک سال ۱۴۲۷ شمسی (مهر ۱۳۸۵)
از بخشی از این مجموعه بازدید کردم.
 

من یتق الله / اشرف‌الکتاب اصفهانی /   ۱۲۶۸ قمری
این قطعه را به ۳۵۰ هزار تومان از محمود حبیب‌اللَهی خریداری کردم
و چند سال بعد در خلال یک معامله به امیر عاملی کلکسیونر قزوینی فروختم.



و ان یکاد با رقم زین‌العابدین اصفهانی ملقّب به اشرف‌الکتّاب در سال ۱۲۷۷ قمری
این قطعه را در اسفند ۸۳  از محمود حبیب‌اللّهی به ۳۵۰ هزار تومان خریدم و سال بعد با یک قطعه انگشتر و یک نسخه قرآن چاپ سنگی مبادله کردم (طرف معامله علی نجفی پسر جواد سبتی خطاط بود). نجفی هم این قطعه را به حسن رجبیان کلکسیونر قمی فروخت.
در دیداری که به اتّفاق دوست خوشنویسم سید رضا بنی‌رضی از مجموعه‌ی رجبیان به عمل آوردیم، این قطعه را در آلبوم ر دیدیم. بنی‌رضی مدعی شد که این قطعه مجعول بوده و محصول رانش طبیعی قلم نیست و به شدت در آن ساخت و ساز شده است.
رجبیان از در انکار درآمد و بر اصالت قطعه پای فشرد. در آبان ۸۶ قطعه‌ی مزبور را مجدداً در مجموعه‌ی حبیب‌اللّهی دیدم و تصور بدوی‌ام این بود که تشکیک  بنی‌رضی شاید ر را نسبت به قطعه دلچرکین و به فروش وادار نموده است. آخرین قیمتی که حبیب‌اللهی برای این قطعه در نظر گرفته، یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان است.
بعدالتحریر: در دیداری که چند روز پیش (امروز ۲۲ بهمن ۸۶ است) با سیّد محمّد حسینی داشتم، خبر دارد که این قطعه را برای محمود حبیب‌اللّهی به ۱ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان به فروش رسانده است و بعد از کسر ۱۰۰ ه.ت به عنوان حقّ دلاّلی الباقی را به ایشان پرداخته است.

 
و ان یکاد زین‌العابدین اصفهانی ملقّب به اشرف‌الکتاب نگارش در سال ۱۲۶۱ قمری
این قطعه را از محمود حبیب‌اللهی به ۳۰۰ هزار تومان خریدم و سال بعد به امیر عاملی فروختم.


نسخ تعلیمی زین‌العابدین اصفهانی ملقّب به اشرف‌الکتّاب
تاریخ تحریر: ۱۲۷۱ قمری

این قطعه را به ۱۵۰ هزار تومان از محمود حبیب‌اللهی خریدم و مدتی بعد در سفری که به قزوین داشتم، امیر عاملی کلکسیونر قزوینی حاضر به خرید نقدی آن تا ۳۰۰ هزار تومان شد که از فروش آن اجتناب کردم و مدتی بعد در خلال یک معامله به ایشان فروختم. 

                              قطعه‌ در سایز کاملآ بزرگ

 

حدیث به خط زین‌العابدین اصفهانی / سال تحریر: ۱۲۶۷ قمری
از مجموعه‌ا‌ی که آقای ابراهیمی آن را به امانت از اصفهان به قم آورد و بعدآ به فروش رفت:

  شعر عربی به خط زین‌العابدین اصفهانی / تحریر: ۱۲۶۷ قمری
این قطعه که قبلأ به چاپ هم رسیده است،
زمانی در دست بنده امانت بود و
 در حال حاضر در مجموعه‌ی دوست نسخ‌نویسم سید رضا بنی‌رضی می‌باشد:

این قطعه شعر آموزنده‌ای هم دارد
که در آن به شکل جالبی طرح کلّی عمر آدمی تصویر شده است. می‌گوید:

اذا عاش الفتی ستین عامآ / فنصف العمر یمحوه اللیالی
فنصف النصف یذهب لیس یدری / لغفلته یمینآ عن شمالی
و ثلث النصف آمال و حرص / و شغل بالمکاسب و العیال
و باقی العمر اسقام و شیب / و هم بانتقال و ارتحال
یعنی:
وقتی انسانی ۶۰ سال عمر کند، نیمی از این مدت توسط شب و خواب محو و نابود می‌شود.
می‌ماند ۳۰ سال!
نیمی از این مدت هم از سر غفلت و اینکه دست راست و چپش را از هم باز نمی‌شناسد،
از بین می‌‌رود. می‌ماند ۱۵ سال!
که ۵ سالش به آمال و آرزو تلف می‌شود و ۵ سالش به حرص و ۵ سالش درگیر کسب و کار و زن و فرزند. باقی عمر هم اگر چیزی بماند، مبتلای بیماری و ضعف بنیه‌ی جسمانی و پیری و مهیاشدن برای کوچ و سفر آخرت می‌شود
و خلاصه اینکه چیزی ته کاسه و کیسه نمی‌ماند!


قطعه‌ی زیر به خط اشرف‌الکتاب اصفهانی تحریرشده به سال ۱۲۶۷ قمری
ظاهرآ زمانی به واسطه‌ی آقای ابراهیمی اصفهانی، از اصفهان به قم آورده شد
و در نمایشگاه عروس قلم قم به نمایش درآمد. آخرین خبر این است که این قطعه
در مجموعه‌ی دوست و استاد خوشنویسم احمد پیله‌چی قزوینی است:

دو قطعه‌ی زیر به خط اشرف‌الکتاب اصفهانی ظاهرآ زمانی به واسطه‌ی آقای ابراهیمی اصفهانی به قم آورده شد و در نمایشگاه عروس قلم قم به نمایش درآمد:

                                   کتابت خوشنویسی از حقیر

☻ کتابت
حکایتی از باب اول گلستان سعدی
اثر رضا شیخ‌محمدی
آذر ۸۵
                                                  قبل از قطعه‌بندی:



    بعد از قطعه‌بندی ناصر طاووسی به وساطت علیرضا نوربخش در تیر ۸۶
                        در ضمن این اثر در حال حاضر در مجموعه‌ی آقای علیرضا نوربخش است:

چند چلیپای تعلیمی از حقیر

با سلام و احترام به همه‌ی دوستداران هنر خوشنویسی و بازدیدکنندگان این وبلاگ!چون دوست گرامی «رضا ترکیان» عزیز در کامنتی در پست قبل، ابراز تمایل کرده بودند
که حقیر، چند نمونه از چلیپاهای تحریرشده توسط خودم را در وبلاگ قرار دهم،
شش مورد از این چلیپاها را که اکثرآ سر کلاس تعلیم خطم در انجمن خوشنویسان قم(عصر روزهای سه‌شنبه) برای هنرجویان عزیز تحریر کرده‌ام،
در اینجا قرار می‌دهم و  برخی از آن‌ها سوءال امتحانی انجمن خوشنویسان
در دوره‌ی عالی و ممتاز بوده است. امیدوارم دوستان و کاربران عزیز بپسندند.











چند اثر خوشنویسی از حقیر: سورهء قدر، قطعه در وصف امام حسین(ع)، قطعه در بارهء قدس

قبل از تذهیببعد از تذهیبسوره‌ی قدر / اثر رضا شیخ‌محمدی / رمضان ۱۳۸۴ شمسی
ابعاد اصلی: ۴۰ در ۳۰ /
نگارش روی کاغذ ساخته‌شده توسط دوستم: البرزی / تذهیب و گره‌چینی: استاد سید حسین نجومی / نرخ دریافتی بابت تذهیب: ۴۰ ه.ت. این قطعه را در خلال یک معامله به دوست هنرمند و خطبازم امیر عاملی در قزوین فروختم. ایشان هم مدّتی بعد به مرتضی تدیّن مجموعه‌دار قزوینی دادند. چندی بعد قطعه را از آقای تدیّن گرفتم تا در نمایشگاه‌های انفرادیم شرکت دهم. در خرداد ۸۹ قبل از سفر به هند در دیدارم با سیّد علوی (روحانی خریدار کتب خطّی و قرآن) که ایشان سه قطعه خط قدیمی و سه قطعه از خودم را جمعا به هشتصد دلار خریدار کرد، این قطعه هم وارد مجموعهء ایشان شد.
لینک مرتبط: اجرای دیگری از این سوره با تذهیب مرجان عابدی >>> اینجا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
راست: حسین بن علی بن ابیطالب
ز دست گریه کتابت نمی‌توانم کرد / که می‌نویسم و فی‌الحال می‌شود مغسول (سعدی)
تذهیب: حکیمه پوریزدانپرست
چپ: شعر حمید سبزواری در مورد قدس / تحریر: ۸۰

دو قطعه از حقیر



شعر منسوب به علی‌((ع  / نگارش: رضا شیخ‌محمدی در اردیبهشت ۷۲ در ایام اقامت در قزوین


آیه‌ی قرآن / نگارش رضا شیخ‌محمدی / مهر ۸۳ / پاسپارتو: محمود حبیب‌اللهی
 
                                                                                                  قیمت اثر: فروخته شد

چند سطر نگارش‌یافته از سوی حقیر

چند سطر از سطور تحریریافته از سوی حقیر که هر یک محصول یکی از شب‌های جلسات هفتگی دعای توسل خوشنویسان قم در سنوات اخیر است. در ذیل هر سطر حقیر در جای مناسبی امضای «محمدی» را مرقوم کرده و به سال و ماه نگارش اثر اشاره کرده‌ام:









 
                                                                                                  قیمت آثار: فروخته شد

قرآن خطی به خط عبدالله عاشور abdollah aashoor

به تازگی یک قرآن خطّی نسخ در قطع جیبی و تحریرشده با قلم غبار (حدودآ یک سوم میلیمتر)
به مجموعه‌ی شخصی حقیر اضافه شده است.
این قرآن به سال ۱۲.۳ قمری تحریر شده
 و خط آن به تاءیید استاد حسینی موحد، منسوب به عبدالله عاشور است.
دو صفحه از این قرآن را برای روءیت بازدیدکنندگان از وبلاگ تقدیم می‌کنم:

  
 

جلد قرآن مزبور، گل و مرغ و لاکی است که مشاهده‌ می‌کنید:



امروز (۵ مرداد ۸۶) که این پست را آپدیت می‌کنم و صفحه‌ی تذهیب‌شده‌ی قرآن مزبور را نیز تقدیم دوستان می‌کنم، دیگر این قرآن در اختیار حقیر نیست. گفتنی است:
 به تازگی در یک شب خاطره‌انگیز که از ده و نیم شب تا صبح با امیر عاملی در قزوین و منزل شخصی ایشان بودیم، با ایشان وارد معامله شدم و قرآن مزبور را با یک قطعه‌خط چلیپا
(با متن: چون نقش کعبتین) تاق زدم. صبح که شد بعد از نماز صبح، زدیم بیرون و امیر عاملی
مرا به یک پرس کله‌پاچه مهمان کرد.
صفحه‌ی نخست قرآن مزبور که دارای تذهیب با طلاست:

یک قطعه خط موزه‌ای و نفیس

حمدالله آماسیخط ثلث و نسخ
«حمدالله آماسی»SHEIKH SHAIKH 
HAMDULLAH AMASYA

معروف به ابن‌الشّیخ
خوشنویس شهیر ترکیه(۱۴۲۹- ۱۵۲۰م)قدمت اثر: بیش از ۵۰۰ سال
اسکن از مجموعه‌ی رضا شیخ‌محمدی
اطّلاعات بیشتر در مورد این هنرمند بزرگ >>>
 اینجااین قطعه را اوّل بار در منزلمان در قم در دست سید محمّد حسینی دوست خطبازم (مقیم شهرری) دیدم و رضایت دادم که از ایشان به ۴ میلیون تومان چکی (چک چندماهه) خریداری کنم و دست به چک هم شدم. دوست خطاط و خطباز دیگرم علی نجفی (پسر جواد سبتی) که در صحنه حضور داشت،
 با سید محمد حسینی وارد دیالوگ در کانال دو (عربی) شد و او را از چک من که بیم آن می‌رفت در موعدش پاس نشود، ترساند. بعداً معلوم شد جناب محمود حبیب‌اللهی - دوست خطباز اصفهانی‌ام - به یکی از مشکلاتی که یکی از چک‌های من برای ایشان پیش آورده که ربطی به دیرپاس‌شدن یا پاس‌نشدن آن نداشت، اشاره کرده و چشم آنان را ترسانده است.
حسینی خط را از من گرفت و گفت:
به شما چند روز فرصت می‌دهم که پول نقد تهیه کنی و کمتر از ۴ میلیون از من بخری.
من به تکاپوی تهیه‌ی وجه نقد افتادم و برخی از قطعات دیگرم را به فروش رساندم (از جمله دوسطری خط سید گلستانه را که از محمود حبیب‌اللهی به نیم میلیون تومان خریده بودم، به ۶۵۰ ه.ت به خود او فروختم) و خلاصه و تا حد ۳ میلیون و ۳۵۰ هزار تومان تهیه کردم و نهایتاً هم قطعه‌ی فوق از حمدالله آماسی را به همین میزان خریداری کردم و کلام حبیب‌اللهی که بدواً از آن ناخرسند شده بودم، برای من سودزا شد و به قول احمد پیله‌چی در این معامله منتفع شدم.
قطعه‌ی فوق چند ماه (حدود ۱ سال در دست بنده بود).
جناب سید علوی از کارشناسان و عتیقه‌داران قم در دیداری که در منزلش داشتیم،
در این قطعه تشکیک کرد و گفت:
حمدالله آماسی هر جا امضا کند، تعبیر «ابن‌الشیخ» هم می‌نویسد و این قطعه فاقد این خصوصیت  است. ضمن اینکه کاغدش در نقاطی که فرسوده شده، خطی که رویش نوشته شده فرسوده نشده و به نظر می‌رسد که خط جدیدی باشد که روز کاغذ قدیمی نوشته شده.
به هر تقدیر سید محمد حسینی خودش همواره پیگیر سرنوشت این قطعه بود و در نهایت هم آن را به ۴ میلیون تومان (۳ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان وجه نقد) و ۴۰۰ هزار تومان کتاب خوشنویسی چاپ ترکیه از SHEIKH HAMDULLAH AMASYAبنده خریداری کرد. اخیراً (آذر ۸۶) این قطعه را به قیمت ۶ میلیون تومان به احمد پیله‌چی در قزوین برای فروش عرضه نموده و ایشان قیمت ۴ میلیون را برای خرید آن پیشنهاد داده بود.
مشابه این قطعه در کتاب مختص حمدالله آماسی که در ترکیه چاپ شده آمده است و در آن هم به رغم ادّعای جناب علوی و همچنان که  مشاهده می‌کنید، اثری از تعبیر «ابن‌الشیخ» نیست.


سایز بزرگتر

 

دوسطری نفیس شکسته از مرحوم سید علی‌اکبر گلستانه

قطعه‌خط شکسته از سید علی‌اکبر گلستانه / ۱۳۱۷ قمری این قطعه بجز مشکل ریختگی مرکب، عیب دیگری ندارد و از شاهکارهای منتشرنشده‌ی گلستانه است. مفردات عالی و ترکیب کم‌نظیر و از همه مهمتر مطلب بدیع، جایگاه رفیعی به این اثر داده است. نوشته، بر خلاف دیگر آثار گلستانه که معمولا از آثار شعرای سلف و از جمله سعدی انتخاب می‌شده، حدیث نفس و گزارش حال و احوال کاتب است و اشاره به مشکلات معیشتی او و نرسیدن خرجی دارد. مطلب نوشته از این قرار است:
«یعنی به اندازه‌ای از وضع گرفتاری و گرانی طهران در این سنوات خاصه این سنه‌ی هزار و سیصد و هفده افسرده‌خاطر و پریشانم که به وصف نگنجد خصوص با کثرت عیال و عدم کفایت وجه معاش و نداشتن استطاعت حرکت و بیرحمی ابناء روزگار سید گلستانه»
این قطعه را بنده از دوست خطباز اصفهانی‌ام محمود حبیب‌اللهی به نیم میلیون تومان خریدم و دو سال بعد خود ایشان آن را از بنده  به ۶۵۰ هزار تومان خرید و جالب اینجاست که ابراز کرد که بعد از خرید، از اینکه دوباره این قطعه را به دست آورده است، سجده‌ی شکر بجا آورد!

سخنان استاد امیرخانی در خرداد ۸۵ در مورد بانوان قم که موجب حرف و حدیث شد




                                                                                     عکاس و صدابردار: رضا شیخ محمدی


بخشی از سخنان استاد غلامحسین امیرخانیostad qolamhosein gholamhosein gholamhossein amirkhaniدر ۲۳/۳/۸۵در نگارستان عروس قلم قم
و در مورد بانوان این شهر که موجب حرف و حدیث بسیار شد:

>>> اینجا را کلیک کنید!

دو قطعه نسخ عربی به قلم و رقم حافظ عثمان

در روزهای اوّل سال ۸۵ که به منزل سیّد محمّد حسینی - دوست نوسمسار و خطبازم - در دولت‌آباد شهرری رفته بودم، قطعه‌ای به نسخ عربی به قلم و رقم حافظ عثمان hafez osman خوشنویس شهیر ترکیه با قدمت ۴۰۰ ساله چشمم را گرفت. از شب دیدار، تنها یک فتوکپی از این خط در دستم ماند و نیز  شیفتگی‌ام از مشاهده‌ی اثری که نرخ بالایی برای فروش آن پیشنهاد شد (اگر خطا نکنم ۲ میلیون تومان) و جراءت من در آن ایّام برای نزدیک‌شدن به چنین معامله‌ا‌ی اندک بود. آن شیفتگی باقی ماند، ولی فتوکپی اثر را در دیداری که با استاد حسینی موحّد در منزلشان داشتم، باختم. حافظ عثمانسرانجام پس از چند بار تماس تلفنی و دیدار با حسینی،
در ۱۳ مرداد ۸۵ این قطعه را از او در بنده‌منزل در قم و در شبی که علی نجفی پسر جواد سبتی هم حضور داشت، با سه قطعه خط مبادله کردم:
چلیپای ناد علیّاً استاد امیرخانی که به ۵۰۰ ه.ت از جواد جدّی در تهران خریده بودم + قطعه‌ی یا امیرالموءمنین حیدر استاد امیرخانی + شکسته‌ با رقم محمدحسن طباطبایی که امانت امیر عاملی بود. 


 سایز بزرگتر         /          سایز باز هم بزرگتر


چند روز بعد از خرید من، ح.ر - دوست طلبه و کلکسیونر قمی - به شدّت طالب این قطعه‌ی حافظ عثمان شد و محمود حبیب‌اللّهی را واسطه‌ی خرید آن کرد و خطوطی را در اختیار او گذاشت که به من برای مبادله با این قطعه از حافظ عثمان پیشنهاد کند، از جمله کتاب «ملک‌جمشید» به خط استاد حسن میرخانی که جناب موحّد حسینی یک بار در برج ۸ سال ۸۴ پشت تلفن صحبت آن را با من کرده و گفته بود:
«از آقای پیله‌چی بپرسید که داستان ملک‌جمشید به خطّ مرحوم سید حسن میرخانی که مربوط به دوره‌ی اوج خوشنویسی استاد حسن هم هست، چند قیمت دارد؟»
من در شرایطی بودم که حس می‌کردم به عتیقه‌ی گرانقیمتی دست یافته‌ام و مدّتی می‌توانم با تکیه بر آن، حکمرانی کنم و طالبان جنسم را بازی دهم و سر بدوانم. بعد از اینکه حسابی عرق کردم و برای  خستگی‌درکردن نشستیم، آنوقت قطعه را خواهم فروخت.
جوابم به پیشنهادهای حبیب‌اللّهی منفی بود.
حبیب‌اللّهی مدام می‌رفت و قطعات دیگری می‌آورد و می‌خواست متقاعدم کند به فروش قطعه‌ی حافظ عثمان. یک بار صفحه‌ی کتابتی مربوط به سال ۵۸ شمسی را آورد منزل ما که قبلاً در دیداری که به اتّفاق پیله‌چی به منزل ر رفته بودیم، آن را دیده و بسیار پسندیده بودم. شعری بود از سروده‌های «معجزه» در وصف امام خمینی به قلم استاد امیرخانی که ظاهراً به دفتر امام خمینی در قم اهدا شده بود و در نهایت سر از مجموعه‌ی ر درآورده بود. به رغم علاقه به این قطعه، جوابم روی همان حسابی که عرض شد، منفی بود.
چند روز بعد حبیب‌اللّهی زنگ زد و در نگارستان عروس قلم سه نفری با ر قراری گذاشتیم و نهایتاّ تا نرخ ۱ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان حاضر به خرید شدند، ولی من پافشاری داشتم که دو میلیون تومان نقد بپردازند و نه کمتر. به هر تقدیر معامله سر نگرفت.
چند هفته بعد علی سبتی خبر داد که قطعه‌ی دیگری از حافظ عثمان که مدّعی بودند عیارش از عیار حافظ عثمان من بالاتر است، به دستشان رسیده و آن را به ر خواهند فروخت و خلاصه می‌خواستند به من بفهمانند و خیالم را راحت کنند که فکر نکن نوبرش را آورده‌ای و اگر تو نفروشی، کسی نیست که بفروشد!
در نهایت هم این قطعه‌‌ی دوم را که سال تحریرش ۱۱۰۷ قمری (حدوداً ۳۲۰ سال پیش) رقم خورده است، به ر فروختند و در ازایش ۱ میلیون تومان نقد گرفتند و یک نسخ درجه‌ی ۳ و یک نسخ تعلیمی از اشرف‌الکتّاب اصفهانی تحریرشده به سال ۱۲۶۷ قمری روی زمینه‌ی قرمز که من (ر.ش.م) در دست حبیب‌اللهی دیده بودم و او ظاهراً به ر فروخته بود.
در ضمن این قطعه‌ی دوم از حافظ عثمان ظاهراً یک بار توسّط علی سبتی به فردی به نام «دبیران» که در جنب مغازه‌ی جواد جدّی در بازار منوچهری تهران مغازه دارد، فروخته شده بود و این دبیران در دیداری که با محمود حبیب‌اللّهی داشته، قیمت این قطعه را ۲ میلیون تومان ابراز کرده بود.
وقتی نجفی خبر شد که ر طالب این قطعه است، آن را از «دبیران» مجدّداً پس گرفته بود یا تو بگو خریده بود (زیر ۲ میلیون تومان) و به کیفیّتی که عرض شد به ر فروخت.
ر قطعه را خرید.
یک بار ظاهراً از بنی‌رضی در منزلش شنیدم که گفت قطعه‌ی دوم از قطعه‌ی شما بهتر بود. گفتم: پس چرا نخریدید؟ گفت: چون مشکوک به جعل بود! گفتم: یعنی می‌خواهید بفرمایید اینکه در دست من است، مشکوک نیست و اصیل است؟ گفت: آن، بهتر بود!
موحّد هم در همان شب مبادله‌ی حافظ عثمان به سیّد محمد حسینی گفته بود:
«شما یک قطعه‌ی موزه‌ای را داده‌اید و دو قطعه معاصر گرفته‌اید. نباید این کار را می‌کردید.»
همین استاد به بنده فرمودند:
«شما خط‌ّ استادت (امیرخانی) را چرا از دست دادی؟»
بنی‌رضی در دیداری که فردای مبادله‌ی حافظ‌عثمان داشتیم، کفّه‌ی مبادله را به سود من دانست. ضمن اینکه گفت: حسینی هم که خط امیرخانی را از شما گرفته، قبلاً مشتری‌اش را پیدا کرده و چاله‌اش را کنده است.
شائبه‌ی عدم اصالت این آثار به تدریج از سوی برخی کسان از جمله جناب علوی - از خطبازان روحانی قم - مطرح شد. این فضا آنقدر تیره و تار شد که در نهایت ر را از این قطعه دلزده و او را به فروش آن ترغیب کرد. ر به سیّد محمّد حسینی زنگ می‌زند و حسینی قطعه را به امانت می‌گیرد تا به فروش رساند. ظاهراً ظرف چند روز نتیجه می‌گیرد و  قطعه به ۱ میلیون و ۳۵۰ ه.ت به فروش می‌رساند و وجه را به ر می‌پردازد تا او قدری تسلّی خاطر یابد که قطعه‌ی مشکوک برای او خسارت‌زا نبوده است.
در خصوص اصالت یا عدم اصالت این قطعات بابت گفتگو و اظهار نظر مفتوح است و باید کارشناسان خُبره اظهار نظر کنند. آنچه مسلّم است، این قطعات به قیمت‌های بالا در حال خرید و فروش است.
بنده نیز قطعه‌ی حافظ عثمانم را در پاییز ۸۶ با پیله‌چی معامله کردم و در ازایش یک قطعه خطّ شکسته‌ی منسوب به درویش گرفتم (که ۱ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) به پایم حساب کرد و یک چک ۸۰۰ هزار تومانی برای آخر سال که این چک را به امیرمیثم سلطانی دادم و مجموعه‌ای از قطعات شکسته‌ی او را خریداری کردم و او هم با این چک قطعه‌ای شکسته و منسوب به درویش خرید به ۶۰۰ ه.ت و ۲۰۰ ه.ت نیز برایش ماند و قطعه‌ی درویشش را می‌خواهد به دوبرابر قیمت بفروشد و خلاصه شیرتوشیری شده که نگو!

مجموعه ای از سرمشق هایی که به هنرجویم سید روح الله شیخ الاسلامی داده ام

احوال و آثار امیرمیثم سلطانی

خط سلطانی / تذهیب طلای سیدکریمی / رتبه آورده در مسابقه ی طلیعه ی ظهور امسالمیثم سلطانی در فروردین سال ۱۳۶۰ شمسی در اصفهان متولّد شد. شروع کار هنری‌اش در سال ۱۳۷۲ بود و در ۱۳۸۰ به اخذ مدرک ممتاز نایل گردید. اساتید ایشان عبارتند از:
آقایان: محمّد حیدری، غلامحسین امیرخانی، علی شیرازی، مقدّم و حسین پوربافرانی
وی در جشنواره‌ها و مسابقات خوشنویسی زیر برگزیده شده است:
جشنواره‌های:
خیمه در سال ۸۱، رسول مهر، اشکواره‌ی نینوا، غدیر تبریز، طلیعه‌ی ظهور دو دوره، کریمه‌ی اهل‌بیت (دو دوره)، فراخوان مولانا (بشنو از نی)، قرآن و عترت دو دوره، رضوی یزد دو دوره، طریق جاوید، مشق عشق قزوین. سیره‌ی علوی - نبوی قزوین، نمایشگاه قرآن و پرتو حسن و جشنواره‌ی تولیدات حوزه‌ی هنری و جشنواره‌ی هنر جوان، جشنواره‌‌ی رضوی یزد (دو دوره) وی در نمایشگاه‌های جمعی انجمن خوشنویسان ایران نیز شرکت کرده است.

قطعه‌ی سمت راست که بر اساس ترجیع‌بند معروف محتشم کاشانی در وصف سید و سالار شهیدان(ع) تحریر شده است، در مسابقه‌ی اشکواره‌ی حسینی که چند ماه قبل از سوی انجمن خوشنویسان قم با همکاری اداره‌ی ارشاد اسلامی برگزار شد، جایزه‌ی نخست بخش شکسته را از آن خود کرد. انجمن خوشنویسان قم به تازگی به فکر چاپ منتخب آثار مسابقه‌ی مزبور و از جمله همین قطعه (مزیّن به تذهیب «حسین نظیفی») افتاده است. قطعه‌ی سمت چپ حکایتی است از گلستان سعدی از همین خطّاط و تذهیبکار. (تکرار از اینجا)

زندگينامهٔ رضا شيخ محمّدی

رضا شيخ محمّدی هستم. متولّد هشتم خرداد ۴۴ در قم.
از اوان كودكی درگير دنيای هنر بوده‌ام. پدرم در منزل با قلم و دوات سرو كار داشتند. از این رو به نوشتن با مداد و خودكار بسنده نكردم و اين هوس در وجودم سر بلند كرد كه با قم نی و مرکّب نيز تجربهٔ نوشتن داشته باشم. كار با مركّب با احتمال آلوده‌شدن فرش همراه بود و اجازهٔ مادر را در اين خصوص می‌طلبيد و آنها هم به حق مختار بودند تا رسيدن به اين اطمينان كه دسته‌گل به آب نمی‌دهم، اين اجازه را صادر نکنند. ورود به دنيای صوت و صدا اين محذورات را نداشت؛ ولی مقتضيات خود را داشت. قرائت قرآن بر اساس سبك قاريان مصری را در نوجوانی شروع كردم و به برخی مسابقات كشوری در دههٔ ۶۰ راه يافتم.
تحصيلات علوم روز را تا ديپلم علوم تجربی كه در سال ۶۱ موفّق به اخذ آن شدم، دنبال كردم و بعد از آن وارد حوزهٔ علميّهٔ قزوين و آنگاه قم شدم و به گذراندن دورهٔ درس خارج پرداختم و ۶ سال در راديو سراسری معارف صدای جمهوری اسلامی ايران، در بخش مربوط به دروس تخصّصی حوزهٔ علميّه به نويسندگی مشغول شدم.
قریب پانزده سال مدرّس انجمن خوشنويسان شعبهٔ قم بودم. در قزوين نيز در ايّام اقامت، تدريس خط داشتم. مدّتی در برخی مدارس قم و ادارات اين شهر خطّ تحريری تدريس می‌كردم.
مشوّق من در رشتهٔ هنر علاوه بر پدر و مادر محيطی یود كه در آن پرورش يافته‌ام. در خصوص موسيقي ماجرا اندكی متفاوت بود و مشوّق نداشتم و تنها به لحاظ علاقهٔ وافر سال‌هاست به آموختن رديف‌های آوازی  موسيقی اصيل ايرانی اشتغال دارم و دستی  در خواندن آواز سنّتی داشته، در برخی مجامع نیز رادیوتلویزیون به اجرای برنامه می‌پردازم و اجراهایم پخش می‌شود.
نام آثار و کتبی كه تاكنون از حقير به چاپ رسيده است:
كتاب «مشكی از اشك!» حاوی خاطرات جنگ و يادداشت‌هاي تنهایی حقير در جبهه كه در سال ۷۴ و ۷۵ دوبار چاپ شد و بعدها هم مؤسّسهٔ شهید آوینی در تهران به چاپ آن مبادرت کرد. (اینجا)
جزوهٔ آموزشی «رسم‌الخطّ نماز» به آموزش هنر خوشنويسی با مضمون نماز می‌پردازد.
در كتاب «نامهٔ روح‌فزا» كه شرحی است بر نامهٔ ۵۳ نهج‌البلاغه و در سه جلد در خلال سال ۷۵ تا ۸۰ به چاپ رسيد، در كنار پدر به عنوان مؤلّف همكاری داشته‌‌ام. (اینجا)
كتاب «ديوان خيام و باباطاهر» را به خط نستعليق نوشته‌ام و توسّط انتشارات «آفرينه» به چاپ رسيده است.
در کتاب «عسل و مثل» به‌عنوان نویسندهٔ همکار در کنار پدر بوده‌ام. (اینجا)
در نشريهٔ ولايت قزوين از سال ۶۷ به درج مطالب طنز با نام‌های مستعار مختلف پرداختم و برخی از آن‌ها در كتاب‌ «داستان‌ها و خاطرات روح‌فزا» در قالب کتاب مستقل وارد بازار شده است.
جوايز و تقديرنامه‌های متعدّدی از ستاد برگزاری مراسم دههٔ فجر، انجمن خوشنويسان و غيره دريافت كرده‌ام؛ از جمله دو بار در جشنوارهٔ ملّی هنرهای آسمانی در رشتهٔ خطّ نستعلیق حائز رتبهٔ اوّل شده‌ام.
به لحاظ علاقه به هنر عكّاسی و كار در اين خصوص، جوايز متعدّدی از انجمن سينمای جوان قزوين در این رشته دريافت كرده‌ام(بلاگ) و در برخی موارد عكس‌های حقير در مجلّات و جرايد كشوری به چاپ رسيده است.
متأهّل هستم (با زینب میرکمالی۱۳۴۹) و دارای یک پسر (امین۱۳۷۰) و دو دختر (متینه۱۳۷۵ و مینو۱۳۸۳) هستم.
وبسایت: www.sheikh.ir
ايميل: qom.reza@yahoo.com
۰۲۵۳۷۸۳۲۱۰۰ ، ۰۹۱۲۷۴۹۹۴۷۹

آدرس منزل: قم، خيابان صفائيه، كوچه‌ٔ بيگدلی، كوی معتمد، فرعی ۲، پ۳.
۰۲۵۱۷۸۳۲۱۰۰ ، ۰۹۱۲۷۴۹۹۴۷۹

ویرایش: ۸۸/۲/۲۳ - ۹۱/۳/۲۷ - ۱۴۰۱/۴/۱۹ (بعد از درخواست عبدالرضایی برای ارسال زندگینامه برای چاپ در کتاب هنرمندان حوزوی، تألیف حجّت کشفی به مناسبت
صدمین سال تأسیس حوزهٔ علمیّه)

I am Reza Sheikh Mohammadi; Ali's son was born in QHOM at 1965.
I was involved with the world of art since my childhood. My father who is currently 70 years old is representative of KHOBREGAN Parliament was working with reed pen (GHALAM) and ink so this sense of curiosity was raised in my mind to experience the writing by reed pen and ink. Ordinary pen was not enough for me!
This possibility was existed that ink makes the room dirty, then my mother's permission was necessary and they were right not to permit until i will not make terrible.
Entering to the world of music did not have these limitations, but had it's own. I started recitation of holly QORAN as Egyptian readers' style since i was in my younghood and entered to nationalwide QORAN competition at 1981 decades.
I continued my study until high school and graduated at 1982 from natural science . after that I was informed by seminary school in QOM and QAZVIN in Iran. Currently I am passing my studies in high level of seminary school and in respect of this, i am working as a writer in NationalWide Radio in religious part of it.
I should point out to those jobs which i had carried out :
Since 5years ago I was official teacher in KHOSHNEVISAN union at branch of Qom, but at the time of my resident in QAZVIN I was teaching handwriting. currently i am teaching in some schools and organizations.
My first incentive to art was my parents and seconds the environment and atmosphere which I have been grown up. But in music I had a different situation not have had any incentive.

مترجم: علی افشاری قزوینی، آذر ۸۷

کتابت سفارشی حقیر (سفارش‌دهنده: مرکز میقات حج)

یک نمونه‌ کتابت‌نویسی حقیر  که به سفارش مشتری در آذر ۸۵ انجام شده است:


نسخ نگارش‌یافته روی پوست آهو! / اسکن‌شده توسط اینجانب از روی نسخه‌ی اصل

این قطعه نسخ زمانی در اختیار دوستم محمود حبیب‌اللهی بود. لطف کرد و به من امانت داد. من هم سریعآ از روی آن در مغازه‌ی «پدیده‌ی قرن» در قم اسکن حرفه‌ای تهیه کردم. از قرار معلوم حبیب‌اللهی این قطعه را به فروش رساند. چند سال بعد که از وبلاگ حقیر بازدید کرده بود و این قطعه را روءیت کرده بود، ظاهرآ به خاطر نیاورده بود که این قطعه زمانی دست خودش بود. بعدآ به من گفت که آن قطعه نسخ روی پوست آهو خیلی زیبا بود. نمی‌دانی اصلش کجاست که بشود خرید؟!!

 

قطعه نسخ منتشرنشده / زین‏العابدین محلاتی/ نگارش به سال 1302 قمری

ادامه نوشته

دیتیلی از یک قطعه ی شکسته / اثر محمدحسین طباطبایی / اصل در اختیار حقیر

یا امیرالمومنین حیدر / نگارش: پگاه قزوینی


قیمت: ۳۰۰ هزار تومان
اصل قطعه در اختیار من بود و در زمستان سال 92 به سید غیاث علوی در قم همراه با قطعات متعدد فروختم

چلیپا ناد علی / اثر استاد غلامحسین امیرخانی / نگارش در سال 62

اصل این قطعه را در ۳۱ شهریور ۸۳ از «جواد جدی» - کارشناس و فروشنده‌ی عتیقه - در بازار منوچهری تهران - به ۵۰۰ هزار تومان خریداری کردم. (به همراه قطعه‌ی یا امیرالموءمنین حیدر اثر استاد امیرخانی که آن را هم به ۵۰۰ ه.ت خریدم.) تذهیب این اثر کار یکی از آقایان: زاویه یا احمری است.
سرنوشت قطعه: مدّتها بعد از نگهداری این اثر، آن را به همراه قطعهء «یا امیرالموءمنین حیدر» استاد امیرخانی + یک قطعه شکستهء قدیمی به حسینی خطباز دادم و به جایش قطعه خط به رقم حافظ عثمان را از او گرفتم. ظاهرا قطعهء نادعلی را خطباز به علی سبتی داده بود و او هم در ازای ۶۰۰ ه.ت به کیوان شجاعی‌منش فروخت و کیوان هم بعد از تذهیب مجدد اثر آن را به یک و نیم میلیون تومان به استاد میرموءمنی در اراک فروخت... بنده در سفرم به اراک که از کارگاه میرموءمنی بازدید کردم، این اثر را بر دیوار آنجا دیدم.
یادآوری: قسمت پایین اثر که در تصویر ناقص است، جداگانه اسکن شده که باید در فرصت مناسب مونتاژ کنم.

سطر مذهب اثر استاد کیخسرو خروش / تذهیب: عظیم گوکی / اصل زمانی در اختیار من بود

سرلوح طلااندازی شده / ابتدای یک دائره المعارف جغرافی به خط نسخ / اصل را از امیر عاملی خریدم

دیتیلی از یکی از صفحات این دائره المعارف:

دیتیل دیگری از یکی دیگر از صفحات این اثر:

 

دیتیل دیگری از این اثر:

قطعات خط تعلیق قدیمی

☻ چند قطعه خط تعلیق قدیمی
که برای مجموعه‌ی شخصی خودم (رضا شیخ‌محمدی)
خریداری کردم:




تعلیق با رقم «مشقه العبد اختیار المنشی السلطانی»
که برخی مفردات خط تعلیق را تعلیم داده است:




صفحه تعلیقی که کامل نشده است:



 یک نامه به خط تعلیق:



متن نامه‌ی فوق تا آنجا که حقیر موفق به خوانش شدم ، از این قرار است:

رفیق شفیق من!
عهدی بعید شده که به هیچوجه من الوجوه از احوال سعادت‌اشتمال، استحضاری و اطلاعی ندارم
چند وقت است که در خیال .... بودم در بیوقت ...عالیجاه میرزا احمد را روانه طهران می‌نمودم...
مختصر یادآوردی را واجب دیده که هرگاه از احوال من جویا باشید
لله الحمد از برکت حضرت بقیةالله عجل الله فرجه نعمت صحت حاصل است
و جز دوری از ملاقات سعادت علامات ملالی صورت‌پذیر نیست
امید دارم که بزودی اسباب ملاقات بخوبی انشاءالله تعالی فراهم آمده تلافی مافات بعمل آید
چندین قبل ازین فقره شنیدم که ... مقام حیرت و تعجب شد



یک صفحه تعلیق:

یادداشت روزانه

یادداشت روزانۀ زیر را که در وبلاگ دیگرم قرار داده بودم sheikh.blogfa.com/post/5 به خاطر ارتباطش با وبلاگ حاضر، در اینجا کپی می‌کنم. امیدوارم بپسندید:

۱۳ اردیبهشت ۸۴. روز تدريس حقير در انجمن خوشنويسان قم و شروع روشن‌‏كردن كولرگازى‏ها. با محمّدتقی اسدى‏ که با هم در يک شيفت تدريس می‌کنيم، سرِ سياه‏‌مشق‏‌هاى ميرزا غلامرضا اصفهانی بحث شد. گفت:

 تصوير ۱. ميرزا غلامرضا اصفهانی

به‏‌نظر در سياه‏‌مشق‏‌هايى‏ نظير «شاها من ار به چرخ برارم سر / خاك ره تو هست بسر افسر» ميرزا تحت‏ تأثير «ملاحظات كتيبه‏‌نويسى» بوده است. خوشنويسی که سفارش کتيبه‌نويسی به او می‌خورد، به‌گونه‌ی خاصّی پرورش می‌يابد و دستش از حالت يله‌نويسی و راحت‌نويسی خارج می‌شود و ساخت و ساز کلمه و حرف را ياد ‌می‌گيرد. او بايد يك حركت را بفهمد و طرّاحى كند و تا درنيايد، رها نمی‌کند.


                           تصوير ۲: سياه‌مشق از ميرزا غلامرضا متعلق به قبل از سال ۱۳۰۰ قمری
ميرزا غلامرضا هم بعد از اينکه در حدود سال‌های ۱۳۰۳ قمری، درگيری نگارش کتيبه‌های مسجد سپهسالار تهران می‌شود، شيوه‌ی سياه‌مشق‌نويسی‌اش هم تغيير می‌کند. کلمات را به صورت شسته رفته و با کمترين تکرار در کنار هم می‌چيند. گفتم:
«انگار ديگر نوشته‌هايش فاقد جنون نگارش و يله‏‌گى است.» گفت:
«در خطّ شكسته هم وقتى شكسته‏‌نويسان ابتدا شروع به نگارش‏ شكسته كردند، هدفشان اين بود كه تند بنويسند...» گفتم:
«فلسفۀ وجودى‏ش آن بوده.» گفت: «دقيقاً» و افزود:



            تصوير ۳: بخشی از سياه‌مشق از ميرزا غلامرضا متعلق به بعد از سال ۱۳۰۰ قمری
«ديگر نشستن و با مكث‏‌نوشتن...» گفتم:
«و حاكم‏‌كردن عقلانيّت» گفت: «در كار نيست. عقل را حاكم كردن، با فلسفۀ وجودى شكسته سازگار نيست.» گفتم:
«آيا ايرادى دارد كه فلسفۀ وجودى يك پديده، يك چيز باشد و در ادامۀ سير تاريخى، انگيزه‏‌هاى ديگرى هم اضافه شود و از آن پس آن انگيزه‌ها نيز سبب خلق آثاری گردد؟» گفت:
«از خودِ كلمۀ فلسفۀ وجودى معلوم است كه بايد بر مدار آن حرکت کرد!»



                                                 تصوير ۴: محمدتقی اسدی استاد انجمن خوشنويسان قم
از اسدی جدا شدم. او به رتق و فتق امور هنرجويانش پرداخت و من هم رفتم که به هنرجويانم برسم.
ساعتی بعد در راهروی انجمن اين جوك جديد را از یکی از دوستان مدرّسم شنيدم:
«فردىميلهایراگذاشتهبودرویآتشتايکطرفشسرخشود.»گفتند:«ميخایچکارکنی؟»گفتهبود:«مىخواهمطرفسردش رابهجنابعُمراستعمالكنم!» طرفپرسيد:«پسچرابهخودتزحمتمى‏دهىوسرخوملتهبشمیكنى؟گفتهبود:
«سمتسرخشرابيروننگهمیدارمتاكسىآنرادرنياورد!»


                                                         تصوير ۵: از راست: احمد پيله‌چی، داود چاووشی،                                                          محمّدحسين رازقی،‌ علی بخشی، حسين نادری
بعد از حدود چهار ساعت که در ساختمان انجمن خوشنويسان به تدريس خط پرداختيم، آماده شديم برای رفتن به جلسۀ هفتگى دعاى توسّل که اين هفته در منزل حاج داود چاووشى - استاد انجمن خوشنويسان و خوانندۀ آواز - برگزار می‌شد. حميد سعادتخواه، هادى‏ رضايى و امير تفتى - هم‌شاگردی‌های من در کلاس آواز - هم دعوت شده و آمده بودند. شيرينى از نوع شبه گردويى آوردند كه‏ حدود ده عدد ميل كردم.
در ابتداى جلسه ميثم سلطانى و ابوالفضل خزاعى هم بودند و اصطلاح‏ جديدِ «دولاب» را كه دو روز است بين ما باب شده، چند بار تكرار كردند و خنديديم. مراد و قرارداد ميان ما معنای خارج از محدوده‌اش بود که به ديگران منتقل نمی‌شد و مشکلی در به زبان آوردنش نبود.
خواندن بخشی از دعای توسّل را طبق معمول بنده به عهده گرفتم. بحث خط و خوشنويسی هم به ميان آمد و دوستان کلاس آواز هم آوازهايی خواندند که بهترينش را حميد سعادتخواه اجرا کرد و آقای رازقی خوشنويس هم به اين امر اشاره کرد.
بعد از اتمام جلسه و با اعلام اينکه هفته‌ی بعد آقايان سطر «صلاح از ما چه مى‏جويى كه مستان را صلا گفتيم» را تحرير کنند، جلسه را ترک کرديم. دوستان هر يک با وسيله‌ای رفتند. ما هم سوار ماشين پرايد حسن اعرابى شديم. رضائيان جلو نشست و من و رازقى عقب نشستيم. از مقابل بيمارستان شهيد بهشتى كه رد شديم، رازقى گفت:
«انگار مى‏خواهند اين بيمارستان را با صرف چند ميليارد تومان ترميم‏ كنند.» اين بحث شروع شد که مسئولين کشور بعضاً ناكارآمد و غيرمتخصّصند. رضائيان در کمال تعجّب گفت:
«به‏‌نظر من كسى كه متخصّص نباشد، اصلاً نمى‏تواند متعهّد باشد. ولى‏ كسى كه متخصّص باشد، اميد است كه متعهّد هم بتواند باشد.»
بعد از پياده‏شده رضائيان در مقابل منزلش، رازقى گفت:
«ديگر ببين كار به كجا رسيده كه رضائيان (داغ و دوآتشه) هم به اين نتيجه رسيده است كه‏ با تعهد خالی نمی‌توان کشور را اداره کرد.» اعرابى تكميل كرد:
«رضائيانى كه خود جزو آخرين دسته‏ى فالانژهاست!»
اعرابی را که به جيک و پوکش آشنايم. ولی رازقی را خوب نمی‌شناختم که با اين کلامش دانستم که انگار به رغم ظاهرش دل خوشى از نظام ندارد.

دوسطری منتشرنشده از استاد غلامحسین امیرخانی / اسکن از روی اصل توسط حقیر رضا شیخ محمدی

 

قرآن خطی

دیتیلی از یکی از صفحات این قرآن:

دیتیلی از یکی از صفحات این قرآن:

دیتیلی از صفحات این قرآن:

برگ هایی از قرآن / از مجموعه ی خصوصی رضا شیخ محمدی

شکسته با چاشنی تعلیق / روی کاغذ ابروبادقدیمی / خرید برای مجموعه شخصی خودم

نستعلیق قدیمی با چاشنی شکسته/ مجموعه خصوصی رضا شیخ محمدی

خطوط شکسته قدیمی / خرید برای مجموعه شخصی خودم

جان به قید تنم از کوی کسی افتاده است / بلبلی از چمنی در قفسی افتاده است

☻ چند قطعه‌ خط شکسته‌ی قدیمی
از مجموعه‌ی شخصی رضا شیخ‌محمدی





☻ قطعه‌خط شکسته‌
اثر محمدحسن طباطبایی نائینیسال تحریر: ۱۲۹۷ قمری
از مجموعه‌ی شخصی رضا شیخ‌محمدی




 سوره حمد شکسته با چاشنی تعلیق / ظاهرآ اثر محمدحسن طباطبایی:


 یک صفحه شکسته / نگارش یافته در اصفهان:

خط قدیمی نگارش یافته در اصفهان. مجموعه خصوصی رضا شیخ محمدی

نسخ محمد شفیع تبریزی / نسخ وصال شیرازی

قطعه‌ای از محمد شفیع تبریزی این قطعه را لابلای یکی از کتاب‌های مرحوم شیخ قلی شیخ‌محمدی پسرعموی ابوی در روستای تاکند قاقزان قزوین یافتم و در اختیار گرفتم و بعدآ در خلال یک معامله به محمود حبیب‌اللهی فروختم.
نسخ تند و تیزی است که به مذاق جناب سید رضا بنی‌رضی از اساتید نسخ معاصر خوش نمی‌آید.
وجهش این است که نسخ بنی‌رضی به قول استاد احمد عبدالرضایی از افت و خیز زیادی برخوردار نیست و حالت یکنواخت و فاقد زیگزاگ دارد و پسند ایشان به این سمت گرایش یافته.
از این رو با نسخ‌های پرفراز و فرود و نیز قطعات نسخی که فاصله‌ی قوت و ضعف قلم در آن زیاد باشد،
کنار نمی‌آید:

 

سطر از مرحوم وصال شیرازی شاعر و خوشنویس. این قطعه را چند سال پیش از محمود حبیب‌اللهی به ۱۵۰ هزار تومان خریدم و بعدآ در خلال یک معامله به امیر عاملی کلکسیونر قزوینی فروختم:




دو سطر از مرحوم وصال شیرازی شاعر و خوشنویس.
این دو قطعه را چند سال پیش از محمود حبیب‌اللهی هر یک به ۱۰۰ هزار تومان خریدم
و بعدآ در خلال یک معامله به امیر عاملی کلکسیونر قزوینی فروختم.
این دو سطر و به خصوص امضاهای آن بسیار مورد توجه استاد احمد عبدالرضایی خوشنویس قمی بود و حتی وسوسه‌ی خرید را در ایشان ایجاد کرد.
جواد جدی کارشناس معروف عتیقه در بازار منوچهری تهران وقتی این دو قطعه را زیر ذره‌بین (لوپ)
نگاه کرد، آن‌ها را مشکوک دانست و اصالتشان را تاءیید نکرد.
 



                                                                                      قطعه‌ی فوق در سایز کاملآ بزرگ 



                                                               قطعه‌ی فوق در سایز کاملآ بزرگ 

چلیپا chalipa با رقم {امین دفتر}

چلیپایی به رقم {امین دفتر} ۱۲۹۷ قمری / حقیر این قطعه را از جمعه‌بازار تهران (پاساژ پروانه در نزدیک خیابان منوچهری) manoochehri streetاز آقای ایلیاتی به چهل هزار تومان خریدم که البته هنوز طلب ایشان را نپرداخته‌ام. این چلیپا را در یک معامله در فروردین ۸۵ به دوست خط‌بازم « سیّد محمّد حسینی » فروختم. حسینی، قطعه را بعد از خرید به آقای حسینی موحّد Mr hoseini movahhed ارائه کرده و ایشان مدّعی جعل آن شده و حتّی به حسینی گفته بودند که از قول من به آقای شیخ‌محمدی بگو که برایت متأسفم که خط جعلی به این و آن می‌اندازی! حسینی با من تماس گرفت و ابراز غبن کرد و مایل به فسخ بود. حقیر پذیرفتم و گفتم هر وقت قطعه خط را نزد من بیاوری، وجه شما را مسترد می‌کنم. چند روز بعد تماس گرفت که دوباره منصرف شدم و معامله به قوت خود باقی باشد؛ چرا که قطعه را به استاد بنی‌رضی ostad seiied reza banirazi نشان دادم و ایشان گفت: فقط تذهیب این اثر ، هشتاد ه.ت می‌ارزد و تو مغبون نشده‌ای!

هر کس به کسی نازد و چیزی ایضآ!

در اردیبهشت ۸۴ در وبلاگم در پارسی‌بلاگ که در آن ایام در آن فعالیت داشتم، یادداشتی نوشتم که به عوالم خوشنویسی حقیر مربوط می‌شود. امشب (۹ مهر ۸۶) صلاح دیدم لینکش را در اینجا بگذارم تا شاید دوستان استفاده کنند:
http://sheikhak.parsiblog.com/-16484.htm

کتاب دعای قدیمی به نسخ عربی

صفحاتی از یک کتاب‌ دعای قدیمی به نسخ عربی
که در مجموعه‌ی خصوصی ابوی حقیر رضا شیخ ‌محمدی بود
و در نهایت آن را به ۳۰۰ ه.ت به فرزند آیةالله نجفی مرعشی فروختم
تا در کتابخانه‌ی بزرگ آیةالله نجفی نگهداری شود:








استاد حسینی موحد

تعلیق واله‌ی اصفهانی

خط تعلیقبه قلم: مرحوم محمدکاظم واله‌ی اصفهانیکه حدود ۲۲۲ سال پیش می‌زیست.
اصل این قطعه را همسایه‌ی اهل ذوق و طلبه‌ام محمد دادسرشت به ۷۵ ه.ت به حقیر فقیر فروخت و مدتی بعد امیر عاملی دوست کلکسیونر قزوینی آن را به ملکیت خویش درآورد که البته بعدآ شنیدم که به فروش رسانده است. بارها از فروش این قطعه ابراز تاءسف می‌کرد. ظاهرآ در میان قطعات تعلیق که به دست حقیر رسید، این مورد ازهمه نابتر بود. دوست خطباز اصفهانی‌‌ام محمود حبیب‌اللهی هم بارها از این قطعه به نیکی یاد می‌کرد و ابراز تاءسف می‌نمود که چرا برای خرید آن از بنده پیشدستی نکرده است. ابراز می‌نمود که او هم حاضر بوده چون عاملی برای آن ۳۰۰ ه.ت بپردازد.



                                                                        این قطعه در سایز کاملا بزرگ

سیاه‌مشق منتشرنشده از میرعماد miremad ، miremaad با رقم عمادالحسنی emadalhasani

درویش عبدالمجید طالقانی (تایید اصالت خط توسط رضا مشعشعی). خرید برای مجموعه خودم

 

                                                      این قطعه در سایز کاملآ بزرگ

دیتیلی از این قطعه‌ی تذهیب‌شده با طلا:



تأییدیه‌ی استاد رضا مشعشعی در پشت قطعه:


«به نظر مخلص از خطوط مسلم و خوش‌شیوه‌ی حضرت استادی درویش است
سگ آستان عبدالمجیدی رضا مشعشعی»

خط تعلیق. مجموعه خصوصی رضا شیخ محمدی

خط تعلیق. مجموعه خصوصی رضا شیخ محمدی

تعلیق. مجموعه خصوصی رضا شیخ محمدی

خط شکسته‌ی آمیخته به تعلیق. خرید برای مجموعه خصوصی خودم

شکسته که برای مجموعه خصوصی خودم خریداری کردم

خط شکسته که برای مجموعه خصوصی خودم از محمد دادسرشت خریدم

در قهقهه ی کبک دو صد چنگل باز است/ سطر مرحوم سید محمدعلی معاون

سیاه‌مشق، میرزا غلامرضا اصفهانی( 1300.ق) که چند سال قبل برای مجموعه‌ی شخصی‌ام خریداری کردم.

این قطعه از قطعاتی بود که از همان روز نخست که توسّط دوست خطباز اصفهانی‌ام محمود حبیب‌اللّهی وارد قم شد، حرف و حدیث‌های بسیاری را با خود آورد. برخی آن را در حدّ شاهکارهای میرزا غلامرضا اصفهانی می‌دانستند و برخی دیگر قطعه‌خطی که در سنوات اخیر جعل شده است.
یاللعجب که برخی از بزرگان همچون استاد سیّد محمّد حسینی موحّد، دو برخورد متفاوت و متضاد با این قطعه نمودند:   ابتدا آن را جعلی دانستند و در مرحله‌ی بعد و بعد از اینکه چند روز این قطعه مهمان آن‌ها و به رسم امانت در اختیارشان بود، مدّعی شدند که از بهترین‌های غلامرضاست. وقتی حقیر این قطعه را از آقای محمود حبیب‌اللهی (مسئول نگارستان عروس قلم قم) به قیمت یک و نیم میلیون تومان خریداری کردم، روزی آن را نزد استاد موحد بردم و ایشان در پشت قطعه به تقاضای حقیر امضا کردند و مطلب نوشتند و تاءیید کردند که قطعه، درجه‌ی یک، اصل و حاصل دست و پنجه‌ی میرزا غلامرضا اصفهانی است. در این فاصله قطعه را به دیگران هم نشان دادم. دوست خوشنویسم احمد پیله‌چی معتقد به جعلی‌بودن آن بود. آن را در انجمن خوشنویسان دزاشیب به آقای پیله‌چی نشان دادم و از قاب خارج کردم. دقایق متمادی زیر ذره‌بین و لوپ به آن نگریست و  ابراز نظر کرد که جعلی است. ابتدا گفت که رد و رگه‌های موازی که در اثر هست، محصول دستگاه فتوکپی است. بعد که از شیشه خارج کردم، گفت:«نه! آن نظری که دادم منتفی است؛ ولی همچنان بر این باورم که جعل است! اما تکنیک جعلش را نمی‌دانم
تاءییدیه استاد حسینی موحد در پشت قطعهدوستم امیر عاملی نیز که در قزوین این قطعه را دید، ابراز کرد که جعلی است و کسی که این کار را می‌کند، استاد است و نخبه در این کار. عاملی حاضر به خرید این قطعه به نرخ پیشنهادی من نشد؛ ولی گفت اگر امانت در دست من باشد، شاید بتوانم کاری برایت بکنم. تعجب می‌کرد که من چگونه سه و نیم میلیون تومان برای این قطعه خرج کرده‌ام. در  نهایت هم این قطعه در اختیار ما ماند. دوست خوشنویس و معامله‌گر خط حقیر: علی نجفی پیشنهاد ۲ میلیون تومانی برای خرید این قطعه به من داد. در نهایت یک شب در خلال نشستی با سید رضا بنی‌رضی (نسخ‌نویس خوب معاصر) این قطعه را که ایشان هم بدون هیچ دلیل متقن و قاطعی قائل به جعل آن بود، از آن خود کرد و در ازایش چهار قطعه نسخ و شکسته‌نستعلیق قدیمی را از ایشان گرفتم که اسکن آن‌ها را در این وبلاگ قرار داده‌ام.
بنی‌رضی در دیدارهای بعد هم که با هم داشتیم، ابراز کرد:
قطعه را به استاد امیرخانی نشان دادم و در همان نگاه اول آن را به کناری نهاد و گفت: جعل است!  بنی‌رضی افزود:
استاد کرمعلی شیرازی نیز مشابه این عقیده را داشت.
به هر تقدیر پرونده‌ی مربوط به این قطعه مفتوح است و کارشناسان خط می‌توانند همچنان آن را بررسی و ارزیابی کنند و در رد و اثبات آن نظر دهند. جناب استاد احمد عبدالرضایی نیز در نخستین باری که این قطعه را در مقابل نگارستان اشراق قم و در حضور علی رضائیان که خود از شیفتگان این قطعه است، به ایشان نشان دادم، به رغم انتظار من سه‌فازشان نپرید و قطعه را معمولی دانستند و گفتند: اگر هم غلامرضا باشد، در حال خوبی آن را تحریر نکرده است.
و اکنون بهمن ۸۶ است. افراد مختلفی در این فاصله باز در باب این قطعه نظر داده‌اند. دوست اصفهانی و خطبازم عادل محمدی اهل اصفهان و دانشجوی متالورژی در کیش در تماس تلفنی با موبایل بنده که سبب‌ساز شروع رابطه‌ی من با ایشان شد و در روزهای اخیر به دیدار حضوری‌ام با ایشان منجر گردید، ابراز نظر کرد که این قطعه اصل و اصیل است.
عجیبتر اینکه در ماه‌های اخیر شنیدم که جناب بنی‌رضی که در حال حاضر مالک این قطعه است و همیشه از آن تاکنون به عنوان قطعه‌ی جعلی یاد می‌کرده و در عین حال هر وقت که محمود حبیب‌اللهی برای خرید آن و یا ابراز تمایل به خرید آن نزد او می‌رفته است، ابراز می‌کرده که دو تا قطعه‌ی اصل میرحسین خوشنویسباشی برای من بیاور و این را ببر، جدیداً شنیدم که تغییر عقیده داده و معتقد شده که این قطعه، اصل است و اگر هم جعل شده در زمان خود میرزا غلامرضا جعل شده است. حبیب‌اللهی حتی گفت: فکر می‌کردم تا حالا خبر داشته باشی که بنی‌رضی در این خصوص تغییر عقیده داده. در دیدار که با بنی‌رضی در بنده‌منزل در هفته‌های اخیر داشتیم، مسئله را جویا شدم. گفت: نه! من تغییر عقیده نداده‌ام. منتهای مراتب من وقتی این قطعه به سینه‌ی دیوار خانه‌ام هست، وقتی کسی از من می‌پرسد، این قطعه چطور است؟ در جواب نمی‌گویم: جعل است! همچنان که نمی‌گویم: اصل است! بلکه می‌گویم: خطّ خوبی است! و واقعیّت را می‌گویم. طرف در این حال خیال می‌کند و این حس به او منتقل می‌شود که من گفتم: اصل است! و می‌رود اینور و آنور مطرح می‌کند که من تغییر عقیده داده‌ام. خبر تازه در مورد دیدگاه جناب پیله‌چی در مورد این قطعه: حبیب‌اللّهی می‌گفت: در منزل بنی‌رضی که بودیم و پیله‌چی هم بود، شاهد تغییر عقیده‌ی پیله‌چی هم بودیم. او که تا قبل از این به شدّت قائل به عدم اصالت این قطعه بود، این بار در باره‌ی جعلی‌بودن آن چیزی نگفت و حتی در مقابل این سوءال بنی‌رضی که قیمت این قطعه را سوءال کرد، قیمت بالایی (ظاهراً در حد ۴ میلیون تومان) برای آن در نظر گرفت. (سید محمد حسینی در دیدار اخیر در منزل این مطلب را به همین شکل نقل کرد و در مورد قیمت گفت: پیله‌چی به بنی‌رضی گفته بود که ۶ یا ۸ میلیون تومان می‌ارزد!)
دوست خوشنویس اصفهانی‌ام مصطفی رضایی در تابستان ۸۷ ابراز می‌کرد: در منزل بنی‌رضی بودیم. قطعه‌ی حاضر را بر دیوار دیدم. صحبت اصالت یا عدم اصالت آن شد. ابراز کرد: «این اصل است و آنکه در کتاب مرقعات خط چاپ شده است، جعل است!»

لینک‌های مرتبط:
http://sheikh.ir/post/559
http://i2.tinypic.com/qsob2g.jpg

 


یک یادآوری و گله‌گزاری: اکتفا به کپی‌کردن تصویر این قطعه خط در آلبوم میرزا غلامرضا اصفهانی در گروه پرشین‏کالیگرافی در فیس‏بوک در اواخر سال ۹۰ شمسی بدون اشاره به نام وبلاگ حاضر و با ندیده‌انگاشتن اطّلاعات مبسوط درج‏شده در این پست و بدون قید نام حقیر به عنوان کسی که هر چه باشد، زمانی مالک این قطعه بودم، اگر نگویم خباثت‌آمیز دست کم غیرمنصفانه است.
اگر به سیاق بسیاری از فروشندگان کالا، عیوب جنس‌هایم را پنهان و قوّتهایش را بزرگنمایی می‌کردم، اینقدر دلم نمی‌سوخت. خشم و عصبانیّتم بیشتر بدین خاطر است که صاف و صادق در خصوص آثار خوشنویسی و اصالت یا عدم اصالت آنها حتّی در زمانی که یک قطعه در تملّک من است و علی‌القاعده فقط باید از نقاط قوّتش بگویم، داد سخن می‌دهم...... در همین پست بدون لاپوشانی در اسفند ۸۴ تمام حرف و حدیث‌ها را نقل کردم.... این کار حتی موجب تعجّب محمود حبیب‌اللهی - که قطعه را از او خریده و طالب بازخرید آن بود - شد......... محمود در مقطعی که این قطعه خط را به من فروخت، همچنان در فکر آن بود که مجددا آن را به مجموعه‌اش بازگرداند. یک بار به من گفت:
«افرادی را ماءمور می‌کردم که با شما از در صحبت وارد شوند که این خط را بفروشید یا مبادله کنید.»
آنها به من خبر می‌دادند که وقتی نزد شیخ رفتیم، بدون توسّل به شیوهء رایج در بین کاسبان که عیوب کالا را زیر بغل پنهان می‌کنند و محسّناتش را کف دست می‌گذارند، نه گذاشت و نه برداشت و بلافاصله که گفتیم اگر فروشنده هستید، طالب سیاه‌مشق کلّمینی هستیم، برگشت گفت: «این قطعه مشکوک است‌! مشکلی باهاش ندارید؟» و اینگونه راءیمان را برای خرید زد.
البته هدف شیخ از صداقت‌، نه صادقانه‌زیستن که استفاده از این اهرم برای نجات و جلب اعتماد طرف مقابل است که در بسیاری از موارد هم جواب داده است....  چه معنا دارد که حضرات، با وجود این صداقت در این بلاگ و در این پست، جوری با این قطعه برخورد کنند که انگار نخستین بار است در خصوص عدم اصالت آن به کشف بزرگ و تازه نایل شده‌اند.
جوّ زشتی است که اخلاق مرا هم اینجوری کرده است که می‏بینید!.... مدام در فکر پنجول‌کشیدن به این آتمسفر زننده با شیوه‏های خاص هستم. نوعا عصبانی نمی‏شوم و به جایش به طبل بیعاری می‏زنم و به طنز استهزاآمیز توسّل می‏جویم که خیلی هم کیف دارد. واترمارک‌های مضحک من یک دهن‌کجی به حضرات شبیخون‌زنی است که یقین دارم اگر توان فنّیش را داشتند، مبادرت به حذف آنها می‌کردند و نیز امحای نام بنده و نام وبلاگ و شماره موبایلم از زیر قطعات خوشنویسی.... من با راه‏های شیخانه‌ام برای این جماعت شکلک در می‌آورم. مرا به ناحق از گروه فیس‌بوکیشان دک کردند؛ اما هنوز انگار هرازگاهی سروکلّهء خودم و دسته‏گل‏هایم و واترمارک‏های مضحکم پیدا می‌شود  و این، لذّتی شیطانی به من می‏دهد.

دوسطری شکسته منسوب به سید علی اکبر گلستانه / خرید برای مجموعه خصوصی خودم

شکسته نستعلیق. درویش عبدالمجید طالقانی که برای مجموعه خصوصی خودم خریداری کردم

لوگوی کتاب هزارگلخانه آواز در خصوص زندگی و آثار استاد شجریان. طراح لوگو: حقیر

خط حقیر مربوط به دهه 60 نگارش در قزوین. کار فتوشاپش را دوستم سید پابرهنه انجام داده

یا امیرالمومنین حیدر، اثر منتشرنشده‌ی استاد غلامحسین امیرخانی (نگارش در سال ۶۲ شمسی)

« یا امیرالمومنین حیدر »
اثر منتشرنشده‌ی استاد غلامحسین امیرخانی
(نگارش در سال ۶۲ شمسی)
اصل اين اثر را در ۳۱ شهریور ۸۳ به ۵۰۰ هزار تومان از آقای جواد جدی مغازه‌دار بازار منوچهری تهران خریداری نمودم.
دیتیلی از این قطعه 
این قطعه را در ۱۳ مرداد ۸۵ به همراه چلیپای ناد علیاً استاد امیرخانی به همراه یک قطعه خط شکسته‌ی قدیمی امانت امیر عاملی در حضور علی نجفی به به دوست خطباز عربم سید محمد حسینی دادم و خط ثلث و نسخ حافظ عثمان (الحکمة ضالة الحکیم) را در ازایش گرفتم.
دو قطعه‌ی امیرخانی را در آن مبادله هر کدام به ۶۵۰ ه.ت درنظر گرفتم. سید محمّد حسینی آنگونه که بعداً ابراز کرد، قطعه‌ی «یا امیرالموءمنین حیدر» استاد امیرخانی را به «فراس عباس» نامزد خانم مریم نوروزی (هنرجوی رشته‌ی ثلث و شاگرد فراس) داده بود و فراس وعده داده بود که در ازای این قطعه به حسینی دو قطعه عربی از خطوط اساتید معروف عرب و ترک را می‌دهد که در ۱۳ بهمن ۸۶ ابراز کرد که هنوز فراس خطی به من نداده است.
حسینی گفت که فراس گفته بود: می‌خواهم تذهیب این قطعه‌ی «یا امیرالموءمنین» را بشویم و دوباره بدهم با طلا تذهیب کنند.


بازدیدکنندگانی که مایلند اسکن این قطعه را با دی.پی.آی بالا و سایز کاملاً بزرگ (در حدّ قابل چاپ بر روی بنر) در اختیار داشته باشند، با ایمیل من qom.reza@yahoo.com مکاتبه کنند.

خالی

خالی

خط رقعه. خطاط: خودم. اوایل دهه 70. کار فتوشاپش را دوست شبکه ای اچ.کریمی انجام داده

از دعای کمیل. خط حقیر. نگارش در دهه 60 در قزوین. کار فتوشاپش توسط دوستم سید پابرهنه

از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی!

قطعه خطّ نستعلیق به قلم حقیر
تحریر: دی سال ۸۰ شمسی
تذهیب: روح الله فاضلی وادقانی
خلق به نیّت شرکت در اوّلین جشنواره‌ی خوشنویسی جهان اسلام
# لینک فیسبوکی (اجرای مجدّد این ترکیب به سفارش تکتم خلوصی): اینجا

نمونه ی خط استاد خط حقیر آقای احمد پیله‌چی که در اوایل دهه ی 60 شاگردیشان را کردم

 سیاه مشق / در وصف مولانا امام صادق علیه السلام / اثر استاد پیله‌چی خط نسخ رنگی نویسی. احتمالا زین‌العابدین قزوینی. از مجموعه آقای پیله‌چی که بعدا وارد مجموعه بزرگ دکتر صادق محفوظی شد دیتیلی از قطعه نسخ منسوب به معجزنگار «احمد مرسل که خرد خاک اوست» / سیاه مشق رنگی / اثر استاد پیله‌چی / سال ۷۴
استاد احمد پیله‌چی 

گفتگو با خدا!

گفتگو با خدا !
نوشته:
نیل دونالد والش nil donald walsh
خطّ: رضا شیخ محمّدی
کتابت این متن به سفارش یک مشتری در قم به دوست خوشنویسم هادی پناهی واگذار شد و این دوست به لحاظ لطفی که به بنده داشت و تصوّرش این بود که دستم برای نگارش کتابت، مهیّاتر است، نگارش این کار را در ازای ۴ هزار تومان در مهر ۸۴ به من واگذار کرد که به خلق این اثر انجامید و من هم شاکرم.

سوره حمد به قلم حقیر و با قطعه‌بندی محمود حبیب‌اللهی

قرآن

                                          

                           

لینک قطعه در سایز ۲۴۰۰ >>> اینجا

خط حقیر. شرکت در نمایشگاه قرآن