حذف کتیبه‏های نفیس، جاگزینی آثار نازل

تصویر سمت راست، لوح مرمرینی است؛ متضمّن آیات ۱۷ و ۱۸ از سورهء مبارکهء انسان با فورمت خطّ ثلث که در زمان‏های دور در صحن مسجدالحرام بر فراز چاه زمزم نصب بوده است:
«و یسقون فیها کاءسا کان مزاجها زنجبیلا عینا فیها تسمی سلسبیلا»
بنگرید به ذوقورزی خطّاط در اینکه بخشی از حرکت واو را به عنوان سرکاف کلمهء «کاءس» درنظر گرفته است. امروزه این اثر در جای خود نیست و در مکان دیگری نگهداری می‌شود و حقیر در سفر اخیرم به مکّه موفّق به عکّاسی از آن شدم.
گفتنی است: حرم نبوی و به خصوص مسجدالحرام از حیث برخورداری از کتیبه‌های خوشنویسی در فقر شدید بسر می‌برد. شگفت‌آور است که در خاستگاه قرآن، کمترین اثری از آیات مصحف شریف با خطّ خوش نیست و مواردی که تک و توک در سنوات اخیر افزوده‌اند، برازندهء کلمات وحی که باید در بهترین لباس بصری و هنری عرضه و ارائه شود، نیست. دو تصویر سمت چپ را در مسجد جن در مکّه عکّاسی کرده‌ام. آیا کتیبه‌ای که مشاهده می‌کنید، در شاءن این آیات شریفه آنهم در مکان نزول آنها بر وجود نازنین پیامبر(ص) است؟

نستعلیق به قلم مصطفی عزت یساری‏زاده با قدمت 170 سال

21دو تصویر در این پست مشاهده می‌کنید:
اوّلی قطعه‏ای جداشده و جاکن‏شده از تاج یکی از رواق‏های مسجدالحرام (منصوب در سال ۱۲۵۸ قمری = ۱۷۴ سال پیش) و حاوی امضای سلطان عبدالمجید اوّل - شاه عثمانی - به خطّ طغرا و بیت: «النصرُ موقوف لسُلطاننا / ایّدهُ الله بجاه الرّسول» به خطّ نستعلیق است. مصراع نخست طبق حروف ابجد با عدد ۸۳۴ و مصراع دوم با عدد ۴۲۴ برابر است و جمع جبری این دو عدد به عدد ۱۲۵۸ (سال تعمیر خانهء خدا توسّط سلطان عبدالمجید) منتج می‌شود.
تصویر دوم ابیاتی به خطّ نستعلیق «مصطفی عزّت یساری‌زاده» و اجراشده بر روی سنگ رُخام (مرمر) است. اشعار عربی مزبور به تلاش عمرانی سلطان عبدالمجید برای توسعه و تعمیر مسجدالحرام اشاره دارد. این اثر نیز در همان سنوات در یکی از رواق‏های حاشیهء کعبه منصوب بوده و بعدها به موزهء مکّهء مکرّمه - که «زکی یمانی» وزیر نفت عربستان سعودی برای تشکیل آن اهتمام وافر نمود - منتقل شده است.
ابیات، قصیدهء کاملی است که شاعر در سرودن آن ابتکار خاصی را ملحوظ داشته است:
به حروف انتهای مصراع‌های اوّل دقت کنید. اگر آنها را به هم وصل کنیم، مصراع:
ا ل ن ص ر م و ق و ف ل س ل ط ا ن ن ا (النصر موقوف لسلطاننا) به دست می‌آید.
اگر حروف نخست ِ مصراع‌های دوم را هم به هم ضمیمه کنیم، این مصراع رخ می‌نماید:
ا ی د ه ا ل ل ه ب ج ا ه ا ل ر س و ل (ایّده الله بجاه الرّسول)
با این تکنیک زیبا همان بیت تصویر اوّل حاصل می‌شود که ضمن معنادار بودن، حاوی عدد ۱۲۵۸ قمری به حروف ابجد است.
به بیت آخر قصیده هم عنایت کنید:
بسعد سما عبدالمجید مجددا / لمسجد بیت الله هنّی بما حسب
مصراع اول طبق حروف ابجد با عدد ۴۵۳ و دومی با عدد ۸۰۵ برابر است و جمع این دو عدد نیز به ۱۲۵۸ رهنمون می‌شود!

کتیبه‌‏های ثلث «مصطفی عزّت یساری‏‌زاده» در مسجد عنبریّه / مدینهٔ منوّره

 

 

مسجد عنبریهعکس قدیمی مسجدمدینهٔ منوّره، ایستگاه متروک خطّ آهنی دارد که از معدود ابنیهٔ دورهٔ عثمانی است که حاکمان سعودی به تخریب آن مبادرت نورزیده‌اند. این خط آهن از قرار معلوم توسط دولت مقتدر عثمانی برای انتقال اشیاء تاریخی گرانقیمت صدر اسلام همچون شمشیرهای پیامبر(ص)، خلفا و صحابه، تارهای موی مبارک آن حضرت و قطعهٔ شکسته از دندان مبارکشان که در جنگ احد آسیب دید و مهمتر از همه بُرده bordeh مبارکه که به کعب بن زهیر شاعر صله دادند، قمیص فاطمهٔ زهرا(س) و دیگر امانات مقدّسه که قصد انتقالش را از مدینه به ترکیّه داشتند، تأسیس شد. اشیاء مزبور از طریق همین راه آهن به ترکیّه منتقل و هم‌اکنون در موزهٔ «طوب قاپی» استانبول نگهداری می‌شود.
در جوار این ایستگاه که زمانی از آن برای کنترل اتوبوس‌ها و گذرنامهٔ مسافرین استفاده می‌شد، مسجدی که بنایش تداعی‌کنندهٔ مساجد استانبول است، قرار دارد: مسجد عنبریّه. این مسجد در ۸ کیلومتری مسجد شجره واقع شده و زوّاری که پس از اتمام اقامت در مدینه، برای تشریفات احرام به مسجد شجره برده می‌شوند تا پس از آن با طی فزون از ۴۰۰ کیلومتر به مکّه بروند، از میدان عنبریّه و کنار مسجد عبور داده می‌شوند.
بر فراز مسجد عنبریه تابلویی با تاریخ ۱۳۳۴ قمری (قریب صد سال پیش) و نیز تعبیر «اثری» به معنی تاریخی خودنمایی می‌کند.
محراب مسجد از زیبایی خاصی برخوردار است و اسم جلالهٔ حق و نام پیامبر و خلفای راشدین در داخل مسجد دورتادور با خطّ ثلث استاد «مصطفی عزّت» کاتب برجستهٔ ترک تحریر شده است. مصطفی عزّت که دستی در نگارش خط نستعلیق هم داشته و در آثار خود گاه «یساری‌زاده» امضا می‌کرده است، شاگرد «مصطفی واصف» و در درگاه سلطان عبدالمجید عثمانی به «امام ثانی» شهرت داشته است. خوشنویس شهیر: «عبدالله زهدی» مفتخر به شاگردی مصطفی عزّت است.

       
= تصاویر هشتگانهٔ کتیبه‌های مصطفی عزّت را که امروز (۲۶ آذر ۹۱) با راهنمایی دوست عکاسم حجّت‌الله عطایی، اعوجاجش را با امکان «اسکیو» در فتوشاپ برطرف کردم (جوری شد که انگار با دوربین از روبروی کتیبه عکس گرفته‌ام) مجدداً آپلود نمودم، اینجا بجویید:
http://qalam.persiangig.com/9004/
= لینک فیسبوکی: اینجا

آیات آغازین سورهء فتح به خط عبدالله زهدی افندی در داخل حرم پیامبر(ص)

عبدالله‏بک زهدی افندی«سیّد عبدالله زهدی افندی» که پیش از این ذکرش رفت، در نگاشته‌های خود مفتخر به نگارش کتیبه‌های حرم  پیامبر عظیم‌الشاءن اسلام(ص) بوده و حتی از خود با لقب «کاتب‌الحرم» یاد کرده است. در این پست یکی از کتیبه‌های نفیس ثلث او در نزدیک مضجع شریف حضرت رسول(ص) که به یمن بردن دوربین دیجیتال کانن با لنز زوم ۷۰ در تیر ۹۰ موفّق به ثبت آن شدم، تقدیم بازدیدکنندگان عزیز می‌شود. آیات نخستین از سورهء مبارکهء فتح که به صورت برجسته تحریر شده و از حدود سال ۱۲۷۷ قمری (سالهای تحریر اثر که فزون از ۱۵۰ سال از آن می‌گذرد) به این سمت با روکش طلا و مواد رنگی زرّین محافظت می‌شده است.

کتیبه‏های ثلث استاد حسن چلبی در مسجد قبا / 5 کیلومتری مدینهء منوره / قدمت: 25 سال

   
  

اثر ناقابل خوشنویسی بنده تحریرشده در مدینهء منوره

کالای مدینه چه بود؟ خاک ره او
                       ملک دو جهان، قیمت کالای مدینه
شعر: جامی / تیر ۹۰ / تحریرشده در مدینه، هتل مراج‏الشّرق

شاهکار ثلث عبدالله‏بک زهدی ( ۱۲۷۷ قمری) ۱۵۵سال پیش

21اعتراض به تخریب آثار و ابنیهء تاریخی آنجا که حاکمی جائر به صرف خصومت با شاه و حاکمیت پیشین, فرمان آن را صادر ‏کند، سهل و ساده است؛ اما آنجا که در بقاع و زیارتگاه‏هایی با گذرگاه‏های تنگ ولی حاوی معماری باستانی، بازدیدکنندگان برای عبور و تردد به تعب می‏افتند، با این عذر به ظاهر موجه، مواجهیم که خوشا و کاش اگر مکان ضیق به فضای فراخجایی که موجبات رفاه زائر را فراهم ‏کند، تبدیل شود. در این حال انتقاد از محوکردن آثار باستانی مزاحم، آسان نیست؛ چه اکثریت مردم، دعاگو و ثناخوان دست‏اندرکاران توسعه و گشایشند و زوم‏کردن بر ارزش هنری چند گچبری و سنگ‏نبشتهء خطاطی‏شدهء قدیمی، نابجا می‏نماید و سماجت به خرج دادن در این خصوص - به تعبیر تازیان - در حکم «خرط‏القتاد» khartol-qataat (پنجه‏افکندن بر ساقهء خارآلود درخت بر خلاف مسیر خواب تیغ‏ها)ست.
وقتی حکام سعودی با صرف سرمایهء هنگفت و دعوت از بهترین تکنسین‏ها و کاربلدها، چندین ده‏هزار متر مربع به حرم پیامبر عظیم‏الشاءن اسلام(ص) افزوده‏اند، تلقی بدوی این است که به آسایش زائرانی می‏اندیشند که از اقصی‏نقاط گیتی به عشق زیارت بارگاه سیدالکونین به مدینه سفر می‏کنند. لابد اگر بناست همین زائران مجذوب چیزی شوند، سنگ‏های الوان و معماری شیک و تازه‏ساخت و صحن و رواق‌های درندشت هست که می‏توان همزمان با التذاذ از امکانات سرمایشی و تهویهء مطبوع، بر این ابنیهء پرزرق و برق هم چشم دوخت و احیانا در کنارشان عکس یادگاری گرفت.
در چنین بستری، حسرتخوری از امحای سردر «باب‏السّلام» متعلّق به دورهء عثمانی در حرم نبوی که مقایسهء آن با سردر کنونی، رفعت ‏قدر بنای کهن را ثابت می‏کند (تصویر ۱ و ۲ را مقایسه کنید) محدود به فضای همین وبلاگ و جمع ِ کم‏شمارگان ِ کسانی که اصالت و کهنگی را بر معماری شیک اما فاقد ریشه ترجیح می‏دهند، باقی خواهد ماند.
گاه می‏اندیشم که به اقتضای عدل الهی و حکم قرآن به عدم استوا میان دانایان و فاقدان دانایی، چرا چنین نباشد؟ باید میان کسی که به جای عطف توجّه به درخشش دروغ کالاهای دم دستی بوتیک‏فروشی‏ها، عمریست دل به زیبایی نقوش معمّاگون و پیچش اسلیمی‏های هزارتو خوش داشته‏اند, تفاوت باشد. اگر این بار بر خلاف سفر اولّت به مدینه در سال ۸۲، دیگر رنگ و جلای ابنیهء نوساز حرم نبوی از تو دل نمی‏برد، شاید پاداشی است در ازای میل و کلنجاری که این چندساله برای کشف معمّای زیبایی‏ - زیبایی پستونشین و مستتر و نه دم دست و مبتذل - صرف و خرج کرده‌ و سه‏دهه تمرین آهسته و پیوستهء باریک‏اندیشی و تربیت ذهن و فکر برای دقّت در نکات و دقایق مغفول از چشم نوع مردم داشته‌ای. اگر اجر محسنین در ترازوی حق ضایع نمی‏گردد، چرا پاداش کسانی که به خود زحمت داده و صیّاد ظرائف بوده‏اند, گم ‏شود؟
3یادت هست که نوجوانی پانزده, هفده ساله بودی؟ پدرت در روستاهای اطراف قزوین برای عمران و آبادانی مساجد اهتمام می ورزید و تو دقایق متمادی در کتیبه‌های ثلثش (که در آن ایّام ضعف هنری و تکنیکی این خطوط را در نمی‏یافتی) میخکوب می‏شدی و غلط‏های املایی و اِعرابی‏اش را در میان شلوغی و تنیدگی حروف و کلمات، می‏یافتی و می‏گرفتی و به پدر گوشزد می‏کردی؟
اینک این تویی که به جای گشت‏زنی در اءسواق (بازارهای) مدینه و حتّی به جای ادعیه و مناسک مستحب رسمی که به خاطر ترکش از سوی برخی هم‏کاروانی‏ها چنان به تازیانهء نگاه‏های تند و چپ توبیخ و محکوم می‏شوی که تارکان کبیره را اینسان جریمه نمی‌کنند و نیز حتی به جای عکّاسی از مناظر هزارباردیدهء شدهء حرم پیامبر – که عکاسان حرفه‏ای به قدر کافی برای ثبت و انتشارش وقت گذاشته‏اند - دوربین کانن اس.تری.آی.است را خشاب می‏اندازی و ویزورش را دقیقا بر نقاطی فوکوس می‏کنی که مغفول مانده یا محتاطانه بگو: کمتر در تیررس دید بوده است.
روزهای نخست استقرار در شهر پیامبر، از بردن دوربین به حرم و مصادرهء احتمالی آن یا دست کم مموری‏کارتش واهمه داشتی؛ ولی به زودی در کنار مردمانی که به ثبت تصاویری با رزولاسیون پایین با گوشی موبایلشان دل خوش کرده‏اند, احساس امنیّت می‏کنی و در شلوغیشان گم می‌شوی. اگر همه جا رفتارهای عوام از نظرت مذموم و سطح پایین باشد، اینجا دست کم ممنون آنانی که کثرت گوشی موبایلشان، رشتهء کنترل را از دست ماءموران امنیّتی سعودی خارج کرده و دیگر حساسیتی نسبت به دوربین نیمه‏حرفه‏ای هم به خرج داده نمی‏شود. پس به راحتی می‏توان از این آب گل‏آلود ماهی‏ صید ‏کرد.
شرطه‏های حرم برخلاف سال ۸۲ که به شدت با ورود ابزار عکّاسی حتی به داخل حیاط نبوی برخورد می‏کردند، کاری به کار دوربین دیجیتال تو که لنز تلهء ۷۰ روی آن سوار است, ندارند و تو با فراغت بال – با کمی مایهء دلهره که نکند ماءمور رندی پیدا شود و فرق تو را با تودهء مردم که با حرکت‏های ناشیانه و پسوند تری.جی.پی فیلم می‏گیرند، دریابد - به سمت کتیبهء ثلث بی‏نظیر خطّاط ترک «عبدالله‏بک زهدی» زوم می‏کنی! (تصویر۳)
وه! چرا این اثر تاکنون پوستر نشده است؟
4هزاران افسوس بابت ناقص‏بودن این کتیبه! ابیاتی چند به زبان شیرین ترکی متضمن اوصاف پیامبر(ص) و روضهء شریفش و نیز مدح سلطان عبدالمجید عثمانی (که در خلال سال‏های ۱۲۵۵ تا ۱۲۷۷ قمری حکومت داشته است). وااءسفا که چند متر از ابتدا و انتهای کتیبه موجود نیست. واحسرتا که بخشی از وسط کتیبه (مصراع «ایلدیلر زیور... و سه مصراع زیرش) بریده و کات شده. وافریادا که بخشی از سطر سوم به خاطر موانعی از جنس چوب و گچ غیرقابل روءیت است.
«عبدالله‏بک زهدی» خوشنویس گرانقدر ترک که از نسل «تمیم ِ داری» است (و در کتیبه‏ای در مقابل آرامگاه پیامبر(ص) به این نکته اشاره می‏کند) به فرمان شاه عثمانی از ترکیه رحل اقامت به مدینه می‏افکند و در خلال ده سال اقامت در این شهر به نگارش مکتوبات قرآنی و متون آذری با فورمت ثلث استامبولی در بقعه و رواق‏های نبوی می‏پردازد.
شاهکار او بر تارک باب‏السلام - از ورودی‏های قدیمی حرم پیامبر(ص) که همراه با باب بقیع و قبرستان بقیع در یک خط مستقیم قرار دارد – جا خوش کرده که از دور خوانا نیست و به یمن لنز تله‏زوم، زیبایی مفردات و حسن ترکیبش جلوه می‏کند. بر فراز کتیبهء یادشده امضای سلطان عبدالمجید عثمانی را به خط طغرا می‏بینیم که بعضی‏ها فکر می‏کنند بسم الله الرحمن الرحیم است! (تصویر ۴)
متن کتیبهء ترکی مزبور را تا جایی که موفق به خوانشش شدم, در زیر می‏آورم و در حد درک مطلب به ترجمهء آن مبادرت می‏ورزم. امید که دوستان ترک‏زبان مرا در خواندن جاهایی از کتیبه که موفق به خواندنش نشدم, یاری کنند و نواقص ترجمه را برطرف نمایند: 

فرط خلوصی اوقدر آنلرک / هر بریسی چاکر خیرالاءنام
ایلدیلر زیور ع..... / .....
....ایلدی عبدالمجید / بو اثر خیری ایدوب التزام
تخته چیقوب اددری عبدالعزیز / اولدی زماننده بناسی تمام
ابنیهء مسجد پیغمبری / اولدی حقیقتده چو بیت‏الحرام
ملهم تعمیری اولوب هر بری / صورت.....
نسبت ایله قبهء علیاسنه / حبه قالور گنبد فیروزفام
لوح و قلم نقش خ.....؟ / .....؟
....والای جلاسی ایدر / مهر و مهی مهبط انوار تام
نور قنادیل مناراتیدار؟ / عقد ثریایه ویرن انتظام
اهل جنان .... روضه... ایتمه ده / ... عطر مشام
روز و شب ایتمکده ملائک طواف / ......
... معتبر.... / ......

ترجمه:از فرط خلوصش آنقدر می‏فهمیم که هر کدامش چاکر خیرالاءنام است
انجام دادند زیور....؟
....عبدالمجید انجام داد / این اثر خیر را التزام کرده است
بر تخت جلوس کرده است .... عبدالعزیز / در زمان او بنایش تمام شده است
بناهای مسجد پیغمبرش / در حقیقت چون بیت‏الحرام شده است
برای تعمیر هر کدامش الهام شده است / صورت....؟
قبهء علیایش را نسبت بده به / ..... گنبد فیروزفام
لوح و قلم نقش....؟ / ....؟
....؟/ مهر و مهش محل هبوط انوار کامل است
نور قندیلهای مناره‏اش؟ / انتظام‏بخش به عقد ثریاست
....؟ / ....؟
روز و شب ملائک طواف می‏کنند؟ / .....؟

بعد از 26 سال مدرک تازه‏ای در خوشنویسی نصیبم شد!

دوستم علیرضا عزیزی مدیر سایت عزیزی هنر و مسئول روابط عمومی انجمن خوشنویسان ایران در تماس تلفنی در این ساعت مطلعم کرد که در امتحان فوق ممتاز قبول شدم! بعد از خرداد ۶۴ که مدرک ممتاز گرفته بودم، دیگر مدرکی به مدارکم اضافه نشده بود تا امروز!

شماره تماسم در مدینه و مکه 00966580259111

با درود خدمت دوستان و کاربران گرامی. از یازده تیر در مدینه بسر میبرم. امروز از محل استقرارمان واقع در هتل مراج‏الشرق به نت وصل شدم. امشب در ضمن توفیق یافتم که در خیابان سلطان, مفروشات عامر, طبقهء 5 به منزل عثمان طه استاد بزرگ خوشنویسی در رشتهء خط نسخ و کتابت قرآن بروم و با ایشان ملافات کنم. گزارش کامل این دیدار و عکس‏هایی که از استاد گرفتم را در فرصت مقتضی تقدیم خواهم کرد. امروز نیز اعضای کاروان ما را به زیارت معروف به دوره بردند و در مسجد قبا (نخستین مسجد ساخته‏شده در اسلام) از خطوط ثلث استاد حسن چلبی عکس بگیرم...

انعکاس مضامین مربوط به پیامبر اعظم(ص) در آثار چند خوشنویس (اکثرا قزوینی)

پیشکش به مناسبت مبعث آن وجود نازنین
و در آستانهء سفرم به مدینهء منورّه در یازدهم تیرماه

1
  2 3 4 5 6
7
 8 9 10 11
۱. امینی (قزوین) / ۲. مصطفی عابدینی (آبیک قزوین) / ۳ تا ۶: رضا شیخ محمدی (قم و قزوین)
تحریرشده به ترتیب در: اردیبهشت ۸۶، آذر ۷۵، تیر ۸۷ و اسفند ۶۷
۷. علی آقاحسینی (قزوین) / ۸. قدیمی / ۹. امینی؟ (قزوین) / ۱۰. ..... (قزوین)
۱۱. استاد امیرخانی (طالقان قزوین)                           لینک مرتبط >>> اینجا

سیاه‏مشق میرزا غلامرضا اصفهانی و متن خواجه عبدالله انصاری

الهی
آنچه در کشکول گدایی
من است در خزانهء
پادشاهی تو نیست
سنه ۱۲۸۶
غلامرضا غفرله

عازم حج هستم

به یاری حضرت باری
مورّخهء یازدهم تیرماه
عازم سفر سیاحتی / زیارتی حج هستم.
امید که سفرم پربار و پرخاطره و ثمربخش
و همراه با رهاورهای خوب و قابل عرضه و ارائه در این تارنما باشد.

خط، دکلمه و آواز شیخ بر روی شعر مژدهء وصل تو کو؟

مژدهء وصل تو کو؟ کز سر جان برخیزم / طایر قدسم و از دام جهان برخیزم
بر سر تربت من با می و مطرب بنشین / تا به بویت ز لحد رقص‌کنان برخیزم

شعر: حافظ / خط، دکلمه و آواز: رضا شیخ محمّدی
دریافت فایل صوتی >>> اینجا

سمت چپ:
تذهیب
: زهرا بیات (نگارگر اراکی) - واسطهء ارتباط با تذهیبکار: حسین امانی
اندازهء اصلی: ۱۳ در ۲۲ س.م / آدرس اسکن قطعه: سی.دی آر۱۱۲ و آر۱۴۸ در آرشیو منزل شیخ
دستمزد تذهیب: ۲۵ ه.ت
سرنوشت قطعه: فروش به حجت‌الاءسلام مهدوی نمایندهء ولی فقیه در هندوستان /تیر ۸۹ به ۱۰۰ دلار
لینک نظر خانمی به نام نسیم و پاسخ بنده به او در خصوص این چلیپا >>> اینجا و اینجا

سمت راست:
تذهیب:
زکیّه (الناز) ارجی (نگارگر قزوینی) / دستمزد تذهیب: ۳۵ هزار تومان
اندازهء اصلی: ۲۲ در ۳۲.۵ س.‌م
آدرس اسکن قطعه: سی.دی‌ آر ۱۱۶ و آر ۲۱۴ در آرشیو منزل شیخ
سرنوشت قطعه: طاق‌زدن با علیرضا نوربخش با سطر بدون تذهیب و قطعه‌بندی که گفت از استاد اخوینه و بعد معلوم شد جعلی است. نوربخش البته در ازای آن مجددا خط دیگری بهم داد.

شعر ژولیدهء نیشابوری و خط شیخ / تحریرشده در مهر 84

سیر و گذار پرکاش و کاشکی اما بالیدنی

مهر 64, تالار موزهء هنرهای معاصر, اولین مجمع خوشنویسان سراسر کشور, عکاس: واعظ تهرانی

استاد غلامحسین امیرخانی در شمار آندسته هنرمندانی است که می‌توان برای سیر و گذار هنریش ادوار مختلفی (با پریود ده ساله) فرض کرد. با این بررسی به نظر می‌رسد نه با یک استاد که گویی با چند تکنسین سروکار داریم. امیرخانی این شانس را داشته است که گزارش سلوک هنری در هر فصل از فعّالیّتش را در قالب یک اثر درخشان به جامعهء خوشنویسی و تاریخ هنر این سرزمین پیشکش کند؛ درست برخلاف هنرمندان به ظاهر پویا و پیوسته در حال گذاری که مصداق این بیتند:
فرصت نمی‏دهد که بشویم ز دیده خواب / از بس که تند میگذرد جویبار عمر
برآیند و فرآیند امیرخانی در دههء پنجاه «ترجیع‌بند هاتف اصفهانی» است که استوار و یکدست تحریر و در سنوات قبل از پیروزی انقلاب با چاپ نفیسی به زیور طبع آراسته شد. امیرخانی دههء ۶۰ در رسم‌الخطّ پربار و همیشه مانایش جلوه کرد. در دههء ۷۰ از «صحیفهء هستی» رونمایی شد و در مقاطع بعد هم رباعیات خیام و ... ارائه گردید.
می‌توان طیّ یک مقالهء بلند تحقیقی، امیرخانی‌ها را به مقایسه نشست و بارم‌بندی کرد. می‌توان برای این سیر و سفر پرافت و خیز، قلّه و حضیض فرض کرد و حتّی برای برخی مقاطع و پروداکت‌های استاد دل سوزاند.
درست این است که جای خالی شماری از آثار نفیس و دیده‌نشدهء او که بر دیوار منزل مریدان و شاگردانش جا خوش کرده، یا احیانا در دست سوداگران جابجا می‌شود، در کتاب صحیفهء هستی مشهود است و به جایش برخی کارهای شتابزده با ترکیب‌های نامناسب و تذهیب نافرم و ناهمگون قرار گرفته است.
قدر مسلّم، زندگی امیرخانی با وجود «ای کاش و کاشکی‌ها» و «چه خوب بود اگر»ها، مصداق روشنی برای اثبات این حقیقت است که می‌توان به رغم مشغلهء کاری و اداری و در عین حضور در کانون تنش و جنجال، از فرصت‌ها بهره برد و در عرصهء تولید آثار فخیم و فاخر در کنار هنرجوپروری و مکتبداری بی‌نظیر و اشاعهء سبک هنری مهر و امضادار در اقصی‌نقاط این سرزمین اثرگذاری کرد.

برگی از قرآن

چلیپای قدیمی

سایز بزرگتر

حمد امیر عاملی

صفای خطوط ناصاف!

 2 3 4 5
سال‌هاست هم بر کرسی تدریس در انجمن خوشنویسان، هم هر جا مجالی برای بیان دیدگاه‌هایم فراهم آمده، آنجا که سخن در باب شرایط یک خوشنویس یا اثر خوشنویسی موفّق به میان آمده، خوش داشته‌ام موءلّفه‌های سنجش‌پذیر و قابل اندازه‌گیری را توصیه کنم.
اگر از مرکّب خوش‌کشش یا کاغذ صاف و رام و قلم سخت‌پوست و سنگین می‌‌گوییم، ملاک‌‌‌های قابل فهمی در اختیار هنرجو می‌گذاریم تا خود برای آزمایش و تست، آستین بالا کند. در این حال اگر از استاندارد دور شد، فاصله‌اش مشهود است؛ می‏توان غلطهایش را با انگشت‏گذاری بر نقطهء درد یادآور شد و اگر جنبه‌ای را هم تقویت کرد، پیداست.
امّا اگر از موءلّفه‌ای همچون «صفای دل» گفتیم و تجلّی آن را در یک اثر خوشنویسی با «صفای خط» یاد کردیم، آیا می‌توانیم به هنرجو خط‌کشی بدهیم تا بر اساس آن زلالی روح یک کاتب یا حضور عنصر صفا و شاءن را در یک اثر دیداری که با متریال مادّی تحریر شده و باید زیر نور طبیعی دیده می‌شود، متجلّی ببیند؟ و خود در صدد ایجاد این پارامتر در خط خود باشد و دقیق بداند چقدر کم دارد و باید چه کند تا چه شود؟
آنان که پیوسته از لزوم تصفیه و پالایش روح برای عرضهء هنر ناب می‌گویند، وقتی اغلب در توضیح و تفسیر مبسوط این ملاک - با همان سنّت سنیّهء نقطه‌گذاری دقیق که سالهاست در هنر خوشنویسی رایج است - باز می‌مانند، هنرجو را دچار سردرگمی می‌کنند.
خلط میان عرفان که امری ادراکی و ماورائی - و البتّه در جا و جایگاه خود لازم - است، با پدیده‌ای به نام خط که اسباب کتابتش به کمال، مادّی و فیزیکی است، به بیراهه می‌کشد. نمی‌توانم خوشحالیم را از این امر پنهان کنم که منادیان لزوم اخلاقگرایی در هنر اگر در اوج مباحثه با دیگری احساس کنند که طرف از چماق معنویّت برای اثبات کلامش سود می‌برد، در او براق می‌شوند که: «ایست! چرا هر وقت کم می‌آوری، عارف می‌شوی؟»
این، همهء حرف من در این پست نیست. گاه به رغم آنچه گفته شد، در رمز و راز دلبری‌ و جذبهء برخی خطوط که به ظاهر صاف و صوف نیست و با رعشه و رنجه تحریر شده و کاتبش تیپی خراباتی و فارغ از چون و چند عالم مادّه دارد، حیران و انگشت به دهانم. آیا باید به رغم میل باطنی به حضور محسوس اما غیرقابل وصف عنصری به نام صفا و شاءن تن دردهم؟

توضیح عکس‏ها:
۱ تا ۳: یک اثر از استاد فقید سید حسین میرخانی و دو اثر از استاد سید حسن میرخانی از مجموعهء عطوفت شمسی، عکّاسی‌شده با گوشی موبایل توسّط دوست لنگرودیم: علیرضا نوربخش
۴. مهر ۱۳۶۴ شمسی / تالار موزهء هنرهای معاصر تهران / اولین مجمع عمومی اعضای اصلی انجمن خوشنویسان ایران / از راست اساتید: عبّاس اخوین، کیخسرو خروش، محمّد سلحشور، سید حسن میرخانی، علی‌اکبر کاوه، محمد احصایی، عبدالله فرادی / عکّاس: واعظ تهرانی
۵. همان / خروج مرحوم استاد سیّد حسن میرخانی از مجمع مزبور / حضار در صف اوّل عکس: مهدی عطریان، ناصر جواهرپور، روانشاد سید حسن میرخانی، استاد غلامحسین امیرخانی، زنده‌یاد حمید دیرین

قطعهء نستعلیق/ خط ناصر نوروزی‏منش / تذهیب حسین تنکابنی/ مجموعهء دکتر حسن اختیاری