از پوسترهای کمیاب استاد غلامحسین امیرخانی

از پوسترهای کمیاب (نایاب؟) استاد غلامحسین امیرخانی
که به خطّ خوش نستعلیق که شیوه و فورمت آن متعلّق به اوایل دههء ۶۰ شمسی است، صلواتی تواءم با ذکر اوصاف جمیل امام علی(ع) را تحریر کردهاند.

از پوسترهای کمیاب (نایاب؟) استاد غلامحسین امیرخانی
که به خطّ خوش نستعلیق که شیوه و فورمت آن متعلّق به اوایل دههء ۶۰ شمسی است، صلواتی تواءم با ذکر اوصاف جمیل امام علی(ع) را تحریر کردهاند.
هوالعزیز
تاریخ ولادت
خداوندزادهء معظّمم دوستعلیخان
فرزند سعادتمند امیر دوستمحمّدخان معیّرالممالک
مدظلّه العالی سنهء ۱۲۹۳ یا علی مدد است
کاربری به نام جلال با بیانی که آن را منصفانه توصیف کرد، در خلال کامنتی ابراز نمود که قطعهء نستعلیق سورهء حمد (تصویر سمت چپ که به قلم این حقیر در اسفند ۸۳ تحریر شده) در شمار آثار زیبای بنده و نسبت به کارهای امروزین و به خیال ایشان مغرورانهء من با حال و روزی متفاوتتر نگاشته شده است.
این نظرگاه حاوی تمجید بزرگ و در عین حال متضمّن نادیدهانگاشتن تلاشهای هنری معطوف به بخش مبسوط و طولانیی از حیات هنری من است. میتوان در مقابل این قضاوت موضع خصمانه گرفت و حتی بر پارهای از تعابیر آن شورید; ولی سالهاست آموختهام که از سطح برخی طعنهها و تعریضها که منتقدین و معترضانم وارد میکنند، به عمق بروم، تا اگر احیانا و حتی ندرتا کلام آنان از باطن درستی برخوردار است، اینگونه فرض کنم که آنان تنها در پوشاندن جامهء گفتار به مفاهیم و مضامین باطنی خویش و در مقام انتخاب واژگان مناسب، بدسلیقگی کردهاند و حاصل کار این شده که قشر سخنانشان واجد عناوین جزمی و یکسونگرانه باشد.
با این ذهنیّت اگر به سراع تعبیر «غرور شیخ» در کلام جلال بروم و آن را تحلیل کنیم، نتیجه میگیرم که اشارهء خوب و صحیحی است; چرا که من واقعآ قصد اقامت در فضای امن تقلید و تلمّذ را نداشتم و میدانستم که نهایتآ باید به سمت هوای تازهء هنر بجهم و چیدمان نو البتّه با مواد خام کهن را مشق و تجربه کنم و چنین گریز و فراری به «غرور» و «جراءت» و «جسارت» احتیاج دارد.
واقعیّت این است که خوشنویسی چون من در برزخ بزرگی بسر میبرد. پس از سالها ریاضت نسبی در ساحت هنر، از یک سو مخیّر میان انتخاب قالبهای آزمودهشده و امتحانپسدادهام و از دیگر جهت، از من مطالبهء طرح نو در انداختن البتّه بر پایهء اصول و بنیانهای راسخ خوشنویسی میکنند. هر کدام از این راهها مزایا و معایب خود را دارد. شک نیست که باید از پاساژ تقلید گذر کرد و لهجهء خاص خویش را یافت. هنرمند بزرگ عالم خوشنویسی میرزا غلامرضا اصفهانی در فصل نخست فعّالیّت هنری به تقلید از میرعماد پرداخت و تا آنجا پیش رفت که برخی از آثار منتسب به میرعماد در مرقّعات موجود، اثر دست و پنجهء غلامرضاست، معالوصف اگر از حدود سال ۱۲۸۸ قمری به بعد خرق خرقهء تلمّذ نمیکرد و ردای اجتهاد هنری و استنباط ذوقی بر دوش نمیافکند، لامحاله منزلتی نهایتا در حد «عبّاس نوری» مییافت.
با وجود دلایل متقنی که بر لزوم «خودیابی» در هنر موجود است، آنچه سدّ راه ابتکار، خلاقیّت و نوآوری در عرصهء نستعلیق میشود، یکی آن است که مفردات این خطّ و نیز قالبهای کهن آن خود به قدر کفایت واجد جذّابیت و زیبایی است و تکرار هزاربارهء آن نیز جالب بوده، خوشنویس را به قدر و منزلتی که طالب آن است، میرساند. شاید اگر این تشبیه مقرّب به ذهن را بر من ببخشایید، شبیه تکرار قرائت قرآن یا دعای کمیل یا جملات عالیةالمضامین منقول از اهلبیت(س) که نه تنها نیازی به تغییر آن نیست که حتی در خیمهزنی سالک بر مناسک تکراری، مزیّت بل مزایایی هست.
برخی از دوستان نگارنده که به سرچشمههای نستعلیق نقب زدهاند و آب را از خواستگاهش مینوشند، لابد گیرم اگر لهجهء خود را هم نیابند، همین که گرد مرکز زیبایی و نسبت طلایی و قانون اساسی نستعلیق سینه میزنند، مقلّد هم که بمانند، به وصال زیبایی نایل میشوند.
در این پست علاوه بر قطعه حمد مورد اشاره، دو مشق و ذوقآزمایی با عناصر نستعلیق بر روی سورهء حمد را از سوی من مشاهده میکنید: یکی در تاریخ شهریور ۸۷ صورتبندی شده و دیگری در آذر ۸۹ بر روی آیهء شریفهء «غیرالمغضوب علیهم و لا الضالین» در خلال سفر هفده روزهام به یزد.

دوستم محمّدرضا سرودلیر در شمار معدود کسانی است که تغییر شیوهام در واترمارکگذاری و روکردن به نوع کرکرهای آن را مثبت ارزیابی کرد. به تازگی در یکی از کامنتها خطاب به یکی از منتقدین این شیوه واترمارک، عنوان کرده بودم که این خطوط موازی را آموزشی و تعیینکنندهء کرسی خط برای بررسی موشکافانهء کیفیّت جاگذاری اجزا و عناصر در فضای قطعه فرض کنید! سرو عنوان کرد که این توجیه را بدوآ طنزآمیز امّا در کل پسندیده و از ممیّزات شیخ دانسته است.
در چت شبانگاهی که با سرو داشتم، عنوان کرد که با عنایت به مقالهء محقّقانهء قطّاع در خصوص کرسی مورّب در خطوط مرحوم میرعماد، از واترمارکهای کرکرهای مورّب نیز میتوانم سود ببرم که ضمن جلوگیری از سوءاستفاده از اسکنها و عکسهای اوریژینال، جنبهء آموزشی هم دارد. در استقبال از پیشنهاد ایشان یک قطعه دوسطری نستعلیق و منتشرنشدهء صفوی از آرشیو خصوصیم را با واترمارک کرکرهای مایل تقدیم بینندگان وب میکنم.


گر چه کارهای سفارشی و عجلهنگاریهای هنرمندان بزرگ خوشنویس اغلب در عداد آثار فخیم و فاخر آنان و رزومهء کارهای نازیدنیشان شمرده نمیشود، گاه به لحاظ حضور برخی موءلّفهها، این دسته آثار هم حلاوت خود را دارد و حظّ خاصّی به بینندهء اهل ذوق میدهد و برای مشق و الهامگیری از سوی هنرجویان نیز کارآیی دارد.
آثار نستعلیق تحریرشده از سوی استاد غلامحسین امیرخانی که در اوایل دههء ۶۰ شمسی به سفارش وزارت ارشاد اسلامی مینگاشتند و آمیخته با نسخ استاد عبدالصّمد صمدی در قالب پوسترهایی منتشر و زینببخش دیوار ادارات، مساجد و اماکن مختلف میگردید، در شمار این موارد و سرشار از راحتنگاری و فارغ از تکلّف است. تعدادی از این پوسترها در آرشیو نگارنده موجود و به مرور در این وبلاگ قرار خواهد گرفت.
در اول آبان سال جاری پستی حاوی این نامه در وبلاگم قرار دادم:
دوست عزیزم جناب احمد سلطانیان! با عنایت به اینکه دوست شوشتریم مهدی منجزی یکی از دوستان خوزستانیم قطعهء حاضر را که به خطّ بنده در اسفند سال ۸۳ تحریر شده، از خطوط بسیار خوب و شاخص بنده میداند و حتّی مدّعیست که خوشنویسی بنده در سنوات بعد از تحریر این اثر، به گند کشیده شده و رو به افول نهاده، بیراه ندیدم قبول زحمت کرده برای این قطعهء فاقد تذهیب و قطعهبندی، به ذوق و سلیقهء خود، حاشیهء درخوری از آرشیوتان انتخاب و در فتوشاپ یا نرمافزارهای مشابه مونتاژ نمایید و محصول نهایی را برایم ارسال کنید تا در این تارنما مورد استفاده قرار دهم. از قرار معلوم بعدترها باید نسخهء اصل اثر را رنگامیزی کرده، برای نگارگری در اختیار تذهیبکار قابلی قرار دهم. سپاس!
معالأسف آشناییزدایی بهخرجدادهشده در این پست درک و دریافت نشد. کاربری به نام عطا نوشت: خوب منظور؟ منظور شما از این پست چیست؟ بعضی از دوستان تماس تلفنی گرفتند و از کلمات خطخورده و حکمت آن پرسیدند.در نهایت، دوستم احمد سلطانیان خواستهام را اجابت و قبول زحمت کرد و خطّ فاقد تذهیب مرا با تصویری از یک تذهیب زیبا در رایانه آمیخت و حاصل کار را در قالب ایمیل و پستی که در سی آبان ۸۹ در بلاگش قرار داد، منتشر نمود که واکنشهایی را هم برانگیخت.
در نهایت دوستم حامد الوندی که خود در ذیل پست سلطانیان اظهار نظر کرده بود، دست به کار شد و حمد نستعلیق مرا با تذهیب دیگری تلفیق کرد و همراه با این نامه برایم فرستاد:
سلام. تصاوير سورهي حمدي که از آقاي سلطانيان خواسته بودي برايت در داخل قطعات تذهيب قرار دهد، ديدم. من حرکات و اشارات قلمي و نقطهگذاريهاي آموزشي را از روي اثرت پاک کردم تا خط بهتر ديده شود و آن را در يک قطعه تذهيب قديمي گنجانيدم. به نظرم خوب با هم عجين شدهاند.
لینک مرتبط (کامنت جلال و غرور شیخ) >> اینجا
اسکن اصلی سورهء حمد >> اینجا
راست: سنگ قبر به خط توقیع به تاریخ ۷۸۲ قمری (حدود ۶۵۰ سال قبل) با متن: قال الله تبارک و تعالی کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام ..... هذا الجسد الصاحب الاعظم جلال الوزرا افتخارایران .... اشراف .... و الدین .... شمس الدین محمد رئیس حسن ابواسحق اءعلی الله شاءنه فی غرة جمادیالثانی سنة اثنی و ثمانین و سبعماء
در چوبی قدیمی ساختهشده با تکنیک معرّق با قدمت چهارصد سال و مزیّن به خط کوفی بنایی با متن: سورهء فتح / ورودی مسجد مصلای یزد / عکّاس: خودم، آذر ۸۹
کتیبهء کوفی بنایی سردر مسجد ملّا اسماعیل یزد / عکّاس: خودم، آذر ۸۹ / متن: بسم الله الرحمن الرحیم قُلْ إِنَّما أَنَا مُنْذِرٌ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلاَّ اللّهُ الْواحِدُ الْقَهّارُ / سورهء ص، آیهء ۶۵
با تشکر از دوست عزیز رضا احمدزاده که زحمت عکّاسی از این کتیبه و ارسال آن را به ایمیل بنده تقبّل کرده است. این عضو اصلی انجمن خوشنویسان تهران دورههای مقدّماتی خوشنویسی را نزد استاد محمّدرضا قهری سرابی در زادگاهش شهرستان سراب و دورههای تکمیلی را در تهران نزد استاد هادی حاجی آقاجانی موءلّف کتابهای هنر گذرانده است. احمدزاده متولّد ۱۳۵۵، دارای دو فرزند و ساکن شهر گلستان تهران است و از کودکی شیفتهء شیوهء میرزا غلامرضا اصفهانی در خوشنویسی بوده و مبادرت به جمعآوری عکس و فتوکپی از آثار این استاد برجستهء قاجار کرده است.
خط بنایی: قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم
ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة
مکان: تکیهء امیرچخماق یزد، آذر ۸۹
عکّاس: رضا شیخ محمدی
ادارهء کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان یزد برگزار میکند:
زبان کِلک
نمایشگاه آثار خوشنویسی و گزیدهای از کلکسیون شخصی رضا شیخ محمّدی
زمان: ۱۲ تا ۲۲ آذر ماه ۱۳۸۹ / مکان: یزد،خیابان کاشانی، روبروی پارک هفتم تیر، موزهء آینه و روشنایی
این دوسطری زیبا را که به قلم و رقم زندهیاد معین اصفهانی به سال ۶۲ شمسی تحریرشده است، ابوی بنده آیتالله تاکندی در اوایل دههء هفتاد شمسی بر دیوار منزل یا محل کار یکی از دوستانش در تهران میبیند. قلم و کاغذ برمیدارد که شعر آن را یادداشت کند. صاحب منزل قطعه را از دیوار میکند و به ابوی تقدیم میکند. بعدترها این اثر وارد مجموعهء بنده شد و در نهایت در یکی از شبهای معامله و مبادله با امیر عاملی به ایشان داده شد.