شکسته نستعلیق منسوب به میرزا کوچک
این قطعه خط شکسته نستعلیق را ساعاتی قبل از سال تحویل
از دوست شکسته نویس قمی ام میثم سلطانی خریداری کردم در ازای یک سطر از استاد اخوین و یک چلیپا از استاد امیرخانی (آن فروریخته) و یک چلیپا از استاد خروش (چلیپای معروف بیاراید چشم که بارها بین من و عاملی و حبیب اللهی رد و بدل شده بود) و یک چک ۴۰۰ هزارتومانی برای آخر اردیبهشت سال جاری.
قطعه در سایز بزرگتر
سالی پربار و پرکار

سال جاری که روزهای پایانی آن را میگذرانیم، برای حقیر سالی پرکار و پربار در زمینهی خوشنویسی محسوب میشود. وبلاگ حاضر در این سال فعّالیّت گستردهای در خصوص عرضه و ارائهی آثار اوریژینال خوشنویسی از قدما و معاصرین داشت و مدیر وبلاگ با افزایش تعداد بازدیدکنندگان به میزان قابل توجّه و کامنتهای مهرورزانه و احیاناً تماسهای تلفنی از سوی مشتاقان خط و خوشنویسی پاداش گرفت.
در سال ۸۶ به اندازهی تمام سهدههای که در خطّهی خط کار میکنم، خطوط خودم را به دست تذهیبکاران سپردم و از طریق فروش آنها سرمایهی لازم برای تذهیب دیگر آثارم را فراهم کردم. تذهیبکاران متعدّدی چون استاد سید حسین نجومی، استاد رامین مرآتی، علیرضا صادقی، محمدحسین سیدکریمی، حسین نظیفی، ناصر طاووسی، خانم البرزی و فاطمه شریعتی برایم کار تذهیب انجام دادند و به آثار من جلوهی خاصّ بخشیدند. در این میان نقش و جایگاه «رامین مرآتی» برجستهتر است. این استاد خوشدست و پنجه به تازگی ۲۲ قطعه از آثار مرا با تذهیب ریزنقش و با طرحهای زیبا و خوشفرم و قلمگیریهای استادانه به همراه دستیارانش در کارگاه خود در کرج به زیور تذهیب آراست که در آستانهی سال جدید نمونهای از این آثار را تقدیم بازدیدکنندگان عزیزم میکنم؛ بیتی از حضرت سعدی که در مرداد ۸۳ با مرکّب رضایی زنجان بر روی کاغذ گلاسهء سفید تحریر کردم و پس از آن در سنوات اخیر با «رنگ جوهر» رنگ کردم و سپس در اختیار تذهیبکار نهادم. نرخ دریافتی بابت تذهیب: ۵۰ ه.ت / سرنوشت قطعه: مبادله با ناصر طاووسی.
قطعهء فوق در سه سایز دیگر: ۱ و ۲ و ۳
لینک فیسبوکی
چلیپای منتشرنشدهی دیگری از استاد غلامحسین امیرخانی
شعر:
استاد شفیعی کدکنی
آن فروریخته گلهای پریشــــان در باد
کز پی جام شهادت همه مدهوشانند
نامشان زمزمهی نیمشب مستان باد
تا نگوینــــــد که از یـاد فراموشــــــانند
این قطعه را استاد امیرخانی در اوایل دههی ۶۰ شمسی به یاد شهید علیاصغر عاملی برادر امیر عاملی دوست شاعر و کلکسیونر قزوینیم تحریر کرد و از طریق پست برای امیر عاملی که در جبههی کردستان (مهاباد) بسر میبرد، فرستاد. (از قطعه پیداست که برای قرارگرفتن در پاکت نامه از دو نقطه تا خورده است.)
این اثر را اوایل زمستان ۸۶ در خلال یک شب مبادله و معاملهی خط که با امیر عاملی داشتم، از ایشان خریدم و مدتی در مجموعهی شخصی حقیر قرار داشت. تزئین دور اثر توسّط خود عاملی و در همان سنوان انجام شده است. این قطعه را بعدا در جریان یک مبادله و معامله با امیرمیثم سلطانی به ایشان فروختم. سلطانی آن را برای تذهیب در اختیار کیوان شجاعیمنش قرار داد. اسکن سمت چپ را بعد از تذهیب توسط کیوان تهیّه کردم. قطعه بعدا به فروش رفت و در حال حاضر نمیدانم در اختیار کیست؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سایز بزرگتر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آپدیت پست در ۲۲ آذر ۸۸
دو قطعه خطّ شکسته نستعلیق چاپنشده
-------------------------------
>>> سایز بزرگتر
-------------------------------
این قطعهی قدیمی دارای تاریخ ذیقعدهی ۱۲۹۸ قمری و رقم محمّدکاظم است و استاد رضا مشعشعی نیر در پشت قطعه آن را به مرحوم « میرزا کاظم خوشنویسباشی» نسبت داده است. شعر نگاشتهشده از سوی کاتب در صدر قطعه، از سعدی است:
می بهشـت ننوشـم ز دست ساقــــی رضوان
مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشمقطعهی دوم به قلم و رقم استاد شکستهنویس معاصر «مجتبی ملکزاده» mojtaba mlekzadeh و بر اساس این ابیات از حافظ نگاشته شده است:
آن سیهچرده که شیرینی عالم با اوست / چشم میگون لب خندان دل خرّم با اوست / روی خوب است و کمال هنر و دامن پاک / لاجرم همّت پاکان دو عالم با اوست. با تشکر از دوست خطبازم سیّد محمّد حسینی که اجازه داد از این قطعات اسکن بگیرم سایز بزرگتر <<<
کدام چاپ را میپسندید؟
چاپ آثار قدیمی خوشنویسی از جهاتی شبیه ساخت یک فیلم سینمایی است! البتّه از آندسته فیلمهایی که قرار است محیطهای فاقد برق روستایی را که اسباب روشنایی اهالی، پیهسوز، فانوس، چراغ موشی یا نهایتاً چراغ زنبوری است، به تصویر کشد. طبعاً در چنین فیلمهایی نباید حضور فیلمبردار و کارگردان و عوامل صحنه و اسباب نورپردازیشان از قبیل پروژکتورها دیده و حتّی حس شود و باید کاملاً طبیعی و مناسب با صحنهای که قصد بازسازی آن را دارند، جلوه کند.
این حسّاسیّت در مواقعی که میخواهیم آثار خطّی قدیمی چندصدساله را تذهیب کنیم یا برای ارائه در قالب چاپ مهیّا کنیم هم وجود دارد. عنصر رنگ و نفیسبودن چاپ و مرغوبیّت کاغذ به رغم جلوهای که به کار میدهد، نباید مزاحمت ایجاد کند و حسّ قدمت را از بیننده بگیرد.
دو تصویر از یکی از شاهکارهای استاد کل خوشنویسی: میرعماد قزوینی در این پست تقدیم بازدیدکنندگان عزیز میشود که مقایسهی آنها که دو جلوهی مختلف از یک اثر خوشنویسی است، آموزنده است. تصویر سمت راست از کتاب «قطعات منتخب استاد بزرگ خطّ نستعلیق میرعمادالحسنی» که انتشارات یزدانی در سال ۱۳۸۲ به چاپ آن مبادرت کرد، انتخاب شده است.
تصویر سیاه و سفید سمت چب هم قدیمی و ظاهراً محصول دوربین مرحوم عبدالله قاجار است.
با تشکّر از دوست اصفهانیام عادل محمّدی که در سفر زمستانیاش به منزل بنده در قم این عکس را به من هدیه کرد.
تصویر اجرای سمت چپ بدون واترمارک ولی در سایز کوچک >>> اینجا
چند قطعه خط ثلث از مجموعه دوست خطباز و نوسمسارم سیّد محمّد حسینی
از قطعات تمرینی مرحوم حامدالآمدی است. <<<
از قرار، جناب موحّد نیز عدم فروش این قطعه را به سیّد محمّد حسینی توصیه کردهاند.
سایز بزرگتر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
>>> از قطعات مرحوم حامدالآمدی که تذهیب حاشیهی آن اثر دوست خوشذوق قمی «روحالله فاضلی وادقانی» است.
سایز بزرگتر ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
<<<
در باب این قطعه که رقم «بندهی آلعبا محمّد شفیق پرخطا» را دارد، جناب موحّد قائل به عدم اصالت شدند. در نهایت نیز این قطعه از ایران خارج شد و «عثمان اوزجای» آن را خریداری کرد.
سایز بزرگتر ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
>>> اصالت این قطعه که رقم «اسماعیل زهدی» (کاتب پردهی کعبه) را دارد،
از سوی اساتید: موحّد و بنیرضی تاءیید شده است.
سایز بزرگتر ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
<<<
تذهیب این قطعه که رقم «مصطفی حلیم» را دارد،
توسّط «روحالله فاضلی» انجام شده است.
سایز بزرگتر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سایز بزرگتر ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
<<<
این قطعه با طلا و با دستان «روحالله فاضلی وادقانی» تذهیب شده است. خوشنویس قطعه «عزیز رفاعی» است.
سایز بزرگتر ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این قطعه را جناب «س.ر.ب» از دوست خطبازم سیّد محمّد حسینی به ۱ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان خرید و بعد از سه روز پس داد و این در حالی است که استاد عبدالصّمد صمدی و استاد موحّد به اصالت این قطعه شهادت داده بودند.
سایز بزرگتر ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با تشکّر از دوست خطبازم سیّد محمّد حسینی که این قطعات را برای تهیّهی اسکن در اختیار من گذاشت.
استفادهی خاموش روزنامهی کیهان از وبلاگ حاضر
ماجرای استفادهی سودجویانه و بیذکر نام منبع و ماءخذ از اسکنهای اوریژینالی که در وبلاگ حاضر قرار میدهم، همچنان ادامه دارد. اگر این روند ادامه یابد، شاید مجبور شوم در شیوهی ارائهی آثار (آپلود با دی.پی.آی و رزولاسیون بالا) تجدید نظر کنم و آثار مزبور را از طریق ایمیل و تنها برای اعضای وبلاگ ارسال کنم.
آخرین مورد از این اقتباسهای بیسروصدا و بیرعایت حقّ کپیرایت، استفادهی روزنامهی کثیرالاءنتشار کیهان از یکی از اسکنهایی است که در مورّخهی پنجشنبه ۲۵ بهمن ماه سال جاری در وبلاگ حاضر در این پست قرار داده بودم. تصویر، مربوط به خطّی به قلم و رقم من و نگارشیافته بر اساس سورهی مبارکهی حمد و اخلاص بود که به شیوهی سیاهمشق ابتکاری انجام داده یودم و تذهیب آن را دوست خوشذوق و جوانم «حسین نظیفی» انجام داده بود.
کیهان در صفحهی ۱۱ در خبر مربوط به برگزاری «جشنوارهی هنرهای تجسّمی کشور» که ۲۹ بهمن ماه در مشهد برگزار میشود، از این اسکن استفاده کرد. با تشکّر از دوست تذهیبکارم «سید محمّدحسین سیدکریمی» که مرا در جریان این امر قرار داد و روزنامه را در اختیار بنده گذاشت.
دردسرهای یک نویسنده-سمسار
در سه سال اخیر که در کنار کار خوشنویسی، به خرید و فروش خطّ قدیمی و جدید هم اشتغال دارم، در خلال معاملات و مبادلات صورتگرفته، به برخی شیوهها و شگردهای رایج در میان سمساران هنر و معاملهگران خط برخورد کردم که ذکر آن در وبلاگ حاضر که محیطی برای تولید محتوا در خصوص خوشنویسی و مسائل حاشیهای آن است ، خالی از لطف و فایده نیست. عادتم این است که در هر حوزه و حیطه که وارد میشوم، مسائل به ظاهر کماهمّیّت آن را که کمتر سوژهی نگارش میشود، آگراندیسمان کنم و دستمایه قرار دهم تا ذهن دیگران را درگیر آن کنم. انگار گمانم این است که مسائل مهم و اساسی را همیشه هستند کسانی که مطمح نظر قرار دهند. این دست دوهاست که سرشان بیکلاه میماند و در حدّ فرهنگ شفاهی و گفتمان محاورهای رایج در میان اعضای آن حیطه و حوزه محصور میشود. به هر حال وقتی رضا شیخمحمّدی وارد کار سمساری خطّ میشود، با یک «نویسنده-سمسار» سروکار داریم و محصول این پدیده، تولید پستهایی از سری پست حاضر است.
الغرض وقتی وارد کار معامله و مبادلهی خط شدم، برخی شگردها یا تو بگو طرّاریها و دوز و کلکها را در میان جماعت خطباز دیدم و احیاناً آموختم و در واقع به رغم اینکه بدواً از آن احتراز میجستم، به تدریج از برخی اصول و ضوابط ذهنی - بعضاً خودساخته و لزوم مالایلزم - تخطّی کردم و حتّی مرتکب شیوه و شگردی شدم که ابتدا بدان تن در نمیدادم و از آن سر باز میزدم. یکی از این موارد، «خوردکردن» و به قول دوست خوشنویس و خطبازم احمد پیلهچی pilechi: داغانکردن کتب خطّی و عمدتاً قرآن کریم خطّی برای دستیابی به سود بیشتر است. دو صفحهای را که مشاهده میکنید، دو برگ از یک قرآن خطّی است که جناب سیّد رضا بنیرضی - استاد برجستهی معاصر در رشتهی نسخ - نگارش أن را به فرزندان وصال شیرازی منتسب دانست. علیالظّاهر نسخهی کامل این قرآن را به نیّت دستیابی به سود بیشتـر مثـل گوشت قربانــی برگبرگ کرده، به طـور مجـزّا قطعهبندیاش کرده و میفروشندش. این دو برگ را چند ماه قبل از دوست خوشنویس قزوینیام سیّد علی فخّاری به ۳۰۰ هزار تومان (برگی ۱۵۰ هزار تومان) خریداری کردم و چک دریافتیام از مسابقهی رضوی یزد را که بابت برندهشدنم در رشتهی کتاب نستعلیق بود، به این دوست دادم. «داغانشدن» قرآن مزبور بهخصوص وقتی دو برگ از آن به دست چون منی که دستی در اسکن و اینترنت و وبلاگ و عمومیکردن اسناد شخصی دارم، میافتد، طبعاً از جهاتی به سود فرهنگ است که اگر این قرآن در قالب یک نسخه باقی میماند، بسا که از سوی افراد محدودی دیده میشد. ولی اینک دست کم دو برگ از آن در دنیای اینترنت با رزولاسیون بالا منتشر میشود و از همین دو برگ، عیار کتابت کاتب آن را به مصداق مشتی از خروار میتوان ارزیابی کرد، یا همان قرآن تیموری ۷۰۰ ساله که دو ورقش در اختیار من است و الباقی به خارج از کشور رفته و معلوم نیست به کجاَ لااقل در این جا و جایگاه روءیت میشود. تا نظر دوستان در این باب چه باشد.
>>> برگ قرآن سمت راست در سایز بزرگتر برگ قرآن سمت چپ در سایز بزرگتر <<<
آلبوم آثار گل و مرغ استاد سید حسین نجومی
قطعهخطی به قلم و رقم حقیر رضا شیخ محمدی
سورهی مائده
آیهی هشت :
یا ایها الذین آمنوا
کونوا قوامین لله
شهداء بالقسط
و لایجرمنکم شنئان قوم
علی الا تعدلوا
اعدلوا
هو اقرب للتقوی
و اتقوا الله
ان الله خبیر بما تعملون
شکسته نستعلیق درویش عبدالمجید طالقانی
این قطعهی شکستهنستعلیق
دارای رقم عبدالمجید طالقانی است.
قطعه، زمانی در تملّک دوست و استاد خوشنویس قزوینیام
احمد پیلهچی بود و چند ماه قبل آن را در سفرش به قزوین برای شرکت در نمایشگاه طلیعهی ظهور، به
یک میلیون و دویست هزار تومان
به دوست خطباز عربم سید محمد حسینی فروخت.
حسینی در این مدّت، گاه آن را برای فروش عرضه میکرد و گاه به عنوان مهرهی گروکشی استفاده مینمود. برای مثال آنگونه که خودش ابراز کرد،
یک بار خطّی از دوست مذهّب و خطبازم
کیوان شجاعیمنش به رسم امانت گرفت و این قطعه را به گرو در اختیارش گذاشت. هم از این رو در سفر شجاعیمنش به قم این قطعه را در دست او دیدم و اجازه داد که از آن اسکن بگیرم.
در ملاقات دیروزم با سید محمد حسینی در بندهمنزل، این اثر همراهش بود
و فرصتی شد تا بار دیگر از آن با دقت
۶۰۰ دی.پی.آی اسکن بگیرم.
این بار از پشت قطعه هم اسکن گرفتم،
چون نسبت به دفعهی قبل
تغییر کرده بود:
حسینی آن را برای اخذ تاءیید
در اختیار استاد رضا مشعشعی
قرار داده و جناب مشعشعی هم در پشت قطعه جملهای در تاءیید انتساب قطعه به درویش مرقوم کرده، امضا نموده و مهر زده بود.
حسینی برای این قطعه قیمت ۲ میلیون تومان را در نظر گرفته است.
شعر تحریرشده در این تابلو
از غزلیّات ناب مرحوم سعدی شیرازی است
که بسیار آن را دوست میدارم.
مطلع شعر از این قرار است:
«خوش میرود این پسر که برخاست
سروی است چنین که میرود راست»
تذهیب قطعه ظاهراً کار دوست تذهیبکار
قزوینیام «پیمان گلکار» و با طلا صورت گرفته است.
تلاش شده که تذهیب، «همزمان» و «کهنه» جلوه کند،
به قدمت اثر لطمه نزند و به قیمت آن بیفزاید.
از پستو تا پوستر!
یکی از آفتها و شاید هم امتیازات اینترنت
به خصوص در مورد وبلاگهایی نظیر وبلاگ من
که به درج آثار اوریژینال و منحصر به فرد میپردازد
و آن را با کیفیت و دی.پی.آی بالا عرضه و ارائه میکند (امری نامرسوم در اینترنت)
فراهمکردن امکان نقل و استفاده برای دیگران
و به نوعی آمادهکردن سفره و زینکردن اسب
برای کسانی است که دوست دارند
به رایگان به بعضی چیزها برسند.
امروز ۶ بهمن ۸۶ که به اتفاق عیال و برای بردن
مینوی ۴سالهمان به مطب دکتر
با ماشین از خیابان «دورشهر» قم میگذشتیم،
در همان حال که پشت فرمان بودم، سر کوچهی یکم، چشمم در بنر تبلیغاتی حاشیهی خیابان خیره ماند، بیاختیار پا بر ترمز گذاشتم، طوری که عیال از جا پرید که چی شد؟
آنچه در تصویر میبینید، بنری تبلیغاتی حاوی
برگی از قرآن نسخ قدیمی ۲۰۰ساله
است که کتابتش به «عبدالله عاشور» منسوب است.
بنده این قرآن را به ۲ میلیون تومان
از دوست خطباز اصفهانیام محمود حبیباللهی
خریداری کردم. چند برگ از آن را اسکن کردم و در وبلاگ حاضر در این پست قرار دادم.
سازمان محترم
بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم
اینک یکی از بهترین برگهای این قرآن را
در بنر تبلیغاتیاش بکار برده است،
بیآنکه اگر دستکم اذن و اجازه نگرفته،
لااقل نامی از عبدالله عاشور یا آن دوست خطباز
یا حسن اعرابی که زمانی این قرآن در تملک او بود
یا سایرین! ببرد.
با این وصف و اوصاف این سایرین! خرسندند
که در حد وسع و توانشان، برخی نمونههای
خوشنویسی اصیل را از پستو به خیابان کشیدهاند.
باشد که مذاق ایرانی از رضایتدادن به آثار هنری کممایه اما خوش آب و رنگ، به نمونههای اصیل و البته دیریاب و تاءملبَر چرخش کند.
چند قطعه خط نسخ منتشرنشده
دوست خوبم « خسرو مرادی » از اصفهان
با ایمیل آ.آزرم
a.azarm@gmail.com
اسکن چند قطعه نسخ برای حقیر ارسال کردند که با تشکر از این عزیز،
قطعات را تقدیم دوستان میکنم.
توضیحات کنار هر قطعه از دوست ارسالکننده است.
قطعه با رقم "عبدالغفار"،
بسیار محکم و قوی نوشته شده و تندی و تیزیهای خاصی دارد و هنوز آثاری از نسخ یاقوتی در آن مشاهده میشود.
سایز بزرگتر
قطعهی تمرینی - تعلیمی
با رقم "محمدکاظم"
که در نهایت استادی و روانی و صلابت
نوشته شده است.
بنده تا بحال بهچنین استواری
از کسی خط نسخ ندیدهام
و جالب اینکه کاتب قطعه
برای من و اکثر دوستان ناشناس میباشد.
بنظر من این قطعهی تعلیمی بدون امضا،
خط مرحوم استاد زینالعابدین اصفهانی است که در نهایت قدرت و استادی نگاشته شده است.
سایز بزرگتر
قطعه نسخ از سخنان "علی بن الهلال" میباشد که قسمت بالای آن را
به دلیل خرابیهایی که در این قطعه بود،
جداگانه اسکن کردم.
این قطعه در بالا ممهور به
"العبد المذنب محمد علی" است
که معلوم نیست نام کاتب است یا صاحب قطعه.
سایز بزرگتر
که بجز قطعه با رقم «عبدالغفار»، بقیه متعلق به بنده میباشد،
مقبولطبع واقع شده و مورد استفادهی عموم قرار گیرد.
آ.آزرم
چلیپای منتشرنشدهای به قلم و رقم استاد امیرخانی
عکسی که تقدیم میشود، مربوط به چلیپایی اثر دست و پنجهی استاد غلامحسین امیرخانی در اوایل دههی ۶۰ شمسی است و در شمار عکسهایی است که آقای واعظ تهرانی در نمایشگاه انفرادی استاد در تهران از تابلوهای ایشان تهیه کرد و دو نسخه از هر عکس را در همان مقطع در اختیار دوست و استاد خوشنویسی بنده جناب احمد پیلهچی قزوینی قرار داد.
آقای پیلهچی از سر مهر و شفقتی که به بنده داشت، یک نسخه از هر عکس را به من مرحمت کرد. گفتنی است:
کارنامهی درخشان هنری استاد امیرخانی به چند دوره قابل قسمت است.
یک دوره مربوط به قبل از پیروزی انقلاب و مقطع همکاری ایشان با مجلهی هنر و مردم که فرآوردهی این دوره شاهکاری است به نام ترجیعبند هاتف که برخی از ذوقها این اثر را از ترجیعبند دومی که استاد بعد از پیروزی انقلاب نگاشتند و منتشر نمودند، برتر و سرتر میدانند.
دورهی دوم بعد از پیروزی انقلاب رخ نمود و حاصل آن رسمالخط استاد امیرخانی است که در سال ۶۲ به دست طالبان و مشتاقان رسید.
دورهی سوم مربوط به دههی ۷۰ و کارهای ناب کتاب صحیفهی هستی است. دورههای بعد هم با قصیدهی قرآنیه و رباعیات خیام بروز و ظهور یافت. عجیب این که در مقاطع اخیر هنری استاد امیرخانی بدواً تصور میرفت که استاد به افول و بازنشستگی هنری رسیده و در خصوص او، خداحافظی در اوج و بوسیدن تشک کشتی بایسته است. اما دیری نگذشت که این باور حس شد و تقویت یافت که امیرخانی تازهای زاده شده است. حتی جدیدترین اثر استاد - مناجات منسوب به امیرالموءمنین علی(ع) - انگار همچنان حرف برای گفتن دارد. خلاصه اینکه هر دم از باغ استاد امیرخانی بری میرسد.
از این حیث به نظر میرسد که جناب امیرخانی با استاد شجریان قابل تشبیه و تنظیر است.
آثار خوشنویسی دوست قزوینیام «علیرضا محبی»
این پست را به دوست خوشنویس قزوینیام «علیرضا محبی»
که مکرراً در مسابقات هنری خوشنویسی کشوری مقام میآورد
و به تازگی هم در جشنوارهی خوشنویسی تبریز در رشتهی خط شکسته رتبه کسب کرد، اختصاص میدهم و به تدریج این پست را آپدیت میکنم.
فعلاً نمونههایی از آثار ایشان را که در آرشیوم دارم، در اینجا قرار میدهم:
خوشنویسی من و تذهیب استاد حسین نجومی
..
دو اثر خوشنویسی ترکیبی به قلم و رقم بنده: رضا شیخمحمدی
همراه با تذهیب، قطعهبندی و گل و مرغ استاد سید حسین نجومی hosein nojoomi
نرخ دریافتی بابت تذهیب برای هر قطعه ۱۰۰ هزار تومان
این قطعات را در خلال یک معامله و مبادلهی خط در ماههای اخیر،
به دوست خطباز قزوینیام: امیر عاملی amir ameli aameli amely فروختم.قطعهء یک قبلاً با اعوجاج اسکن شده بود و در وب قرار داده بودم (اینجا) در بهار ۸۷ قطعه را که به عاملی فروخته بودم، از او امانت گرفتم و به صورت بهتری در ۶ تکّه اسکن کردم و دوستم روحالله موءمنی در پاساژ قدس قم تکّهها را در ازای ۴ ه.ت با فتوشاپ به هم چسباند و مونتاژ کرد. حاصل کار را مشاهده میکنید.
آدرس قطعهء یک (دارای بیت مظهر لطف ازل) در آرشیو شیخ: آر ۱۰۰ و آر ۱۳۳ آپدیت پست در ۱۱ اردیبهشت ۸۹
آیا این چلیپا متعلق به استاد امیرخانی نیست؟
در پست ۱۰۱ وبلاگ حاضر در ۲۶ خرداد سال جاری اسکن یک چلیپا از استاد غلامحسین امیرخانی را در وبلاگم به این شکل قرار دادم:
چلیپایی از استاد امیرخانی متعلق به حدود سال ۵۹ شمسی
که اصلش را زمانی در دست دوست خوشنویسم امیرمیثم سلطانی دیدم.
دوست عزیزم سعید از اروپا در ۱۸ مهر ۸۶ در خلال نامهای خصوصی برایم آورد:
سلامي از دوردست!
براستي يقين داريد كه قطعه (هزارت دل٠٠٠) از كارهاي استاد اميرخاني ست؟
به چه دليلي يا دلايلي؟
سعيد
در پاسخ این دوست در ۲۲ مهر ۸۶ این کامنت را در ذیل همان پست قرار دادم:سعید جان! به تو حق میدهم که بین سبک و شیوه ی نگارش این اثر با آثار معروف استاد امیرخانی تفاوتهای آشکاری احساس کنی. ولی به یاد داشته باش که از نگارش این اثر حدود سهدهه میگذرد. در آن ایام استاد هنوز تحت تا’ثیر اساتیدشان نظیر دو برادران میرخانی و مرحوم کاوه بودند و سبک خاص خودشان را نیافته بودند. اگر به نوع آثاری که در مجلهی «هنر و مردم» قدیم از استاد امیرخانی چاپ میشد دقت کنی (البته اگر به آن ها دسترسی داشته باشی) خواهی دید که در همین حال و هواست. به هر حال از دقت بجای تو تشکر میکنم. اگر برایت مقدور است شماره تلفنت را به طور خصوصی برایم ارسال کن تا بیشتر با هم در باب خط و خوشنویسی گپ بزنیم.
این دوست در ۵ دی ۸۶ برایم ایمیل زد:پا تشكرازعنايتتان نسپت به سوال من در مورد چليپاي (هزارت دل٠٠٠)با توجه به محدوديت بنده در نگارش حروف عربي اجازه ميخواهم توجهتانرا مختصرا به چند نكته جلب نمايم كه بنده تاكنون در كارهاي قبلي استاد هم مشاهده ننموده ام٠قوس مدات (ت)
اتصال (ش و ه) در كلمه (ويشه)دايره غ و ش در كلمات (داغ و ويش)ومهمتر از همه شيوهي تحرير (هني) كه از ديد بنده
دليلي موجه در رد انتساب اين قطعه به آقاي اميرخانی است. شما در جواب نامه بنده به تاريخ رقم اين قطعه اشاره فرموده ايد كه مربوط به سال ١٣۵٩ ميباشد واينكه استاد هنوز شيوه ى خاص خود را تجربه نكرده بودند٠ خوشبختانه در ارشيو محقر خود قطعاتي از استاد يافتم كه در مجله ي هنرومردم بچاپ رسيده و تاريخ رقم آنها نيز به سالهاي ۵٢ و ۵٣ برميگردد٠ اين دو قطعه را بصورت دو فايل جداگانه انضمام كرده ام٠ اميدوارم با عنايت به اين قطعات و ديگر آثار متقدم ايشان نظر مجددتان رادر اين باب مشاهده كنم٠علاوه بر اين دو اثر از استاد اميرخاني به چليپايى قديمي بر خوردم بدون امضا٠ با توجه به شيوايي و قدرت قلم راقم در نگارش اين چليپا بنده احتمال ميدهم كه از آثار برادران ميرخاني وخصوصا مرحوم استاد سيد حسن باشد٠ نظر جنابتان چيست؟در ضمن گزارش خواندنيتان را از كنسرت آقاي شجريان مشاهده نموده و از حسن دقتتان لذت پردم٠ خصوصا درمقايسه پدر و پسر٠ گفتگو را در اين باب به فرصتي ديگر حواله ميدهم٠ديگر آنكه تاخير در جواب نطرتان را تنها حمل بر مشغله بيش از حد بنده بدانيد٠ من در اروپا زندگي ميكنم و بالطپع زندگي روزمره انرژي چنداني براي رسيدن به امورات ديگر باقي نميگذارد٠ بنده بعلت بالا بودن وجه مكالمه ي تلفني به اروپا و همچنين از اروپابه ايران ترجيح ميدهم مكالماتمانرا از همين طريق پي بگيريم هر چند كه بنده در نگارش حروف بفارسي مشكل دارم٠ آدرس پست الكترونيكي بنده نيز اين است:saiha18@hotmail.comشاد وسرافراز پاشيد. سعيد
قطعهخط نسخ به قلم محمدهاشم اصفهانی (لوءلوء)
با تشکر از دوست خطبازم محمود حبیباللهی
که این قطعه را که سال تحریر آن ۱۱۹۴ قمری است، برای اسکن در اختیار بنده گذاشت.
این دوست اصفهانی برای قطعهی حاضر ۸۰۰ هزارتومان قیمت گذاشته است.
قطعه در سایز کاملاً بزرگ
از قدیمیترین بلاگهای خوشنویسی در بلاگفاست. شاهدش ثبت نام کاربری khat... گرچه با ظهور فیسبوک بخشی از توانم مصروف صفحهٔ fb.me/sheikh.khat شد و مدّتی بعد با فراگیرشدن شبکههای اجتماعی موبایلی، رفتم سراغ تلگرام: t.me/shkhs و اینستاگرام: _instagram/_pic ولی همچنان از نظر برخی دوستان، وبلاگ حاضر که دوماین sheikh.ir هم سالهاست رویش ریدایرکت شده، ارزشهای خود را حفظ کرده است. 9612