روش میرعماد برای تیغکاری!

تپاندم اینجا

عبادت به تسبیح و سجّاده و دلق نیست

موضوع فیش:
فیش مناسب برای استفاده در: زندگی و زمانهٔ استاد غلامحسین امیرخانی / صفای خط از صفای دل است / منظور از صفای دل الزاماً التزام به مناسک دینی نیست / کار خوب حتی افرادی که ظاهراً در ریل دیگر هم هستند، شیفتهٔ خود می‌کند. نه طاووسی در سبک امیرخانی می‌نویسد و نه پیله‌چی از حیث تعبّد به دین و احترام به تسبیح و سجّاده و دلق و حمایت از انقلاب با امیرخانی همسوست.
با استاد صندوق‌آبادی داشتیم می‌رفتیم منزل استاد غلامحسین امیرخانی در طالقان. وقتی رسیدیم در منزلش و نشستیم به گفتگو دختری ۲۳-۲۴ ساله از در وارد شد و پذیرایی کرد. برام سؤال ایجاد شد که کیست؟ دختر امیرخانی که بزرگتر است و شوهر دارد. کاشف به عمل آمد که این دختر را که یتیم؟ و بی‌سرپرست بوده امیرخانی آورده و بزرگ کرده است و این دومین دختری است که اینجوری زیر بالش را گرفته که بزرگش کند.
آن وقت همین فرد که در خانه‌اش مستأجر دارد، گونی برنج می‌گذارد در سرویس‌پلّه و می‌گوید: همه با هم استفاده می‌کنیم و هر کس خواست بردارد. در تهران هم یک بار یکی از مخالفانش به صورت ایشان تف کرده بود که شما انجمن خوشنویسان را در انحصار خود درآورده‌اید و چنین و چنان. امیرخانی بدون اینکه برآشوبد، به طرف گفته بود که آرام باشید. بعداً در این باره صحبت می‌کنیم.
راوی: ناصر طاووسی در ۱۴۰۰/۱۲/۵ به نقل از تماس تلفنی احمد پیله‌چی با او

روی چه کاغذی خطّاطی کنیم؟ / نشر در لیست انتشار واتساپی

روی چه کاغذی خطّاطی کنیم؟ این از مصایب ما خوشنویسان است که از چه بستری برای نگارش استفاده کنیم؟ کاغذ زبر تحریری که خوب نیست؛ چون راه نمی‌دهد و نمی‌شود رویش نوشت؛ مگر در سبک بعضی پیروان استاد حسن. رفیقی داشتم سیّد مهدی نام پسر امام جمعهٔ فقید خرّم‌آباد که وقتی کلاس حسن اعرابی هنرآموز قمی می‌آمد، از این کاغذهای سنباده‌ای بدقلق برای نوشتن بهره می‌برد. استاد بهش اعتراض می‌کرد که مگر کاغذ قحط است سید پابرهنه؟ می‌گفت به خودم سخت می‌گیرم تا بعد که افتادم توی جادّهٔ آسفالت بیشتر کیف کنم و قدردان باشم. خودم را به دست‌انداز می‌اندازم و در سنگلاخ حرکت می‌کنم؛ در عوض برای نوشتن روی هر متریالی آمادگی دارم. بهش می‌گفتم: بندهٔ خدا! تو که جواد سبتی نیستی که در اردوگاه اسرای عراقی روی آسفالت هم می‌نوشت و خم به ابرو نمی‌آورد. آخرش هم این سیّد خطّاط نشد که نشد. چون شلخته بود و با دمپایی می‌آمد کلاس، اعرابی بهش می‌گفت سیّد پابرهنه. ایده‌اش هم حامی نیافت و کسی کاغذ زبرِ تحریری را تحویل نگرفت. هر کس هم نوشت، خطّش خُروشی شد. می‌ماند گلاسه که آن هم کاغذ خوبی نیست! چون ماندگاری ندارد. کاغذی خوب است که اثرات مُرکّب را چندصدسال نگه دارد و آیندگان که سطر و چلیپای آدم را می‌بینند، بگویند:‌ انگار همین الآن از تنور درآمده. مثل برخی نُسَخ نفیس خطّی که مُرکّبش پس از سال‌های متمادی هنوز برق تازگی می‌زند. پس گلاسه هم هِچ! می‌ماند دست‌سازهایی که امثال یَسنا می‌سازند. ولی آن هم دردسرهای خودش را دارد. نوشتن روی آهارش سخت است و آن کیف و لذّتی که باید به کاتب بدهد، نمی‌دهد.
من شیخاص که نگارش روی اغلب کاغذها را آزموده‌ام، به این حقیقت رسیده‌ام که انتخاب کاغذ و بستر مناسب برای نگارش از مصایب ما خوشنویسان است. سر آخر هم به این نتیجه رسیده‌ام که نباید خودم را اذیّت کنم و زجر بکشم. مثل سیّد رضا بنی‌رضی نیستم که به ناصر طاووسی گفته بود من از خط‌نوشتن لذّت نمی‌برم و از بد حادثه سراغش رفته‌ام. من خط می‌نویسم که کیف کنم. پس بهتر است روی هر کاغذی که بهم لذّت بیشتر و حال خوش نگارش می‌دهد، بنگارم. حواسم فقط به آن مجموعه‌دار شکم‌گندهٔ عرب نباشد که یک کارشناس را با لوپ و ذرّه‌بین دنبال خودش راه انداخته و می‌برد گالری و نمایشگاه تا تست کند من اگر روی دست‌ساز و با مرکّب سنّتی مرغوب نوشته‌ام، اوکی دهد و کارم خریده شود. به قول مادرم به جهنّم ارمنی‌ها که نمی‌خرد! وقتی گلاسه به من حالِ تحریر می‌دهد، بهترین کاغذ دنیاست و بر خانبالغ و عادلشاهی برتری دارد. پس حَبّذا کاغذ حال‌ده به من! منتها همین گلاسه هم بعضی‌ها نمی‌گذارند آدم با خیال راحت رویش خط بنویسد. می‌گویند پس رنگش کن! گلاسه سفید را که رنگ می‌کنی، گرچه چشمنواز می‌شود؛ ولی بدبختانه نوشتن هم روی آن دیگر لذّت سابق را ندارد و تازه قابلیّت تیغ‌خوری‌اش را هم از دست می‌دهد. باز ول نمی‌کنند و می‌گویند: پس کاغذ گلاسه را بعد از نوشتن رنگ‌کن! از این کار هم خاطرهٔ خوبی ندارم. پیش آمده خطّی روی گلاسه نوشته‌ام و خیلی هم خوب درآمده. برده‌ام قزوین نزد امیر عاملی. وسوسه‌ام کرده که بیندازد داخل تشت رنگ جوهر به رنگ سبز یا زرد. قبول می‌کنم. بوی تینر می‌زند به مشامم و صبر می‌کنم تا خطّم خشک شود. ظاهراً خیلی جذّاب ‌شد. به خیلی‌ها هم که نشان داده‌ام، ‌پسندیده‌اند. بعدش هم که خط تذهیب ‌شده، نورٌ علی نور ‌شده؛ ولی دقیق که می‌شوی، می‌بینی خط آن دلبری قبل از رنگ‌کردن را ندارد و بعضاً موادّ رنگی به خطّ و لبه‌های حروف آسیب زده. کتابتی نوشته بودم با متن نامهٔ قائم مقام فراهانی به همسرش که استاد عبدالرضائی که دید خیلی پسندید. بعداً هم به خوشنویسان گفته بود: بروید کتابت شیخ را ببینید! حتی در مواردی شاگردان خودش را که می‌خواستند در امتحان ممتاز کتابت شرکت کنند، فرستاده بود کلاس من. قطعهٔ مزبور را با ذوق تمام دادم «محسن مرادی» تذهیب کرد؛ ولی قبل از تذهیب، کاغذ را نمی‌دانم با چی رنگ‌ کرده بود که خط لطمه دید؛ حالا هی بگو: تذهیبش درجهٔ یک است و خیلی هم زحمت کشید و از موادّ سنّتی مثل شنگرف و طلا هم بهره برد و انصافاً تذهیبکار کاربلدی هم هست؛ ولی چه سود که خط کدر شده است. سر آخر تصمیم گرفتم حرف کسانی که می‌گویند:‌ روی قرطاس سفید محض که چشم را می‌زند، ننویس را گوش نکنم و کارم را بکنم؛ فوقش بعد از نگارش، چند میلیون بدهم به تذهیبکاران نمرهٔ یک مثل «رامین مرآتی» و بگویم بدون اینکه رنگ کنند، با طلا تمام قسمت‌های سفیدش را با نقوش اسلیمی زیبا و دلفریب پر کنند و تا نزدیکی حروف و کلمات من هم پیش‌روی نمایند.
خلاصه اینکه گلاسه و لاغیر! گلاسه علاوه برای حسّ و حال خوب، مزیّت دیگر هم دارد. تیغ‌خورش خوب است. متنها باید اهل تیغ‌کاری باشی و از آن نترسی. منوط است به گوش‌نسپردن به شایعات که خط یک امر قدسی و محصول خلق‌السّاعه است. لذا بعد از تحریر و تقریر، دیگر نباید به آن دست زد. با کمی بی‌دینی می‌‌توان این کرامت‌سازی‌ها را کشک و قابل تشکیک دانست. نه که یکضرب‌نویسی بد باشد. اگر بلدی موحّدوار با یک حرکت در حدّ عالی و نزدیک به استاندارد ذهنی‌ات بنویسی، خب بنویس! کی جلوتو گرفته؟ ولی وقتی مثل شیخاص در توانت نیست، تکلیف چیست؟ پرداز بزن! گاه چند دایرهٔ «ن و ی» ایده‌آل را در قطعه‌ات نوشته‌ای و حواست می‌رود به جایی و یکی از آن‌ها از دست درمی‌رود. آیا به خاطر حرفی که خوب درنیامده، اثر را بیندازی کنار و از خیر آن ایده‌آل‌ها بگذری و از نو بنویس؟ انصاف است؟ تازه اگر هم از نو بنگاری، از کجا که این بار جای دیگرش در نرود و چه معلوم که «آنِ» خوشنویس در نفحه‌ای که اثر موفّق خود را خلق کرده، بار دیگر تجدید شود؟ راه عقلائی این است که دایره و کشیدهٔ درنیامده را پرداخت کنی و تیغ بزنی. نباید گوش بدهی به نقل قول استاد احمد عبدالرّضایی از رسالهٔ خوشنویسی صراط‌السّطور که به نظم سروده و یکجا آورده که اصلاح خط پسندیده نیست و اگر هم احیاناً «مَد و حرفی» ریش (خراب) شد، قصّاب‌وار با قلمتراش به جانش نیفت و برای اصلاحش الحاح نورز! تو که جرّاح نیستی. فوقش: «بالضّرور از قلم کن اصلاحش». با نیش قلم درستش کن. البته سؤال این است که با قلم که نمی‌شود ادیت‌ کاهشی کرد! لابد فقط ادیت افزایشی را مُجاز می‌دانسته سلطانعلی مشهدی. شاید هم مُرادش روش منقول در «مُنشآت سلیمانی» بوده. در این رساله که نگاشتهٔ قرن یازدهم قمری است، می‌گوید: قلم تازه‌تراشیده را با آب دهان کمی تر کن. بعد به آهستگی و تأنّی جوری که نوک قلم با کاغذ برخورد نکند، به قسمتی که می‌خواهی مرکّب را برداری، بمال و بکش! بعد هی مرکّبی را که به سر قلم می‌نشیند، با پارچه پاک کن و آنقدر ادامه بده تا حذفیّات مورد نظرت انجام شود. با این روش که میگن روش میرعماد هم بوده، می‌شود با قلم، ادیت کاهشی انجام داد.
یک راهش هم این است که اصلاً گوش به حرف‌ سلطانعلی که میگه «کاتبان را چه کار با جرّاح؟» ندهی و با همان قلم‌تراش یا تیغ جرّاحی که نمونه‌اش را در دههٔ ۶۰ پیله‌چی بهت هدیه کرد، بیفتی به جان حروف و آن‌ها را به الگوی ذهنی‌ات نزدیک‌تر کنی؛ کاری که من به خویش نمودم صد اهتمام و شد!
من حتّی با شهامت در جزوهٔ آموزشی «رسم‌الخط نماز» که اوایل دههٔ ۷۰ چاپ کردم، در خلال تعدادی نکتهٔ آموزشی رسماً ابراز کردم که کاغذی را برای نوشتن برگزین که تیغ‌خورش خوب باشد! متن آن نکات آموزشی را وقتی قبل از چاپ به سید احمد شفیعی مازندرانی نشان دادم، گفت:
«ای وای! اینو حذف کن! تو داری عادی‌سازی می‌کنی تیغ‌کاری را! و بهش رسمیّت می‌دی که!» گفتم:
«دقیقاً هدف من همین است. من مرمّت‌کاری را یک مهارت در عرض خوشنویسی می‌دانم؛ البتّه به شرطی که استادانه و بدون زخم و زیلی‌کردن کاغذ انجام شود.» این مهارت را خوشنویسان طراز اوّل داشته‌اند. برای نمونه میرزا غلامرضا داشته. سیّد حیدر موسوی اخیراً در ورکشاپش در قم می‌گفت:
«خطوط اصل میرزا را که با لوپ ببینی، ردّ دورگیری و حتّی تیغکاری را در تمام کلمات می‌بینی.»
امیرخانی هم این مهارت را دارد. فقط عیبش این است که ایشان از اینکه به این کار رسمیّت دهد و رسانه‌ایش کند، پرهیز داشته؛ لذا هیچ تصویر یا فیلمی از این استاد اجل در حال تیغکاری و مرکبّ‌دوانی و دورگیری موجود نیست. از دیگران هست از ایشان نیست. از ناصر طاووسی در اینستاگرامش عکس هست که دارد رقاع‌نویسی‌اش را تیغ می‌کشد. حسن اعرابی هم یک بار با طعنه گفت: فلان خطّاط (ظاهراً عرب) روی جلد کتابش که خواسته یک عکس یا پرستیژ از خودش در حال خطّاطی چاپ کند، به جای اینکه قلم دست بگیرد، تیغ دستش گرفته و با افتخار عکس انداخته! از امیرخانی چنین عکسی نیست؛ در حالی که از روی کارهایی که در این چنددهه از او پوستر شده، قشنگ معلوم است ساعت‌ها بعد از نگارش را صرف پیرایش و پردازش کرده است. کاش عکسی پشت صحنهٔ این رفتار ایشان درآید و روش درستش را هم بگوید و یک آداب‌التّیغ هم بنویسد. شاید برای خودش کسر شأن می‌داند. من نمی‌دانم. لذا در آن جزوه راحت عنوان کردم که از مؤلّفه‌های کاغذ خوب این است که بهتر و راحت‌تر تیغ بخورد؛ به نحوی که بخش‌های زدوده‌شده آشکار نباشد؛ نه که مثل کاغذ تحریری، تیغ‌کار را رسوا کند. اینکه روی چه کاغذی خطّاطی کنیم، از مصایب ما خوشنویسان است. کاغذ زبر ارزانی همان سیّد پابرهنه. کاغذ دست‌ساز هم مال امثال حبیب رمضانپور که خط به شیخ‌نشین‌ها می‌فروشد. #شیخاص به همان گلاسه خوش است و با آن ‌حال می‌کند.
نشر بلاگفا: ۰۳۰۶

ساقهٔ سحرآمیز / مناسبات شیخاص و ناصر طاووسی

تپاندم اینجا

متون مناسب برای خوشنویسی

نگارش متن مناسب برای خوشنویسی جا دارد برای خوشنویس اهمیّت داشته باشد. بعضی‌ها در این حوزه سلیقه ندارند یا بی‌برنامه‌اند. شعری را تصادقی از دیوان حافظ باز می‌کنند و می‌نویسند. به ندرت برخی اسایتد مضامین انتخابی‌شان جالب است. به نظرم در بلاگ حاضر موضوع یا هشتگی یا پستی در بارهٔ متون مناسب برای تحریر داشتم قدیم‌ندیما. امشب سرچ کردم نیافتم. پروندهٔ زرنگارم را بررسی کردم دیدم در فایل نوت مواردی را با اسلش خط (/خط) علامت گذاشته‌ام که مواردی است که به مرور به عنوان مضامین و متون مناسب برای خوشنویسی یادداشت کرده‌ام و به تدریج به نگارش برخی هم پرداخته‌ام.
(موارد یادشده از زرنگار به وُرد تبدیل و اینجا قرار گیرد. پست حاضر در برگهٔ خوشنویسی فیسبوکت هم در جای مناسبی حتی در قالب یک آلبوم مستقل بازنشر شود. حتی‌ می‌توانی هر مضمون را به صورت پستی مستقل اجرا کنی. و اتود حتی با خودکار را عکس بگیری و عکس پست قرار دهی تا بعدها خودت یا دیگران اجرا کنند.)
این ایده هم قبلاً به نظرم رسیده بود و هنوز موفّق به اجرایش نشده‌ام که کار خوشنویسی را هم کمی گروهی‌تر کنیم و از حالت انفرادی درآوریم. من شیخاص گرچه خود خوشنویسم چه اشکال دارد خطی را سفارش بدهم که خوشنویسی دیگر اجرا کند؛ به چند هدف. یکی برای حمایت از هنرمندان دیگر. دوم شعرها و قصه‌هایم را خودم نیایم خطّاطی کنم؛ بلکه بدهم خوشنویس دیگر بنویسد و پول هم بهش بدهم؛ همچنان که قصّه‌ای از خودم را دادم در قم حکیمه پوریزدانپرست تحریر کرد و ۲۲۲ ه.ت هم بهش پرداختم که البته توقعش بیشتر بود. (لینک فیسبوکی قطعهٔ مزبور اینجا قرار گیرد و لینک اینجا هم ذیل آن پست تپانده شود)
چند تا از شعرهایم را هم دادم ناصر طاوسی و حسن اعرابی و یک شکسته‌نویس شاگرد ملکزاده و زدوار و ... نوشتند. اینجا قرار گیرد لینکشان. 
امشب هم به نظرم رسید خوب است این جمله را که: «عزیزٌ علَیَّ أن أری الخلقَ و لا تُرٰی» را سفارش دهم به وحید فولادزاده یا ایرانی یا داستانی یا... بنویسند و بعد شعر ز دستم برنمی‌خیزد که بی‌یاد تو بنشینم / بجز رویت نمی‌خواهم که روی هیچکس بینم از سعدی را که علیرضا بخشی نوشته و چلیپاست و از کش‌روی‌های یک دوست شکسته‌نویس راست‌دست اما دست‌کج از بایگانی خطوط انجمن خوشنویسان قم بود و حسن اعرابی هم ريیس انجمن خوشنویان قم بود و مدیریّتش هم طوری بود که می‌گفت من وقتی از ساختمان انجمن در خیابان دورشهر قم خارج می‌شوم و پایم را از جوب خیابان بلند می‌کنم و می‌روم آنور، دیگر انجمن کیلویی چنده؟ کار بهش ندارم! دلِ ننه‌ات خوش! خوب طبیعی است کسی مثل امیرمیثم سلطانی بیکار نمی‌نشیند. خطوط سرقتی عاقبت‌به‌شرتر شد وقتی توسط بنده مال‌خری شد و آمد پارکینگ شیخاص. حالا برای یکی از آنها که خط علیرضا بخشی است نقشه دارم. خط ایشان چلیپای سعدی و مناسب با جملهٔ‌ دعای ندبه است. بد نیست نگاهت به خوشنویسی به عنوان یک کار گروهی باشد. ثلثش را بده محمدتقی اسدی بنویسد و آن را با این شعر سعدی میکس کن. اگر دوست دارم خودت هم مداخله کنی، یکی از مصاریع این شعر را ترکیب قصارمشقی بزن و بعد هر سه را بده به کسی مثل سید حسین نجومی که یک کار ترکیبی بزند. هر چند مگر مضامین مربوط به امام حسین(ع) را ندادم بهش هم مرقع آکاردئونی کرد هم یک کار ترکیبی بزرگ هم از آن‌ها درآورد. چی شد آخرش؟ بدبختانه نتوانستم جای درست خرجش کنم و دادم امیر عاملی و او هم فروخت به سمساران خط و آن‌ها هم آن مرقَع عاشورایی را «عِرباً عِرباّ» کردند و جلد گل و مرغش را جدا فروختند و خطوطش را هم جداجدا. احتمال می‌دهم خطوط مرا با قیمت بالا نفروخته باشند. آمار یکی از سطور را دارم که به دست امین هیهاتی آذر رسید. بدبختانه از این کار هم نه خیر دیدیم نه تحسین آنچنانی شنیدیم؛ فقط پول بی‌زبان را دادیم به نجومی و فرجی و ... دلم به اسکن‌هایش خوش بود که نشر دادم و اگر تحسین درخور می‌شنیدم، باز خستگیم در می‌آمد. تف به ذاتِ بی‌برنامگی!
برنامه اگر باشد حل است. بدانی در نهایت کارت را کجا و به کدام موزه قرار است بدهی و پول خوبی هم بگیری. اگر هم دغدغهٔ پول نداری، باز به جای خوبی مثل آستان قدس رضوی یا حرم قم اهدا کنی و دلت خوش باشد که از بهره‌ٔ معنوی‌ای برخورداری. مخاطب هدف که معلوم باشد، حال می‌توان روی این بحث کرد که متن تابلو چه باشد و چقدر در انتخابش سلیقه به خرج داده شود. بعضی‌ها در این حوزه سلیقه ندارند و فوقش بی‌برنامه‌اند. شعری را تصادقی از دیوان حافظ باز می‌کنند و می‌نویسند. باما هستند خوشنویسانی مثل استاد امیرخانی که در این حوزه هم کارشان درست است.

ایده‌ای که بعد از اشارهٔ وحید فولادزاده در ۱۴۰۱/۴ به ذهنم رسید: نقش مُهر ۱۴ معصوم را به صورت بیضی به خط نستعلیق مُهر کن و در یک قطعه کنار هم بچین! 

0104 کپی در برگهٔ خوشنویسی‌ام در فیسبوک در آلبوم مستقلّی به نام «مضامین مناسب برای اجرای تابلوی خوشنویسی». ویرایش هر یک در دیگری اعمال و یکسان‌سازی شود.

حائلا بنما در این شهر و دیار

حائلا! بنما در این شهر و دیار
پیشه راه کُسخلی شیخاص‌وار
می‌نکن کار و پی کوشش مباش
کن زِرِیلی‌وار امرار معاش
خرج خود افکن به دوش این و آن
دخل مردم را چو جیب خویش دان
قدّ ماسه مال خود با کس مده
سفت باش و قیرگون نم پس مده
در عطش محبوس کن سرو و نخیل
دل مسوزان! ‌باش چون ابر بخیل
چکّه‌ای ‌باران منه بر هیچ بام
پس مده نم، باش همچون ایزوگام
هر که زِر زد: از چه بستی بار کج؟
گو: نباشد بر هنرمندان حرج
نقل پیمان خدایی را وِلِش
عهد با عبدالرّضایی را وِلِش
فارغ از قُدسیّت خط شو! رها
مثل کلهر مشق کن «زنقَحبه» را
مقتدایی برگزین مردِ سعید
پیروی کن شیوهٔ عبدالمجید
بعدِ اَمردبازی‌اش در زیر پُل
قصّه‌اش تحریر کرد استادِ کل
هندسه‌ قُدسی فقط در حدّ اسم
محتوایش مادّی، معطوفِ جسم
شکل چون گوهر، ولی باطن چو خس
فرم روحانی، مضامین پرهوس
_ادامه دارد_
منظور از «حائل»، "اصغر نظری حائل" شاگرد استاد عبدالرّضایی است.

در بلاگ شیخ.بلاگفا هم قرار گرفت.

سید محمدامیر نوربخش در پارکینگ شیخاص و توضیحاتش در بارهٔ سیاه‌مشق شیخ

دریافت فیلم:
از آپارات: اینجا
از مدیافایر: اینجا

مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید / سیاه‌مشق لهجه‌دار شیخاص

اسکن اصلی: اینجا
بعد از ادیت فتوشاپی در مهر ۱۴۰۰: اینجا
لینک فیسبوکی: اینجا
گفتنی است: این یکی از سه اثری است که برای تذهیب به زهرا بیات دادم و در دوسالانهٔ قزوین عنوان کرد که بدون اینکه کاری رویش بکند، به حسین امانی داده است. پس از یک سال و اندی پیگیری امانی برایم پست کرد که در ۲۳ آذر ۹۸ به دستم رسید.

اسکن اصلی خوشنویسی برای استفاده در پوستر شهدای شیعه

آیهٔ شریفه‌ٔ «و ما نقموا منهم الا أن یؤمنوا بالله العزیز الحمید»
به خطّ نستعلیق
مناسب برای استفاده در پوسترهای مربوط به شهدای مظلوم شیعه:
اسکن اصلیاینجا

مصراع «وبه جرم عشق توام می‌کشند وغوغایی است»
مناسب برای تلفیق با آیهٔ بالا
اسکن اصلیاینجا
نمونه‌‌ٔ استفاده‌شدهٔ دو خطّ بالا همراه با تصویر مربوط به شهدای دانش‌آموز افغانستان (انفجار اخیر): اینجا

اسکن اصلی خوشنویسی برای استفاده در پوستر مربوط به علمای از دنیا رفته

حدیث معروف «ألعلماءُ باقون ما بقی الدّهر»
به خطّ نستعلیق
مناسب برای استفاده در پوسترهای مربوط به علمای رحلت‌کرده:
اسکن اصلی: اینجا
نمونه‌‌ٔ استفاده‌شده همراه با تصویر مرحوم علّامه محمّدباقر مجلسی: اینجا

آر332. خرداد 93 به نازنین موسوی. ایکنا. زنجان. اگر منتشر نکردی منتشر شود

سلام

با اجازه تون من بی مقدمه سوالاتم رو براتون تایپ می کنم:

1. ضمن معرفی بیشتر خودتان از دغدغه های خوشنویسی تان بگوئید
 

 در آستانهء پنجاه سالگی و بعد از حدود سه دهه فعالیت در عرصهء خوشنویسی در تلاشم ضمن آنکه نامم به عنوان یک شاگرد وفادار به ارزش و عیار اساتید ثبت می‏شود و سنوات طولانی هم به «نظیره‏نویسی» و تقلید از آثار اساتید گذشته, گذشت, دغدغهء کنونیم این است که آیا مقدور و میسر هست که لهجهء خاص و البته قابل پذیرش خود را در این عرضه بیابم. سختی کار آنجاست که اگر این کار بدون گذراندن دورهء تقلید صورت بندد,
با مقبولیت مواجه نمی‏شود.

2.آیا تجربه خطاطی کتیبه مساجد را داشته اید؟
کتیبهء مساجد از سنوات دور با خط ثلث نگاشته می‏شد. این قالب برای نگارش آیات شریفهء قرآن و احادیث منقول از ائمه(ع) مناسبتر تشخیص داده شد. قابلیت و انعطاف مفردات برای گلاویزی و شکل‏پذیری به نحوی بود که گزینهء نخست برای تزیین محراب مساجد و ارائهء مضامین بلند دینی در فضای معنوی مساجد و حسینیه‏ها و بقاع متبرکه در نظرگرفته شد. البته از خط «ریحان» (محقق) نیز در این مقام سود برده می‏شد؛ ولی اولویت همچنان با خط ثلث است.


در کتیبه‏ها چقدر به عنصر خوانایی توجه می‏شود؟ انتقاد برخی از روحانیون که ناخوانایی این کتیبه‏ها را نقصی بزرگ می‏دانند, چگونه توجیه می‏کنید.
جواب: واقعیت این است که اگر بخواهیم دست و بال هنرمند را ببندیم و او را ملزم کنیم که در ارائهء کار هنری, راحت‏خوانی اثر را در اولویت قرار دهد, باب بسیاری از خلاقیت‏ها و نوآوری‏ها بسته می‏شود. اساسا مکلف‏کردن هنرمند به خصوص از سوی افرادی که در آن حیطه تخصص ندارند (گیرم در حوزه‏ء تبلیغات رسانه‏ای و ارتباط با مخاطب عام و عوام موفقترند) به اینکه فلان فورمت به دلیل پیچیدگی مردود است, اظهار نظر غیرکارشناسانه و حاکی از عدم شناخت قالبهای گوناگون و کارآیی هر یک و هدف از تولید و ارائهء آنهاست. بی‏شک قالب کتیبه تولید نمی‏شود که مخاطب عام و عوام آنهم با یک نگاه به درک و دریافت پیام آن و مضمون آن توفیق یابد.


4.نقش تذهیب در اثر گذاری یک اثر خوشنویسی به چه میزان است؟
بی‏شک عنصر تذهیب و استفاده از مهارت و کارایی یک هنرمند نگارگر در کنار دست خوشنویس امر لازم و نیکویی است. گاه سطری که خطاط می‏نویسد, دارای فضاهای سفید پیرامونی است. خود خوشنویس گاه با امضای خود یا نگارش اسماء جلاله یا نگارش تاریخ تحریر اثر و برخی دلنگاریهای دیگر فضاهای سفید را که اصطلاحا از آن به بیاض تعبیر میشود کنترل میکند. ولی گاه این امر از اختیار او خارج است یا ترجیح میدهد این کار را به دوش تذهیبکار بگذارد. مذهب هم با استفاده از گل و مرغ و آرایه های بصری و بندوبارهای زیبا و شاخ و برگهای برخاسته از طبیعت باغی از گل و شاخه و پرنده را به رخ بیننده میکشد و ارزش و وزن بصری اثر را بیشتر میکند.

 

5.مراحل خوشنویسی تا نصب کتیبه بر روی بنای مساجد کدامند؟
زمانی کتیبه نویس برای نگارش کتیبه از همان ابزار و متریال خوشنویس معمولی یعنی کاغذ و مرکب سود میبرد و با افزایش دانگ قلم و تراشیدن قلم پارویی و مرکب پرملات به تحریر کتیبه مبادرت میورزید. برای مثال بنده سال گذشته اصل کتیبهء اجراشده در صحن جمهوری حضرت رضا(ع) را که به خامهء پرمایهء استاد بزرگ کتیبهء معاصر سید محمد حسینی موحد نوشته شده بود در اختیار داشتم. این اثر متراژ طویل و لوله‏شده بود و با مرکب سیاه بر روی رول کاغذ اجرا شده بود. فیلم و عکس این کتیبه در حال حاضر در اختیار بنده است و اجراشدهء آن را نیز علاقمندان میتوانند در مشهد زیارت کنند که ایهء شریفهء لاتحسبن الذین قتلوا است.
در حال حاضر اساتید فن بیشتر از پرگار و مداد و با اتودزنی مکرر و پاک کردن و دوباره نوشتن مبادرت به اجرای کتیبه میکنند.

 

تلفنی فرمودید که مطالعاتی در مورد کاربرد خط نستعلیق در مساجد دارید. اگر توضیحاتی هم در این مورد بدید

ممنون می شم. و اینکه اگر کار کتیبه مسجد انجام داده اید عکسش رو هم ضمیمه کنین برام.

بنده پس از حدود سه دهه تلاش نسبی در خطهء خط و به لحاظ علاقه به خط نستعلیق که خط شناسنامهء یک ایرانی است و از سوی دیگر گرایش فطری به مضامین قرآنی و نیز به لحاظ اینکه از دوران طفولیت به کتیبه علاقه داشتم و حتی در حدود پانزده سالگی که به اتفاق پدر به روستاهای اطراف قزوین میرفتیم و کتیبه های مساجد را میدیدم, به راحتی و با کمی تاءمل از عهدهء خواندن آنها برمی آمدم و حتی اشکالات اعرابی و ادبی آن را میگرفتم و به پدر گوشزد میکردم. در سنوات اخیر در صدد برآمدم در قالب خط ثلث و کتیبه, با مفردات نستعلیق طبع آزمایی کنم. در این حال حروف و کلمات به شیوهء خط ثلث در نقاط مناسبی با هم تداخل و  تلاقی میکنند. نام این کار را «قصارمشق» گذاشته ام. به نمونه ای از آن بنگرید:
http://sheikh.ir/post-561.aspx

 

 

 

 

رضا شیخ محمدی

09127499479

آدرس وبلاگ:
www.sheikh.ir

آدرس صفحهء خط ثلث در وبلاگم:
http://sheikh.ir/cat-9.aspx

برداشتن تیک عدم انتشار در ۹۹۰۴

جان به لب داریم و همچون صبح خندانیم ما

خط استاد سید رضا بنی‌رضی / تحریر: 1377 / تذهیب: روح‌الله فاضلی وادقانی
جان به لب داریم و همچون صبح خندانیم ما - تیغ و دست عشق را ...

ر.ک آرشیو شیخ، سی.دی آر131

فیض نخست و خاتمه

فیض نخست و خاتمه، نور جمال #فاطمه - چشم دل ار نظاره در مبدأ و منتها کند، سطر نستعليق، شعر آیت‌الله غروی اصفهانی (کمپانی)
خط رضا شیخ‌محمّدی، ۸۸/۱۱، تبدیل دیجیتالی به قطعه در ۹۷/۹ با فتوشاپ، گرافیک: شیخ
instagram.com/p/Bqk6Aa4A6jp
t.me/rSheikh/1845
 

پیش‌ڪدام‌استاد‌برویم‌ڪہ‌خطّمان‌خوب‌شود؟

t.me/rSheikh/1634
w.fb.me/1650543348397544
نه كه گاو پيشانى‏‌سفيدِ اينترنت هستم و يكى از قديمى‌‏ترين‏ وبلاگ‏‌هاى خوشنويسى را در بلاگفا دارم (sheikh.ir) مكرراً از نقاط مختلف کشور به شماره‌‏ام زنگ‏ مى‌‏زنند و مشاوره می‌خواهند که پيش كدام مدرّس خوشنويسى برويم؟
جوابم مشخّص است:
«این که پرسیدن ندارد. استادى كه برند باشد و قوی‌ترین و بهترين خط را در شهرتان داشته باشد.»
چند روز پيش برای كارى به يكى از مؤسّسات شهر رفته بودم. در يكى از اتاق‌‏ها يكى از همکاران قديمی را دیدم که مشغول تعليم خوشنويسى به چند هنرجوی جوان و تازه‌کار است. او در شمار اساتيد صدرنشين كه نامش در رديف‏ امثال استاد اميرخانى و شيرازى ذکر شود، نيست و خود من اگر بخواهم هنرجويان خوشنويسى را به سوی استادى‏ ارجاع دهم، به ايشان حواله نمى‌‏دهم. خطّاطان ديگرى هستند كه گرچه كم‏‌حرفند؛ ولى خطّ باعيارترى دارند.
تا كارم در آن مؤسّسه راه بيفتد، دقايقى كنار دست اين‏ دوست نشستم؛ تا دست كم در خصوص شعر و شاعرى كه از علايق مشترك ماست، گپی بزنيم.
در همین احوال توجّهم به مشق يكى از هنرجويان كه براى‏ ارائه و اصلاح آورده بود، جلب شد. استاد از بنده اجازه خواست مشق هنرجو را غلط‌گيرى كند. گفتم: اختیار دارید. راحت باشيد!
شروع كرد به بیان يكى از هزارخمِ نستعليق. روش تقسيم‏‌بندى‌اش‏ که مى‌‏گفت خودش استخراجش كرده، به نظرم جالب آمد. گفت:
«سين و شينِ كشيده» سه مدل به حرف‏ مابعدش مى‏‌چسبد: از بالاى كشيده، از وسط، و از پايين.
بالا مثل كشيدۀ «شيخ» كه كشيدۀ شين بعد از صعود مجازى براى انتقال‏ به «يخ» از بالاى كشيده انشعاب مى‌‏گيرد.
مدل دوم، انشعاب از وسط، مثل كلمهٔ «سيّدِ» كشيده كه بعد از صعود، وسط قطرِ كشيده را براى انتقال به دال به عنوان مَفصَل انتخاب مى‌‏كنيم.
مدل سوم، انشعاب از پايين مثل كلمۀ «شيوا»ى كشيده. كه بعد از صعود مجازى براى انتقال به واو، از قسمت پايينِ قطرِ كشيده خارج‏ مى‌‏شويم.
بعد افزود:
مدل اول (انشعاب از بالا) باز خودش سه حالت دارد: انشعاب از بالا با شيب كم؛ مثل همان كلمۀ «شيخِ» كشيده که عرض شد. و اشاره كرد كه آقاى «شيخ» هم كنار ما تشریف دارند و در خدمتشان هستیم که با سر تشکّر کردم.
انشعاب با شيب‏ متوسّط مثل كلمهٔ «دشتىِ» كشيده. انشعاب با شيبِ تند مثل «رستمِ» كشيده.
توضیحش که تمام شد، دیدم اینها براى خود من كه چند دهه در همين شهر مدرّس خط بودم و چندین فارغ‌التحصیل «ممتاز» هم به جامعۀ خوشنویسی تحویل دادم، تازگى دارد.
نمی‌دانم آن هنرجو قدر دقایقی را که شنید، دانست یا خیر؟ و آیا اقسام حالاتِ کشیدۀ سین و شین را بعداً که به منزل رفت، در دفترش با کشیدنِ شکل و نگارش یادداشت، ثبت و ضبط خواهد کرد تا فراموش نکند و برایش به یادگار بماند یا خیر؟
ولی آنچه مسلم بود، بنده بسیار لذت بردم. قدری هم حول و حوش شعر و ادب گفتیم و خندیدیم و ساعتى بعد، از مؤسّسه‏ خارج شدم؛ در حالی که با چالش جديدى مواجه بودم. آيا همچنان مى‌‏توانم اگر از من سؤال كردند: نزد كدام مدرّس‏ برويم، به راحتى و بی‌درنگ استادى را معرّفى كنم كه فقط بهترين خط را دارد؛ اما چهار کلمه هم با هنرجو حرف نمی‌زند؟
بلاشک مدرّس می‌تواند با بيانِ خوبش هنرجو را سرِ ذوق ‏بیاورد. وقتى قواعد را براى چشم‌‏هاى تشنه، دسته‌‏بندى و تشقيق شقوق مى‌‏کند، طبیعی است که بهتر در جان مى‌‏نشيند و مشتاقان در جريان رموز خط خصوصاً خط پركرشمهٔ نستعليق قرار مى‏‌گيرند.
البته كاش مدرّس در اجراى تام و تمامِ قواعد و تئورى‏‌ها هم بهترين‏ عامل بود؛ چرا که اساساً آموختن قواعد براى اجراى عملى است. وقتى‏ ببينى معلوماتِ گوينده در خطّ خودش بازتاب ندارد، خب اِقناع‌کنندگی کلامش تقلیل می‌یابد.
اين حسرت را هم باید به حسرت‌های عالَم افزود كه كاش دو پارامترِ گفتار نیک و کردار نیک که زرتشتِ خدابیامرز آنهمه بر آن تأکید داشت، در يك مدرّس جمع‏ بود و انسان از تماشاى خط عيارمند استادى كه در بيان اصول هم يد طولٰى دارد، از ته دل به وجد مى‌‏آمد. در آن صورت نورٌ علىٰ نور بود. ولى چه کنیم وقتی دنيا محل اجتماعِ امتيازات در يك نقطه نيست و عالِم‌بودن و تئورى‏‌گويى، گاه به سختى با عامِليّت جمع مى‌‏شود؟
ولى با يك درجه اغماض مى‏‌توان به روش تدريس خوب و بیان شیوای مدرّس دل‏ داد و برای تأثیرگذاریش حساب باز کرد. برای آتیهٔ هنرجو هم که یحتمل خودش مدرّس مى‏‌شود، خوب است؛ چون به مرور فرا مى‌‏گيرد با چه ادبيّاتى خط تعلیم دهد و زکات هنرش را بپردازد.
نظرم پاك عوض شد. تصمیم گرفتم اگر اين بار به اعتبار گاو پيشانى‌‏سفيدبودنم در اینترنت بهم زنگ بزنند كه پيش كدام استاد برويم، حتماً در شهر خودمان استاد آن مؤسّسه را هم نام ببرم. البته مى‌‏افزايم‏ که در خلال سرمشق‏‌گرفتن، ترجیحاً در باب شعر و شاعرى باهاش‏ سر صحبت را باز نكنيد كه بیشتر از معلومات خوشنویسی‌اش بهره ببرید. ۹۷/۱/۱۹
نظر شما 👈 t.me/qom44

بازاجرایی چلیپای میرعماد با پیشنهادات تازه

https://t.me/rSheikh/1065

ز بس کز آشنایان خورده‌ام زخم

زند گر حلقه گِردم اژدهایی

نیاید بر دل من سخت‌تر زان

که کوبد حلقه بر در آشنائی

خط رضا شیخ'محمدی، مرداد ۹۵

Https://Instagram.com/p/BI6AocdjNAA

تلاوت نطق‌اندرونم در اختتامیّهٔ دوسالانهٔ خوشنویسی، شهریور ۹۳

دریافت فیلم اجرا از:
آپارات / یوتیوب
فیسیوک: اینجا یا اینجا یا اینجا
پیکوفایل: 144p /  240p /  360p / 480p
مدیافایر: 144p / 240p / 360p / 480p
تلگرام: اینجا

 

 

قصارمشق جدید شیخ روی مصراع: به خواری منگر ای منعم ضعیفان و نحیفان را

لینک فیسبوکی:
https://www.facebook.com/photo.php?fbid=463815713736986&set=a.248361618615731.53519.247710328680860&type=1&theater
اسکن اصلی:
http://mashq.persiangig.com/9207/sheikh_beKHaariMangar_Skan2_18x28_q9mm~r320.jpg

سیاه‌مشق شیخ / تحریر: آذر 82

به خاطر دارم موقع نوشتن این اثر در پاییز سال ۸۲ حس خوبی داشتم ... آن موقع‌ها هنوز به قالب قصارمشق دست نیافته بودم و برای فضاسازی سیاه‌مشق طرح و برنامهء خاصّی نداشتم. با این حال شماری از پیگیران احوال هنری من، اصرار دارند که برای خطوط گذشتهء من ارزش و اعتبار بیشتری قائل شوند و من گاه حس می‌کنم شاید این امر ریشه در حسّ نوستالژی دارد. اگر چنین باشد غمی نیست. چون با فاصله‌گیری زمانی از آثاری که در مقطع حاضر در حال تولیدش هستم، این آثار مدافعان خود را خواهد یافت و در آن زمان یا دیگر من نیستم یا دیگر به شیوهء کنونی نمی‌نویسم یا نمی‌توانم بنویسم. انگار باید بپذیریم که مرده‌پرستی در این دیار عادت شده است و من می‌افزایم حتی پرستش دوره‌های مُرده و سپری‌شدهء یک هنرمند.

اثر کتابت به خط شیخ / تحریر: آذر 84

ابعاد اصلی: ۵۶ در ۶۸ سانتیمتر / اندازهء قلم: ۰.۸ میلیمتر و اقلام بزرگتر / سفارش‌دهنده: بهرامی به هادی پناهی و پاس به من / دستمزد نگارش: ۳۰ ه.ت / سرنوشت قطعه: در همان سال به حسینیه‌ای در قم انتقال یافت و بعد از تخریب آن دیگر از اثر خبری ندارم و تنها یک فتوکپی در قطع اصلی که در ازای ۵۰۰ تومان توسط مغازهء پدیدهء قرن قم قبل از تحویل اثر به پناهی از آن تهیه کردم، باقیست. یک نسخه از فتوکپی هم در اختیار شاگرد خوشنویسیم سید اسماعیل علوی‌راد است که در قم کلیدسازی دارد و ممتازش را با بنده گرفت و در حال حاضر هر دو سه روز یک بار دیالیز می‌شود و این اسمس «سند تو آل»ش حدود ساعت ۹ صبح از خواب می‌پراندم که: «سلام جهت رفع خستگی زیر دیالیز اگر میتوانی جک یا اس بفرست ممنون»
لینک فیسبوکی

میر من! / خط بنده و تذهیب مهرداد لطفی‌پور

دستمزد تذهیب: ۱۰۰ ه.ت
سرنوشت: فروش به ثـَمن بخش به غیاث علوی به همراه شماری از آثار خوشنویسیم برای تأمین بخشی از نیاز مالیم به ده میلیون تومان بابت خرید پنج تراک موسیقی در اسفند ۹۱
= اجرای دوم این چلیپا قبل از تذهیب همراه با مصراعی از آن در قالب قصارمشق
= اجرای دوم بعد از برش افقی چلیپا و تبدیلش به چهار سطر افقی و جاسازی قصارمشق در میان آنها توسط اسدالله فقیهی و تذهیب اثر!
= اجرای سوم چلیپا بعد از تذهیب توسط نسرین حقیقت
= لینک فیسبوکی

پست‌های مهدوی!

در آستانهء نیمهء شعبان نگاهی به پست‌های مزین به نام امام عصر(عج) و آثار مربوط به ایشان بیندازید:

http://sheikh.ir/tag/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86


خط استاد احمد پیله‌چی / نقد: رضا شیخ محمدی

# هـنـر مِــی: صحّت و سلامت در پیچش و چرخش «هـ» در هو / ورود خوب مفصل «هـ» به «واو».... کشیدهء باصفا، خوشرنگ، اصیل با رانش قاطع و نوانس مطلوب و تداعیگر خطوط قدما ... اجرای فاقد حشو و مرکّب‌برداری به اندازه.
# عـیــب مِــی: تمایل ِ فزون از حدّ حروف و کلمات به راست، کوچک‌نویسی حرف «ح» و بزرگنویسی «لا» و افراط در ایجاد بیاض بین لام و الف (لای دوم)           لینک فیسبوکی

سطر رضا شیخ محمدی / نگاشته‌شده در بهمن 82 / قبل و بعد از تذهیب

شعر حافظ
تذهیب: استاد رامین مرآتی و تیمش در کرج
لینک مرتبط: اینجا
لینک فیسبوکی

سید حسین میرخانی معتقد بود که خط در عمادالکتاب به حد نهایت رسیده و دیگر بالاترش نمیآید

ر.گ فولدر اطلاعات لبتاب نادری در رایانهء من / فولدر خطوط معاصر / فولدر فیلم / فیلم سه

سطرنویسی جدید شیخ

خط ر.شیخ.م / خرداد۹۲/ تکلیف ِ تعیین‌شده برای مدرّسین انجمن خوشنویسان قم که در جلسهء اخیر و مختوم به صرف شام که همزمان با سوم شعبان میلاد مسعود سیدالشهداء(ع) تشکیل یافت، با ویدئوپروژکشن در کنار اجراهای دیگر مدرّسین مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

اعلان

جمعه 24 خرداد 92

روز انتخابات ریاست جمهوری ساعت نه و نیم  صبح

 
حضور رضا شیخ محمدی

در برنامهء زنده شبکهء استانی نور قم

پُست‌های حسینی!

در ایام میلاد سید و سالار شهیدان امام حسین(ع) پستهای حاوی قطعات مربوط به آن حضرت یا مرتبط با نام مبارک ایشان را با لینک زیر مشاهده کنید: 

http://khat.blogfa.com/tag/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86

سی و یک قطعه خط شکسته از امیرمیثم سلطانی برای فروش

12

در شهریور ۹۱ تعداد ۳۱ قطعه از قطعات شکستهء امیر میثم سلطانی را که در خلال سال‌های ۹۰ و ۹۱ تحریر کرده و با قطعه‌بندی ناصر طاووسی (و؟) آراسته و در مسابقات مختلف کشوری شرکت داده و کامش را از آنها گرفته بود، در یک مبادله در پارکینگ ۵۵ متریمان در قم با چند کتاب چاپی تاق (طاق؟ تاخت؟) زدم... این پنج کتاب‌ عبارت بود از:
۱. قرآن آریامهری که از همسایه‌مان محسن امینی در بهمن ۹۰ به ۱۶۰ هزار تومان خریده بودم.
۲. «احوال و آثار مخصوص» که در شهریور ۸۴ از محمود حبیب‌اللّهی خریده بودم  و صفحهء ۷۷ و ۷۸ اش هم پاره بود.
۳. تحفةالملوک چاپ کاخ گلستان که در بهمن ۷۹ از انجمن خوشنویسان قم به ۴ هزار تومان خریده بودم.
۴. «صحیفهء هستی» استاد امیرخانی که در شهریور ۸۳ از محمود ریحانی دست دومش را خریدم و ۵ ه.ت در مهر ۸۳ و ۴ ه.ت در بهمن ۸۳ به او پرداختم.
۵. کتاب میرعماد که یزدانی چاپ کرده بود و در مرداد ۸۲ به ۱۷۶۰۰ تومان از انجمن خوشنویسان قم خریده بودم.

۱. قیمت: فروخته شده
۲. دویست هزار تومان

اسکن قبل و بعد از تذهیب یک سطر از خطوط سال 83 شیخ

سمت راست: شعر: حافظ / از سطور تکلیف‌شده برای تحریر در جلسهء دعای توسّل هفتگی خوشنویسان قم در سال ۸۳ / رنگ کاغذ: انجام‌شده بعد از تحریر توسط رنگ جوهر عمل‌آوری ‌شده توسط امیر عاملی / سمت چپ: همان قطعهء سمت راست پس از تذهیب توسط استاد رامین مرآتی و تیم کارگاهش در کرج / لینک مرتبط: یازده سطر از من با تذهیب استاد رامین مرآتی
لینک فیسبوکی: اینجا

قصارمشق شیخ و نگارگری اسدالله فقیهی بادجانی

قصارمشق: رضا شیخ محمّدی / شعر حافظ / تحریر: فروردین ۹۲ / انتخاب مضمون: جلسهء مدرّسین انجمن خوشنویسان قم برای نگارش اعضا. جالب است که در جلسهء مزبور که اجراها را با دستگاه ویدئوپروژکشن انجمن روی دیوار به نمایش درآوردند و حسین میرزایی بازرس سابق انجمن که شکسته‌نویس خوبی هم بود ولی گرایش به کار گرافیک و عکاسی یافت، مسئول نمایش قطعات بود و مدام با حرکات شیطنت‌آمیزی موس را حرکت می‌داد و یا زوم‌های چشم‌آزار می‌کرد. وقتی نوبت نگارش قطعهء بنده شد، آنقدر زوم کرد که تیغکاری‌ها و مرمّت‌ها بزرگنمایی شد و جدّیّت کار لوث شد. حتی تصویر را به صورت زودرسی رد کرد و گفت: نمایش خط شیخ کافی است! که علیرضا بخشی رئیس انجمن عنوان کرد که ترکیب شیخ جای برای بحث بیشتر دارد. برخی از خانم‌های مدرّس مثل خانم آهنی و پوریزدانپرست به برخی جذابیت‌های ترکیب اشاره کردند؛ ولی در مجموع آن اتفاقی که مدّنظر بنده بود نیفتاد و این ترکیب، ترکیب برتر و ناسخ دیگر تراکیب شناخته و اعلام نشد که البته هالهء طنزی که گرد شخصیت و نام بنده را فراگرفته است، در این میان بی‌تأثیر نیست. عجیب است که منی که خود به این امر دامن می‌زنم، به جای ملامت خویش و «خودشکنی»ُ دلگیر از جمع فاصله می‌گیرم و با نفرت و بغض، «آینه‌شکنی» می‌کنم و با زدن از شکم زن و بچه به تذهیب آثار ملامت‌شده می‌پردازم و با خودگویی و خودخندی، خودم را تسلّی می‌دهم و به خیال واهی خویش از آن جمع که هیچکدامشان پیگیر آثار تحریرشده‌شان نیستند، انتقام می‌گیرم در حالی که آنان بعد از ختم جلسه به منازل خود رفته‌اند و این منم که به در و دیوار پنجول می‌کشم و خودخوری می‌کنم...
به هر تقدیر اثر فوق را با صرف ۲۰۰ هزار تومان به زیور نگارگری و گل و مرغ و مینیاتور اسدالله فقیهی بادجانی آراستم و هر جا بتوانم ارائه می‌کنم و پخش و پلایش می‌کنم تا کمی آرام بگیرم؛ اگر بگیرم.

پایندگی دولت ِ هنر

در تیر ۸۴ در سایه‌سار انگیزه‌گیری از یک مکالمهء تلفنی طویل و البته پربار، قطعه‌ای تولید کردم که در حال حاضر نه چشمم بدون عینک قادر به نگارش چنین کاریست و نه سلیقهء مفرداتی و ترکیبیم به این سمت رهنمون می‌شود ... انتشار کارهای قدیمیم که شکر خدا آنقدر زیاد است که سال‌ها هم اگر منتشرشان کنم، چیزهای تازه دارم، ترجیح دارد بر نگاشتن مجبورانه و از سر تکلیف و بی‌میلی... امروز دست به قلم شدم ولی نوشتنم نیامد و حاصل کار ارضایم نکرد. من در گام نخست در پی لذّت‌چشانی به خویشم. اگر با نوشتن نشود، رو می‌آورم به نبش قبر گذشته‌ء هنریم و ارائهء کارهایی که پیشتر تولید کرده‌‌ام و عیارمندترند. با این پیشفرض که بینندگانم از سلامت نفس برخوردارند و کار خوب را در هر حال تحسین می‌کنند، مبادرت به رونمایی از کارهای گردگرفته می‌کنم. کسی که خلق هنری می‌کند، برگ برندهء زیبایی در دست اوست و هر گاه آن را رو کند، وقتِ وقت است. معنای پایندگی دولتِ هنر که سعدی در گلستانش می‌گوید، همین است. مخاطبی که به جای تحسین برگ‌های زرّین کارنامهء یک هنرمند، بر ضعف او در تکرار توفیق و مثلا" ناتوانیش در نگارش بدون عینک زوم کند، بیمار است.

سطر «وفا کنیم» شیخ

خط رضا شیخ محمدی / نگاشته‌شده در مرداد ۸۳ / شعر: حافظ.
از سطور تکلیفی یکی از جلسات دعای توسل خوشنویسان قم در شب‌های چهارشنبه که اکثرا" در منزل علیرضا بخشی یا علی رضائیان ترتیب می‌یافت/ کاغذ با رنگ «جوهر» که از امیر عاملی گرفتم، بعد از نوشتن، رنگ شده است.
سرنوشت اصل قطعه: در آرشیو بنده نیست و اهمیتی هم ندارد. همین اسکن که جایی هم نمی‌گیرد و به مرور دچار فرسایش نمی‌شود و به راحتی در همه جای جهان قابل کپی‌برداریست، موجود است و جزئیات نگارش با این دقت در نسخه‌برداری قابل مطالعه است.

انعکاس بلاخیزی دنیای بیرون در آثار خوگرانه به تنهایی

اخبار و وقایع مربوط به انتخابات ریاست جمهوری در خرداد ۸۸ در آثار خوشنویسی حقیر انعکاس داشته است و اینک که چهار سال از آن روزهای پرتنش می‌گذرد و انتخابات آرامتری را دنبال می‌کنیم، تورّق تاریخ گذشته خالی از لطف نیست.
برای خوشنویس متنوع‌نویس و پرآثاری مثل من پرداختن به وقایع روز و اختصاص هنری که انگار «خوگری به تنهایی درون» و «گریز از فضای بلاخیز بیرون» را ترغیب می‌کند، جای اعتراض ندارد؛ به خصوص که آثار مناسبتی من به چند اثر محدود، خلاصه می‌شود. گو اینکه این دسته آثار هم در تنهایی صورت‌بندی شده است... و گاه به نظر می‌رسد برخی پدیده‌های بیرونی، هنرمند درونگرا را نیز به ورود به برخی واکنش‌ها و حتی موضعگیری‌ها وامی‌دارد. صدای انفجار موشک‌هایی که در جریان موشک باران تهران در اواسط دههء ۶۰ از سوی رژیم صدام به تهران شلیک ‌شد، آنقدر مهیب بود که استاد امیرخانی هم دست به قلم ‌شد و در این باره نستعلیق نوشت.
لینک مرتبط: سیاه‌مشق‌های دومنظوره

پستهایی که در وب حاضر مزیّن به نام امام خمینی است

http://sheikh.ir/tag/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C

مجاورنویسی معنادار یک آیهء قرآن با بیتی از حافظ

دو تکّه خط به قلم بنده و تحریر شده در دی ۸۸ در کرمان در مدت اقامتم در سویتی که ادارهء ارشاد اسلامی کرمان در اختیارم گذاشته بود و جناب عبدالله فکری هم گهگاه به بنده سرمی‌زد.... مدتی بعد در سفری به قزوین این قطعات را در اختیار دوست نگارگرم مهرداد لطفی‌پور قرار دادم؛ در قراری که در منزلش داشتم و با او به همراه فرزند گلش عکسی به یادگار انداختیم و ایشان در ازای ۱۰۰ ه.ت آن را قطعه‌بندی کرد و با نگارگری خاصّش که نوعی اجرای گل و مرغ به شیوهء نوین است، آمیخت که حاصل کارش را در نمایشگاه‌های مختلف عرضه کردم که با پیشنهاد خریدش از سوی کسی مواجه نشدم.
 در جریان انتخابات مجلس شورای اسلامی در سنوات اخیر که دکتر لاریجانی کاندید بود و در دفتر مرحوم پدرشان آیت‌الله شیخ هاشم آملی در قم جلسه‌ای با حضور هنرمندان ترتیب داده بودند، به نمایندگی از خوشنویسان در حضور دکتر صحبت کردم و این اثر را در حین صحبت نشانشان دادم و راجع به مجاورنویسی معنادار یک آیهء قرآن با بیتی از حافظ مطلبی گفتم... خیلی‌ها فکر کردند قصد دارم تابلو را به لاریجایی هدیه کنم. حتی در حین صحبت من ابراهیم سلیمانی (عکاس مشهور قم) به شوخی پراند که شیخ‌محمدی اثر را آورده که هدیه کند و بنده محکم گفتم: «خیر! آورده‌ام که آقای دکتر خریداری کنند!» که لاریجانی و حضار خندیدند.
سرنوشت اثر: پس از سالها نهایتا" در تابستان ۹۱ در اکسپوی قم به ۶۰۰ هزار تومان توسط ادارهء ارشاد اسلامی قم خریداری شد.
لینک مرتبط: انتشار قطعهء مذهّب مزبور در فیسیوک
لینک مرتبط: مونتاژ مضامین ظاهرآ مختلف و باطنآ هم‏افق

شماری از خطوط ثلث تمرینی استاد موحد

قطعات ثلث موجود در لینک زیر حدودا در زمستان ۸۶  از طریق دوستی که به نامش در اسامی فایلها اشاره کرده‌ام،  به دست حقیر رسید و به عادت همیشگی سریعا" و با اشتیاق از آنها اسکن تهیه کردم و  تا امروز به صرافت نیفتاده بودم که منتشرش کنم. نسخهء اصل این کارها ظاهرا" هنوز در آرشیو من موجود است و مرجوع نشده.
یک قطعه نسخ موحد هم در میان این کارهاست که از محمدتقی اسدی در خلال معاملهء قرآن آریامهری به خط نیریزی به عنوان پورسانت گرفتم.                        http://qalam.persiangig.com/8701/

مشق‌های چندگانهء شیخ در بلاگ مشقنامه

ای کاش، ای کاش، ای کاش در این بلاگ بخشی را، بخش عمده‌ای را به ارائهء آثار خوشنویسی خوشنویسانی که هنرشان فراتر از نام و آوازهء آنهاست، اختصاص می‌دادم... ما خوشتر داریم نظر به «من قال» کنیم و بزرگان و مشاهیر را تمجید کنیم و که از قضا بی‌نیاز هم هستند و اغلب برای تمجید ما تره خورد نمی‌کنند و باز ما از رو نمی‌رویم؛ چرا که تحسین آنها به اقتضای «مادح خورشید مدّاح خود است» منقبت ماست و ما بیشتر در پی تاءمین منافع خویشیم (که به زعم من البته اشکالی هم ندارد و حرف من این است که با نظر به «ما قال» و بررسی کارشناسانهء آن هم میتوان مداح خویش بود.
بنده تلاش کردم در این بلاگ فضای متعارف را بشکنم. اگر از چلیپای آقای موحد تعریف کردم و آن را بر اجرای علی رضائیان ترجیح دادم، نه تحت تاءثیر نام موحّد که از باب قوت اجرایش بود و اگر حمد میرعماد را بر حمد استاد امیرخانی ترجیح دادم، نه خدشه‌واردکردن به نام و اعتبار امیرخانی که زوم‌کردن بر کاستی‌های اجرای حمدش بود. وقتی بدانیم بضاعت و تخصّص خودمان در چه حد است و مواضع ضربه‌زدنمان هم مشخص و محدود باشد (و به قول امام خمینی در جلسهء تدریس درس خارجشان در قم که پدرم هم شرکت می‌کرد: مواظب باشیم وقتی حریف سپر را به سر گرفته، ما به پهلویش خنجر نقد را وارد نکنیم) همه چیز حل است: هم حرمت نقدشونده (خصوصا" اگر از بزرگان باشد) محفوظ می‌ماند (چرا که ما همهء هویت و اعتبار هنری او را نشانه نرفته‌ایم) هم منتقِد (حتی اگر مثل من از کوچکان است) بضاعت و تخصّصش را کتمان نمی‌کند.
در بلاگ مشقنامه‌ام در این رستا سه جور مشق کردم: 
۱. مشق نقد آثار بزرگان تا آنجا که برایش دلیل و مستنداتی داشتم (و نه از باب پای چوبین بستن برای بلندنمایی) (اینجا و اینجا و اینجا) 
۲. مشق ایدهء «هنر می / عیب می» که البته بیشتر در برگهء خوشنویسی فیسبوکم رخ نمود. اگر کارها خوب پیش برود، این ایده به چاپ کتابی منتهی می‌شود که حاوی قطعاتی است با معدّل خوب که در قالب یک یادداشت کوتاه و با ذکر چند ریزنمره، هنر و عیبش تفکیک شده است.
۳. مشق نظر به «ما قال» و تمجید از آثار گمنامان... نمونه‌اش اثر خوشنویسی ارائه‌شده در همین پست....  نمونه‌ای است از کتابت‌نویسی جوان باریک‌اندامی به نام علیرضا نوربخش که طلبهء حوزهء علمیهء قم است و لنگرودی‌الاءصل... الله وکیلی بنگرید چگونه ابیاتی از ترجیع‌بند وصال شیرازی را اینقدر خوش نگاشته است و بسی دلرباتر از کتابت بسیاری از صاحب‌نامان بالانشین، که بی‌هنری پناه‌گرفته در قفای نامشان، مثل کف بی‌مغز و کوتاه‌عمر خواهد ترکید.
نوربخش با آنکه در برخی جشنواره‌ها شرکت کرده و مقامی کسب نموده یا تقدیر شده، این کسب رتبه آنقدر پربازتاب و مکرّر نبوده که از قیبل آن، صدای هنر این فرد به گوش جامعهء خوشنویسی برسد. حتی در همین قطعه ظاهرا" به خاطر شرکت‌دادن در یک جشنواره، از امضاکردن و ذکر نامش هم به خاطر شرط مسابقه خودداری کرده است.
شاید خود نوربخش در این امر بی‌تقصیر نبوده و کاهلی کرده. شاید وقت و قوتی را که صرف خرید و فروش خط می‌کرده (که ماههاست به خاطر رکود بازار در این بخش هم خبری از فعالیت او نیست) باید متمرکز در نگارش کتاب‌های حجیم مثل حافظ و شاهنامه می‌کرده... و البته در آن صورت هم معلوم نبود بتواند غرفه‌ای از غرفه‌های خوشنویسی را از آن خود کند و به نان و نام و نوا برسد... شاید به خود او بگویی، بگوید برای ما همین که هستیم مقدّر شده... شاید تحلیلگران بگویند او پیرو شیوهء استاد خروش است و سیستم فراگیر امیرخانی نمی‌گذارد پیروان دیگر مکاتب به جایی برسند... شاید به زمان بیشتری لازم است... و شاید و شاید و شاید... آنچه مسلم است این است که به شهادت این قطعه و دیگر قطعاتی که از علیرضا نوربخش جوان که بی‌سروصدا و متین در گوشهء شهر قم با زندگی طلبگی می‌سازد و گهگاه با سفر به تهران برای برخی کلکسیونرها خط می‌برد و سودی از قبل فروش و دلالی عایدش می‌شود و گاه با کتابتش گوشهء یک کتاب قدیمی و آسیب‌دیده را مرمّت می‌کند و دستمزدی می‌گیرد، او بسی بیش از این حق دارد که هم به دنیای خط سرویس بدهد و هم از تمتّعاتش بهره ببرد.
نکتهء آخر:
عشق من به اسکن‌گیری از آثار منحصر به فرد (حتی درجهء دو و سه) حتی در مقولات غیرمرتبط با خوشنویسی مرا به اینجا کشانده که حدود هزار سی.دی و دی.وی.دی در بایگانی دارم. گاه از اسکن‌گیری از برخی نسخه‌ها سال‌ها می‌گذرد و هنوز منتشرشان نکرده‌ام. ولی دیر یا زود گاه از سر تصادف، تصویری در لابلای تصاویر سی.دی‌ها توجهم را جلب می‌کند و صدهزار بار خدا را شکر میکنم که شهوت اسکن‌گیریم باعث شده به هر ضرب و زور و خواهش و تمنایی بوده اجازه بگیرم که دوست صاحب قطعه اجازهء تصویربرداری به من بدهد... و این دوست اگر امثال علیرضا نوربخش باشد، خودش از سر لطف اثرش را به دستان مشتاق من سپرده... و سوءال اینجاست که این قطعه الان کجاست؟ انگار بعد از روزی که نوربخش را در پارکینگ منزل در تیر ۸۸ دیدم و از این اثر تصویر برداشتم، دیگر این قطعه را ندیدم... چقدر بد بود اگر این تابلوی گریزان و فرّار را با ثبت تصویرش در رزولاسیون ۶۰۰ صید نمی‌کردم! و لعنت خدا بر آدمی که به من بگوید: دلت را به چه چیزی خوش کرده‌ای شیخ سفیه؟ و بخواهد بی‌عملی خودش را چماق کند و بر سر عمل من بکوبد؛ حتی اگر - لعنتی! - از دوستان نزدیک و بستگان من باشد.
تکمله:در دههء سوم خرداد ۹۱ علیرضا نوربخش در پاسخ به پرس‌و جو و حالپرسی من از این قطعه، عنوان کرد که به کیوان شجاعی‌منش فروخته استش! و او هم به مسئول یکی از موزه‌های اراک هدیه کرده استش!

قطعه به خط ثلث ناصر طاووسی برای فروش

أقبح الخلق التکبّر
حدیث امیر موءمنان علی)ع(
 سایز اصلی: 25.7x14.8 سانتیمتر 
اندازهء قلم: 3.5mm
تماس طالبان خرید: ۰۹۱۲۷۴۹۹۴۷۹


قطعهء اول‌شده در یک مسابقه / عرضه برای فروش

این قطعهء ثلث به خط سید احمد شفیعی مازندرانی که نسخهء اصلش برای فروش عرضه می‌شود، در یکی از مسابقات کشوری حائز رتبهء نخست در رشتهء ثلث بمی‌شود و ظاهرا" یکی از داوران به نام «رضوانی» (آیا متفاوت از رضوانی اراک است؟) در بالای تابلو یادداشت و امضا کرده است که: «نفر اول ثلث با جازهء ویژه. این قطعه رو حدود 5 سال پیش با ناصر طاووسی طاق زدم در ازای یک قطعهء خودم که تذهیب رامین مرآتی را داشت.
طالبان خرید تماس بگیرند: ۰۹۱۲۷۴۹۹۴۷۹

تابلو به خط ثلث به خط «مثنی‌العبیدی»

قطعهء خوشنویسی به خط ثلث به خط «مثنی العبیدی» خوشنویس خوشدست که ظاهرا" مذهبشان سنّی شافعی است.
تحریرشده به سال ۱۴۲۸ قمری 
ابعاد اصلی: ۳۰ در ۹۰ سانتیمتر / اندازهء قلم: ۱۳ و ۱.۵ میلیمتر
طالبان خرید تماس بگیرند: ۰۹۱۲۷۴۹۹۴۷۹ 600 ه.ت / ک.ق: 0025078 فروخته شد

خط استاد عباس بغدادی برای فروش

شفاعتی لاءهل الکبائر من اءمّتی
خط تمرینی و اتودیک: استاد عبّاس بغدادی
تحریر: اوایل دههء ۱۴۲۰
ابعاد اصلی: ۴۷ در ۲۳ سانتیمتر / اندازهء قلم: ۸ میلیمتر
طالبین خرید این قطعه اعلام آمادگی و موافقت فرمایند: ۰۹۱۲۷۴۹۹۴۷۹
فروخته شد!

بت جقه به خط شیخ با تذهیب استاد رامین مرآتی

راست: خط رضا شیخ محمدی (پاییز ۸۶) در تلفیق با تذهیب بت جقّه‌ای کار استاد رامین مرآتی و تیم تذهیبش در کارگاه کرج / متن: یا فاطمه اشفعی لی فی الجنه همراه با شعر فارسی: یا حضرت معصومه ای بانوی هر دو سرا - کن شفاعتی بر ما حق مادرت زهرا /
چپ: استاد رامین مرآتی در حال کار بر روی همین اثر (۱۳۸۶ ش) / لینک فیسبوکی: اینجا و اینجا

آپدیت پست (افزودن تصویر تازه با برچسب دیجیتال‌آرت)

http://sheikh.ir/post/797

به مناسبت سیزده رجب این لینک را کلیک کنید!
حاوی پست‌های مربوط به علی(ع) در بلاگ حاضر
اینجا

تلفیق خطوط خامت با تصاویر اسکنهای تذهیبهایت به مدد تجربهء فتوشاپی مهدی منصوری

تلفیق خطوط خامت که اسکنهای اصلیش را داری با اسکنهای اوریژینالی که از تذهیبهای قدیمی و جدید گرفته‌ای یا در آرشیو داری به کمک محمدمهدی منصوری شاگرد خوشنویسیت که در حال حاضر در تنکابن است و ترکیب کرده تذهیب برزکار روی خط عیب می تو را با خط خودش (صیقلی)
برای شروع آدرس اسکنهای تذهیبهایت را اینجا بیاور:

آر 248: اسکن از چهار اثر گل و مرغ زهرا ارشادی که اصلش را از حسینی خطباز امانت گرفتی تا به جایش خطوط خودت را بدهی و هنوز نداده‌ای و برخی از این آثار در معاملاتت با غیاث علوی در اسفند 91 و بهار 92 به ایشان داده شد.
# فولدر علیرضا نوربخش: سرلوح مطلا و مجدول قدیمی مال کتاب زادالمعاد مجلسی... مناسب برای اینکه خط نسخ وسطش کار بگذاری! .... البته اگر کتاب خودت را هم بتوانی در آن تزریق کنی عالی می‌شود.. اگر بشود... اگر وصلهء ناهمرنگ و ناجور جلوه نکند.. اگر صاحب اصلی این تذهیبها راضی باشد... اگر رضایتش شرط باشد... اگر اگر

ایمیلم در دو خرداد 92 به مهدی منصوری شاگرد خوشنویسیم:

http://s3.picofile.com/file/7713526127/sefleh4_920103_20x17_5_q0_9mm_r290.jpg

http://qom44.persiangig.com/9201/sheikh_mehraab1_8.5x8.5_q5mm_negativ~r290.jpg

http://rezasheikhmohammadi.persiangig.com/9104/sheikh_ya-hojjat_8x5.5_q3mm_r242-asl.jpg

http://qalam.persiangig.com/9103/sheikh_khatm-kon_23x18_q1cm_rangbari_r240-1.jpg

http://s1.picofile.com/file/7314671612/sheikh_sadaqallaah_6x9_r220_asl.jpg

http://s1.picofile.com/file/7304708274/asl_sheikh_fallaho_kheiron_haafezan_r211.jpg

http://s1.picofile.com/file/7341679672/sheikh_cheraq_va_khaneh_r162_asl.jpg

http://s2.picofile.com/file/7341850749/sheikh_daaqe_to_a_1200dpi_r209_asl.jpg

http://takand.persiangig.com/8808/sheikh_qesarmashq_keshti_r164_be-gerafist.jpg

http://chalipa.persiangig.com/8803/sheikh_17x27_q2.5mm_skan-qbl-az-tiqkari-dr-qbl_r245-asl.jpg

منصوری عزیز... در بالا ده تصویر مربوط به آثار خوشنویسی بنده به صورت خام تقدیم می‌شود و در پایین فولدری حاوی هفت تذهیب و مینیاتور.. با توجه به تجربهء خوبی که در عرصهء تلفیق خط و تصویر داری ببین خطوط بالا را می‌توانی با تذهیب‌های زیر بیامیزی که تابلوهای مستقل زیبایی خلق شود.


مهدی منصوری در ۳ خرداد ۹۲ دو کار برایم ارسال کرد. (اینجا و اینجا)

این اثر را بخرید!

نگارگری هندی
خریده‌شده از شهر «جیپور هندوستان»
توسّط بنده  در تیر ۸۹
قیمت برای فروش:
۵۰۰ هزار تومان
۰۹۱۲۷۴۹۹۴۷۹

مزار کهنه با سنگنبشتهء قرآنی

کتیبهء نقش برجستهء ثلث
بر سنگ قبری قدیمی
در منطقهء نظام‌الدّین اولیاء در دهلی
عکّاس: خودم، تیر ۸۹

یک ترکیب قرآنی

تعالی الله الملک الحق
(طه: ۱۱۴ و موءمنون: ۱۱۶)
و ربنا الرحمن المستعان علی ما تصفون
(انبیاء: ۱۲۱)

خط: رضا شیخ محمدی
(شهریور ۸۸)

سنگنبشتهء 130 ساله در جونیهء لبنان

جونیه شهری در نزدیکی بیروت است که دورنمایش از ساحل مدیترانه در بیروت هم پیداست و شاید به نظر برسد که پیاده هم میتوانی به آن بروی. اما با وسیلهء نقلیه باید رفت آنهم ترجیحا" وسایلی که از دور که برایت نگه میدارند بگویند: سرویس و نه تاکسی... چون منظور از تاکسی ماشین دربست است و  سوارشدن به آن هزینه‌بر است. بی‌اعتنا به وسوسهء بغلخوابیهای پنجاه دلاری و اسمس شوخی و طعنه‌آجین شیخ هادی محمدی که ریضای ما ردیف چندم دیسکوست، در خیابان‌های جونیه می‌چرخی به نیّت ردیابی بنایی تاریخی که گرد مرور زمان بر آن نشسته باشد... انگار لمس سنگ‌های تراشخورده که تاریخ ۱۸۸۰ یا ۱۸۹۲ میلادی را دارد، وصلت میکند به قرون ماضیه. و این همهء بهرهء توست شاید هم توجیه و بهانه‌ات در عدم توفیق یا توفیق کم در کار تجاری و افزودن به دلارهایت.

استفاده از چند اثر خوشنویسی من (یا برداشت‌شده از بلاگم) در یک سایت گرافیکی


http://naqsh.persiangig.com/9202/hamd-man_nurang3_9202.jpg
http://www.noorang.ir/files/viewfile/id/119/type/b
http://www.noorang.ir/files/viewfile/id/148/type/b
http://www.noorang.ir/Public/uploads/images/backgrounds/144.jpg
http://www.noorang.ir/Public/uploads/images/backgrounds/20.jpg

آوازخوانی غلامرضا صنعتگر و خطنویسی زندهء رضا شیخ محمدی

در این کلیپ غلامرضا صنعتگر ترانهء «میشه ضامنم بشی» در مورد امام رضا(ع) را می خواند و حقیر به نگارش زندهء خوشنویسی مشغولم.... این فیلم از سیمای مرکز قم در دی 86 پخش شد.
لینک دریافت فیلم:
اینجا

سفر لبنان

به یاری خدا جمعه عازم سفر لبنان هستم. امید که پربار باشد

قصارمشق مسجد / اجرای دوم

آیهء شریفهء «لمسجد اسس علی التقوی من اول یوم احق ان تقوم فیه فیه رجال یحبون ان یتطهروا و الله یحب المطّهرین»
ابعاد اصلی: ۳۵ در ۲۱.۵ سانتیمتر
پهنای سر قلم: ۹ میلیمتر
این چند روز همه‌اش در فکر این قصارمشق هستم. از آیات مشهور قرآن است با موضوعیّت «مسجد»... آیه‌ای که در بسیاری از مساجد در قالب کتیبه و البته به خط ثلث به کار رفته است... خیلی جاها ترکیب‌ها موفق هم نیست ولی چون با خط ثلث اجرا شده، رفته آن بالا... بسیاری از مساجد از ضعف کتیبه‌ها رنج می‌برد... گاه برای تزیینات مسجد خرج هنگفتی می‌شود، اما به کتیبه که نوبت می‌رسد، کار را به خطاط ناکاردیده (که بر موج بلاهت متولیان بیخبر، به نان و نوا و شهرتی هم رسیده‌می‌فرمایند! (برخلاف توصیهء شاعر که: به ناکاردیده مفرمای کار) ... حتی بسیاری از تراکیب ثلث که افراد صاحب‌نام اجرا کرده‌اند، درجهء یک نیست... نیل به ترکیب محکم و خوش‌فرم که اجزا و عناصرش به بهترین شکل دست به دست هم دهند و فضای قطعه را بسازند، کار آسانی نیست... برخی از اعاظم به مفردات خود و هنرجویانشان می‌نازند. اما همان‌ها نبوغ خاصی در ترکیب‌زنی ندارند. رسیدن به ترکیب خاص در حکم یک کشف بزرگ مثل سرودن یک رباعی واجد مصراع چهارمی که کشفی در آن نهفته باشد، است. البته اگر ترکیب و مفردات هر دو  درجهء یک باشد، نور علی نور است. البته در مواردی هم هوشربایی مفردات خوب، تا حدودی عدم خلاقیت در ترکیب را جبران می‌کند؛ همچنانکه ترکیب خلّاقانه درصدی از ضعف مفرداتی عناصر را می‌پوشاند.
خیلی دوست دارم قصارمشق‌هایم را با مفردات عیارمند صنعت کنم. به خصوص به لحاظ آنکه چنین مفرداتی را در آستین دارم: مفردات سال ۸۳ از بنده که در سطرهایم استفاده می‌شد، گرچه نبوغ ترکیبی امروزه را نداشت؛ ولی خیلی‌ها آنها را اوج هنر من می‌دانند.
با این اوصاف نمی‌دانم چه کنم؟ آیا فقط باید همان توصیه‌های کلی که به من شود که مثلا": علیکم بالمشق و التمرین؟ یا به نحو دیگر هم می‌توان گفت؟ من دوست دارم قصارمشق‌هایم اوج هنر من باشد... ضمن اینکه دوست دارم قصارها در جای مناسب خود بنشیند و البته پول هم برایم بیاورد. شاید در ادامهء روند برگزاری نمایشگاههای انفرادی خوشنویسیم باید یک نمایشگاه مستقل قصارمشق که البته روی کاشی معرّق اجرا شده باشد و معرفی این قالب برای اجرا در محراب مساجد و دیگر جاهای خانهء خدا باشد... من باید اولش خودم هزینه کنم تا جا بیفتم....

قصارمشق مسجد / اجرای اول

لمسجد اسس علی التقوی من اول یوم احق ان تقوم فیه فیه رجال یحبون ان یتطهروا و الله یحب المطهرین / سورهء ؟ آیه؟
این مطالب در نوشتهء ذیل این قصارمشق گنجانده شود: ادای دین با ابزار نستعلیق به قرآن / کاربردی کردنش برای نصب در مساجد

سیبای رضا شیخ محمدی 6037991809993953

اجرای چهارم قصارمشق سفله‌طبعقصارمشق یک فرصت‌سازی برای نمایش پشت و روی گل است! حروف و کلمات نستعلیق واژگونه‌شان هم زیباست... به کرّات دیده‌اید که یک قطعه را که در دست دوستی می‌بینید، حتی از وارونه‌اش می‌توانید حدس بزنید که اثر خوبی است یا نه؟
در قصارمشق ارائه‌شده در این پست، بیش از نیمی از کلمات و حروف را واژگون می‌بینیم. گمان دارم اتّصالات کلمهء «تکیه» مقلوبش هم دیدنی است و نیز کلمهء «بر»...
این قالب را جدّی بگیریم و برای تولید اتفاقات تازهء بصری در آن بسترسازی کنیم و به طرّاحش فرصت دهیم که اکتشافات جدیدش را عرضه کند و ازش بخواهیم که در این ضیافت نو با عناصر کهنه سهیممان کند. اینقدر بیذوق یا حسود نباشیم ... ابیات و مصراع‌ها و آیات شریفه را به او پیشنهاد کنیم که دستمایهء کارش قرار دهد ... بهش سفارش دهیم متن دلخواهمان را قصارمشق کند؛ نام و نام خانوادگیمان را بنویسد... ازش بخواهیم اسکن قصارهای نابش را برای اجرا در قالب کاشی لاجوردی و معرّق در اختیار کاربلدهای آن رشته‌ها قرار دهد و از صرف هزینهء بدوی در این راه نهراسد. بهش وعده بدهیم که هزینه کند، برمی‌گردد... باب را باز کنیم که قصارها روی جلد کتاب، در پهنهء پوسترهای تبلیغاتی، در تیتراژ فیلم‌ها و سریال‌ها بنشیند تا مردم وادار شوند که عجایب خط نستعلیق را بیش از پیش مشاهده کنند و به مغزشان فشار بیاورند بلکه بی‌راهنمایی کاتبش یک قصارمشق را بخوانند ...  مسابقه طرح کنیم و به کدشکن قصارها جایزه بدهیم.
این قصارها چه کم از کتیبه‌های کوفی معقّلی دارد؟ که تازه آنها را امثال این بنده که از بچه‌گی به کنجکاوی در مضامین این نقوش و کشف جمله و شعر گنجانده‌شده در آن رغبت داشته‌ است، کدشکنی می‌توانند.در هفتهء آخر سال 91 که به میدان نقش جهان اصفهان رفتم، فقط از کوفی‌های معقّلیش عکس گرفتم... دیدم که عکس گرفتم ... خیلی‌ها نمی‌بیینندش.... خیلی‌ها توجهشان به معقّلی سردر مسجد شیخ لطف‌الله که زیر کتیبهء علیرضا عباسی نصب شده، جلب نمی‌شود؛ تا چه رسد که عکسش را بگیرند؛ تا چه رسد که بخوانندش... با تلاش و کلنجار و چرخاندن‌های مکرّر بخوانندش:
«هست کلید در گنج حکیم - بسم الله الرحمن الرحیم»
قصارمشق‌هایی که می‌نویسم و می‌توانم بنویسم، پاداش به کسی است که از عنفوان طفولیت در رمز و راز نقوش مساجد و تکیه‌ها و حلّ پازل‌ها محو و غرق بوده است... چرا شما حق دارید به بهانهء عنوان‌کردن تلاش برای شکر نعمت حق، خود را بهره‌مند از تفضّلات او جلوه دهید؛ اما به من که نوبت می‌رسد نمی‌گذارید شاکر نعمت ویژه‌ای که به من داده شده باشم؟ اعتراف کنید که من در خط خیلی بلدم تا مجبورم کنید شاکر این «خیلی بلدی» باشم.

یک قدقد کرامت‌‌تراشانه!

در اوج طرح ایدهء توسعهء سیاسی از سوی سید محمد خاتمی و انتشار مطبوعات جورواجور در زمان ریاست جمهوریش، شماری از کسانی که به خاتمی میگفتند: «این قرتی‌بازی‌ها را ول کن و به فکر معیشت مردم باش» همان‌ها بودند که در دههء نخست انقلاب با مرحوم امام همصدا بودند که ما برای شکم قیام نکرده‌ایم.
برخی افراد متعبّد و معتقد، در گذر زمان و در واکنش به سوءاستفاده‌هایی که از دیانت یا ارزش
های اصیل اول انقلابی می‌شود، ناچار از چرخش از مواضع خود و اتّخاذ موضعی تازه که منادی عرفان گل و گشادتریست، می‌شوند که بعضا" حرف دلشان هم نیست و بوی لجاجت از آن برمی‌خیزد. در سال 66 همزمان با انتشار کتاب «سخن عشق» به خط جواد بختیاری، با برخی از اساتید خوشنویسیم که با پوتین جبهه در ارشاد قزوین تدریس خط می‌کردند، همنوا بودم که چرا در این کتاب ردّی از «هو العزیز» و دیگر الفاظ جلاله نیست؟ .... همین من، امروز حاضرم شبه‌روشنفکرانه دلیل بیاورم یا بگو بتراشم که شماری از آثار خوشنویسی این کاتب با ‌مددگیری از امداد غیبی نگاشته شده است.
یکی از بزرگان نظام یک بار فرموده بود: «مرغ که تخم می
کند، عالم و آدم را با قدقد خبر میکند.» چرا خوشنویسان حتی قرتی‌باز، نباید وقتی کار مثبتی در حوزهء خوشنویسی انجام میدهند، برایش داستان درست
کنند تا هر بار اگر قرار شد در جایی (نشستی، روی سنی، کنج دیری، گوشهء خیابانی) گزارش بدهند، با قصّه‌پردازی خوب، کارشان را کادوپیچ عرفانی کنند؟
من برای قصارمشق تقدیمی در همین پست، قدقد کرامت
‌تراشانه می‌کنم. بخوانید و تحت تاءثیر این شاءن نزول ملکوتی قرار بگیرید:
خواب دیدم در جلوخان مسجد «چارواداری» اصفهان هستم (حساب کن اصفهان همچین مسجدی ندارد و فقط مسجدی دارد به نام جارچی!). از یکی از سکوهای سنگی ورودی مسجد بالا رفتم و کتیبهء تیموری آنجا را که به صورت نقوشی فرورفته کار شده بود، لمس کردم و حتی بر چاک کلمهء «فرج» انگشت نهادم و چشم بستم تا وصل شوم. (حساب کن کتیبهء مسجد جارچی، تیموری نیست و صفوی است و تازه فرورفته نیست و برجسته است و نامی از فرج بر وزن نظر در آن برده نشده)
به ناگاه پیری سپیدمو با دشداشه‌ای که انگار ادامهء ریشش بود، ظاهر شد و گفت:
«چندکرسی بنویس؛ شیخ!» گفتم:
«نمی‌توانم مولانا... من نستعلیق کار می‌کنم... شمارهء ثلث‌نویس درجهء یک بدهم خدمتتان؟ تهران می‌نشیند نزدیک متروی دروازه شمیران» فرمود:
«نستعلیق را به سیاق خطّ ثلث و ترکیب‌هایش، درهم‌تنیده بنویس و سواد و بیاض ترکیب را یکسان توزیع کن!» گفتم: «نمی‌شودها!... به من خرده می‌گیرند که چرا به قاعدهء سیاه‌مشق‌های میرزا غلامرضا ننوشته‌ای که یکجایش متراکم باشد و یکجایش بیش از حد باز و بیاض!» گفت: «از گرفت و گیر خلوت و جلوت یکسان، بیرون بیا! ... گره گرافیکی را وللش و بافت خلق کن و نامش را بگذار قصارمشق و جار بزن که نستعلیق را با الهام از کوفی بنایی معقّلی نوشته‌ام... به مرور، به ضرب و زور حتی با چربکاری سبیل متولّی، به عنوان کتیبه در محراب مساجد بده نصبش کنند. سماجت کنی جا می‌افتد.» گفتم:
«والله چه عرض کنم.» گفت:
«بیدار شدی آیهء مربوط به محراب و ذکریا را بنویس. آنقدر تکرار کن تا به فرم دلخواه قصارمشقی برسی.... رسیدی دوباره به خوابت می‌آیم تلفن عباس قناعت را می‌دهم برای بقیهء ماجرا!»

آپدیت پست (افزودن اطلاعات مربوط به سرنوشت یک قطعه)

http://sheikh.ir/post/288

پوزش از قصور؛ پیشکش قصار!

روزهای پایانی سال ۹۱ است. در این سال عمدهء تمرکزم بر خلق تراک‌های سنتی موسیقی در استودیو بود. از نیمهء سال ۹۰ که تصنیف «نقش همت» با صدای بنده در جام جم تهران تولید و بارها از شبکه‌های مختلف سیما (آخرین بار روز گذشته ساعت ۵.۵ عصر از شبکهء نور استان قم) پخش شد، به این خودباوری رسیدم که تولید کار استودیویی ازم برمی‌آید. از این رو سال جاری با هزینهء شخصی و با مشکلات فراوان دو ترانه به ۵ میلیون تومان تولید کردم (به اسامی وداع با آهنگسازی و تنظیم هاشم شریفزاده و «خط خوش» کار محسن حسینی) و در ماه اخیر هم ۵ تصنیف ساخته‌شده و آماده برای خوانندگی از هاشم شریفزاده به ۱۰ میلیون تومان خریداری کردم. این مسائل سبب شد که علاوه بر فشار بر خانواده، بلاگ حاضر نیز آنگونه که درخور است آپدیت نشود. هرچند حضورم در برگه‌های شخصیم در اف.بی نیز در این خصوص بی‌تأثیر نبود. زیبایی صفحات سایت مزبور و امکان درگیرکردن کاربران مختلف با دنیایم و ابزارهای گوناگون ارتباط که آنجا وجود دارد، فریباست. مشکل تنها در فیلتربودن و سختی ورود به آن «مجازآباد» است که گاه باعث می‌شود عطایش را به لقایش و فریبائیش را به سختی ورودش ببخشیم.
شاید تصور شود که دیگر خط نمی‌نویسم. من همیشه خط کم می‌نوشتم. اما تدابیری اتخاذ می‌کنم که همان کم، زیاد جلوه کند. یکی تمرکز بر یک متن و مصراع است. اگر بهانه‌ دست دهد، به سمتش هجوم می‌آورم. مصراعی که در این پست در قالب اختصاصی خودم (قصارمشق) عرضه کرده‌ام در آخرین جلسهء مدرسین خوشنویسی انجمن خوشنویسان قم از سوی اعضا تحریر و مورد نقد و بررسی با کمک ابزار ویدئوپروژکشن قرار گرفت. همچنانکه که در پاسخ به سوءال مدرّس خوب انجمن: خانم حکیمه پوریزدانپرست گفتم، برای نگارش این قصارمشق مکرّرآ اتود زده‌ام. تازه اجرای عرضه‌شده در اینجا اجرای ارائه‌شده در روز جلسهء مدرّسین نیست و تحت تأثیر برخی انتقادهایی که به کارم شد (در کل ترکیب کار را علی بخشی رئیس انجمن و علی رضائیان و برخی موارد مثل ساختن مثلث را سه الف را خانم آهنی) پسندیدند ولی حسن اعرابی اتصال کاف «کر» را به انتهای «دست» باعث ایجاد یک فرم نامأنوس در نستعلیق دانست و رد کرد و به جای «مکن» در اجرای ارائه‌شده در آن روز انتقاد کرد که تغییرش دادم. اثر حاضر با جمع‌بندی دیدگاه‌های مثبت و منفی در منزل خلق شد. کاغذش قدیمی و دست‌ساز و پاره‌شده از یک کتاب قدیمی است؛ مُرکّبش قهوه‌ای و قلمش نی دزفولی به ضخامت ۳ میلیمتر و ابعاد اصلی کار (محدودهء نگارش): ۶.۴ در ۶.۴ سانتیمتر است. مهیّای تذهیب ظریف با طلاست و ارزشش را دارد.

کامنت جدید ذیل این پست را بخوانید (نوشتهء علی قرطاسی)

http://sheikh.ir/post/362

آپدیت (افزودن لینک فیسبوکی)

http://sheikh.ir/post/476

آپدیت (افزودن لینک فیسبوکی و تگ)

http://khat.blogfa.com/post/582

میر محمدابراهیم پسر میرعماد حسنی


لینک فیسبوکی: اینجا

آپدیت پست (افزودن لینک فیسبوکی و پرشینگیگ)

http://sheikh.ir/post/611

آپدیت پست (افزودن سه تصویر و یک لینک فیسبوکی)

http://sheikh.ir/post/723

سنگ قبر مرحوم آیت الله بهجت / خط استاد عبدالرضایی

http://www.facebook.com/?ref=tn_tnmn#!/photo.php?fbid=358641874231799&set=a.132483166847672.26666.100002579689017&type=1&theater

آپدیت (افزودن برچسب و ویرایش مختصر)

http://khat.blogfa.com/post/182
http://khat.blogfa.com/post/241

آپدیت (افزودن اطلاعات پست)

http://sheikh.ir/post/410

آپدیت (افزودن عکس)

http://khat.blogfa.com/post/727

آپدیت سه پست (افزودن اطلاعات و لینک)

http://sheikh.ir/post/448
http://sheikh.ir/post/458
http://sheikh.ir/post/537

حضور رضا شیخ محمّدی
در برنامهء زندهء شبکهء سراسری تلویزیونی "شما"
امشب سوم آبان / ساعت ده شب
برنامهء جشنوارهء نوا و نما

کتیبهء ثلث به خط استاد حسین کاشانی آزاد

لمسجد اسس علی التقوی من اول یوم احق ان تقوم فیه فیه رجال یحبون ان یتطهروا والله یحب المطهرین
محل نصب: تهران، نمای بیرونی مسجدی در میدان صنعت (شهرک غرب)

توجه

حضور رضا شیخ محمدی در استودیوی پخش زندهء شبکهء سراسری تلویزیونی "شما"
پنجشنبه ۱۳ مهر ۹۱ / هشت صبح

آپدیت (افزودن اطلاعات پست)

http://sheikh.ir/post/524

دوستان ببخشند که مدتی است در فیسبوک و در چها برگه که هر کدام به یکی از تعلقات خاطرم اختصااص دارد وقتم گرفته میشودالبت اینجارا هنوز دوست دارم و خانه منست و رهایش نخوام کرد و تمرکزفعالیهایم مثل سابقاینجا خواهد بود:

برگهء خوشنویسی:
www.fb.com/sheikh.khat
برگهء صدا:
www.fb.com/sheikh.seda
برگهء عکس:
www.fb.com/sheikh.pic
برگهء ادب:
www.fb.com/sheikh.adab

آپدیت پست (افزودن تصویر و توضیح)

http://sheikh.ir/post/410

آپدیت پست (افزودن دو لینک)

http://khat.blogfa.com/post/504

سطر به خط شیخ

شعر حافظ/تحریر: ۲۱ تیر، قم/اندازهء اصلی: ۲۱.۵ در ۳.۵ س.م/سر قلم: ۱.۸ م.م/کاغذ: ضایعات بیمارستانی / آهارمهره‌شده توسط دوست خوشنویس روح‏الله حسین‏زاده (ساکن کرج)

مدرک فوق ممتازم با شکلات موزیکال هدیهء نسیم شیبانی بابت افتتاح نمایشگاهم در مترو شهید بهشتی

خودم یکیشو دارم... تبریک چیرو بهش بگم کیوان؟

سطر دوست خوشنویسم محمد شهبازی

سطر را در دیدار اخیرم با ایشان در دفتر کارشان در نزدیک متروی شهید بهشتی هدیه گرفتم.

شعر صائب تبریزی و سطر شیخ

رخنه در ملک وجودم ز قفس بیشتر است
به کفی خاک چه تعمیر توانم کردن (صائب)
خط: شیخ / هفده تیر ۹۱ / با نگاه به برخی سطور روءیت‌شده در اینترنت / اندازهء قلم: دو و نیم میلیمتر / ابعاد اصلی: ۱۴ در ۴ سانتیمتر / کاغذ: ابریشمی کارت عروسی / مرکّب: خریداری‌شده از آبیک

تولید یک آواز عرفانی به نیت پخش از صدا و سیمای جمهوری اسلامی در ایام ماه مبارک رمضان

به حریم قرب خدا کسی - ز ره ریا ننهاده پا
نرسی به قرب خدا اگر - نشود بری دلت از ریا
پی مال و مکنت و سیم و زر - مکن از طریق خطا گذر
مفکن به غیر خدا نظر - که نیفتی از نظر خدا
تو که مستی از می خودسری - تو که گشته ای ز خدا بری
ز چه نام قرب خدا بری - تو کجا و قرب خدا کجا؟
به تو آنچه گفته مجو مجو - ز چرا و چون سخنی مگو
همه نیکویی چو رسد ازو - دگر از تو چون و چرا چرا؟
تو نمک چشیدهء آن شهی - ز قبول و رد وی آگهی
چه بداختری که رضا دهی - به هر آنچه او ندهد رضا

شاعر: مرحوم ابوالقاسم حالت
خواننده: رضا شیخ محمدی
مایه: ابوعطا / گوشهء چهارباغ
ضبط: استودیوی شورای عالی قرآن / تهران
صدابردار: امید انصاری (صدابردار خوب تلویزیون)
تاریخ ضبط: 12 تیر 91
طول اجرا: 4 دقیقه و 50 ثانیه
لینک دریافت فایل صوتی >>> اینجا

آپدیت پست (افزودن عکس و توضیحات)

http://sheikh.ir/post/591

قصارمشق جدید شیخ / تقدیم به مناسبت پانزدهء شعبان

تصویر سمت راست: در آستانهء نیمهء شعبان میلاد مسعود امام الاءنس و الجان حضرت ولیعصر(عج) قصارمشق تازه‏ام را تقدیم می‏کنم. / تحریر: اسفند ۹۰
متن: یا حجة بن الحسن العسکری عجّل علی ظهورک
ابعاد اثر: ۸ در ۵.۵ سانتیمتر / اندازهء قلم: ۳ میلیمتر
اسکن اصلی >> اینجا
تصویر سمت چپ: در خرداد ۹۲ اسکن اصلی تصویر سمت راست را به همراه دو اسکن اصلی از تذهیب‌های اوریژینال که توسط هنرمندان: برزکار و حمید علیمحمّدی انجام شده بود، در اختیار دوست خوشنویسم مهدی منصوری که زمانی شاگرد بنده در انجمن خوشنویسان قم بود و در حال حاضر در تنکابن بسر می‌برد و کتب متعدّدی را با نرم‌افزار کلک نگاشته و به زیور طبع آراسته شده، فرستادم. حاصل کار را مشاهده می‌کنید. 

اجرای کورلی اثر در مرداد 94:
tlgrm.me/rSheikh/1081

سه قطعهء شکسته در یک تابلو / اثر: میثم سلطانی

هزار جان مقدّس بسوخت زین غیرت / که هر صباح و مسا شمع مجلس دگری
خیال روی توام دوش در نظر می‏گشت / وجود خسته‏ام از عشق بیخبر می‏گشت
چو مستعدّ نظر نیستی وصال مجوی / که جام جم نکند سود وقت بی‏بصری
ابیات حضرت حافظ به خطّ شکستهء امیرمیثم سلطانی منتخب شکسته‏نویسان کشور در جشنواره‏های اخیر
ابعاد قطعات: ۱۴ در ۸ - ۱۵ در ۷ - ۱۷ در ۷.۵ سانتیمتر
قیمت: سیصد هزار تومان

بیتو مهتاب شبی

شعر زنده‌یاد فریدون مشیری
نستعلیق رایانه‌ای / اجراکننده: ناشناس

آواز ضربی کوتاه بداههء من بر روی بیت:
بیتو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همراه با ساز آرشه‌ای دست‌ساز یک گدای نوازنده در دهلی
کنار قبر نظام‌الدّین اولیا / تیر 89
لینک دریافت فایل تصویری در یوتیوب: اینجا
لینک دریافت فایل تصویری در پرشینگیگ: اینجا

آپدیت (افزودن لینک صفحه‏ام در یوتیوب)

http://sheikh.ir/links

آپدیت پست (اشاره به ارسال ایمیل برای یک گرافیست)

http://khat.blogfa.com/post/624

غبارنویسی دعای فرج به خط شکستهء امیرمیثم سلطانی

در آستانهء ۱۵ شعبان میلاد مسعود امام عصر(عج) تقدیم می‌شود:
دعای فرج امام زمان(عج) به خطّ شکسته‌نستعلیق به سیاق آثار مرحوم سید علی‌اکبر گلستانه / خط شکسته: امیرمیثم سلطانی (شکسته‌نویس خوب این سامان و برگزیدهء جشنواره‌های سراسری)
/ ابعاد اثر: ۵ در ۱۴ سانتی‌متر / ضخامت سر قلم: سه دهم میلیمتر
قیمت اثر: ۵۰۰ هزار تومان

آپدیت پست (افزودن توضیحات و تصویر نگارگر)

http://sheikh.ir/post/298

سوم شعبان میلاد مسعود سیدالشّهداء(ع) گرامی باد

به مناسبت سوم شعبان میلاد مسعود امام حسین(ع) با استفاده از لینک http://sheikh.ir/tag/
تمام پست‏هایی که در وب حاضر با نام مبارک آن امام همام برچسب خورده و به آن وجود نازنین مربوط است، یکجا مشاهده کنید. روش کار به این صورت است که این لینک را در آدرس‏بار کپی کرده و بعد از کلمهء tag، اسلش بزنید و کلمات "امام حسین" را به همین شکل به فارسی تایپ کرده و اینتر بزنید.

کهنه اما همچنان سرپا

کهنه‏اثری بازمانده از ادوار پیشین که به دورهء صفوی هم قابل انتساب است.
در یک سمت مزیّن است به امضای میرعماد حسنی و در دیگرسو به نام معتمدالسلطان که قطعه روز چهارشنبه‏ای در نزد وی تحریر شده است.
ابعاد: ۳.۸ در ۲۹.۵ سانتیمتر
اندازهء سر قلم: ۳ میلیمتر
قیمت: سه و نیم میلیون تومان  فروش به غیاث علوی در اسفند ۹۱

میم قامت شیخ!

الف و جیم و دال و نون ظاهرا تنها حروفی هستند که در اشعار فارسی در مقام تشبیه حالت عاشق یا معشوق مورد استفاده قرار گرفته است. ابیاتی چون:
نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست / چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
مکن آن زلف را چو دال مکن / با دل غمگنان جدال مکن
دل بسته شد به دام دو زلف چو دال دوست / ...
قد همه دلبران عالم / پیش الف قدت چو نون باد
ای اوحدی، بریدن ازان زلف همچو جیم / دیدی که بر بلای دل خسته دال بود؟
و این دو بیت از حافظ:
تا سر زلف تو در دست .... افتادست/ دل سودازده از غصه دو نیم افتادست
در خم زلف تو آن خال سیه دانی چیست؟/ نقطه دوده که در حلقهء جیم افتادست
در حالی که دیگر حروف را هم می‏توان در این عرصه به بازی گرفت. در این عکس بنده با حالتی شبیه میم نستعلیق ایستاده‌ام؛ حتّی شال گردنم را هم شبیه میم نستعلیق به گردن بسته‏ام!

لوکیشن: نمایشگاه استاد علی شیرازی در زمستان سال ۹۰ شمسی
عکّاس: نعمان صحرانورد

من و امیر عاملی قزوینی

 راست: رامسر / اواسط دههء ۶۰ شمسی
چپ: قزوین / خرداد ۹۱ شمسی
لینک پست‏های مرتبط با امیر عاملی در بلاگ حاضر:
http://sheikh.ir/tag/امیر%20عاملی

تقدیم به مناسبت عید سعید مبعث

کاشی هفت‌رنگ مزیّن به نام مبارک پیامبر عظیم‌الشاءن اسلام(ص) به خطّ ثلث
خوشنویس:
استاد «مصطفی عزّت یساری‌زاده» کاتب برجستهء ترکیه
سال تحریر: حدود ۱۳۳۴ قمری (صد سال پیش)
مکان: مسجد عنبریّه، مدینهء منوّره
نزدیک ایستگاه متروک خطّ آهن.
از معدود ابنیهء دورهء عثمانی که حاکمان سعودی
هنوز به تخریب آن مبادرت نورزیده‌اند.
عکّاس: رضا شیخ محمدی
تیرماه ۱۳۹۰ شمسی
لینک مرتبط >> اینجا

پست‏های نبوی بلاگ شیخ

شب مبعث پیامبر عظیم‏الشاءن اسلام(ص) است.
این وبلاگ در دورهء هفت‏سالهء فعّالیتش گهگاه
مبادرت به ارسال پست‏های مرتبط با آن وجود ذیجود کرده است.
 با استفاده از لینک
http://sheikh.ir/tag/پیامبر می‏توانید این پست‏ها را ببینید.

آپدیت پست (ویرایش + افزودن عکس خودم با روزلاسیون بالا برای مصارف تبلیغاتی احتمالی)

http://sheikh.ir/post/233

پنج سکانس از زندگی یک سیاه‌‏مشق

سکانس اول: در آبان ۸۵ سیاه‌مشقی نوشتم با متن ترانه‌ی قدیمی: «شد خزان گلشن آشنایی / بازم آتش به جان زد جدایی» به خوانندگی مرحوم جواد بدیع‏زاده. از روی کاغذ گلاسهء چسبانده‌نشده و قبل از قطعه‌بندی و پرس، اسکنی تهیه و در این پست منتشر کردم.

سکانس دوم: در زمستان ۸۵ نمایشگاهی از آثار خوشنویسان قم (شامل پیشکسوت‌ها و تابعین) در نگارستان اشراق قم ترتیب یافت. این اثر را با قطعه‏بندی و قاب در آن نمایشگاه شرکت دادم.

سکانس سوم: پس از اتمام موعد نمایشگاه قرار شد در ۵ اسفند ۸۵ نشستی تخصّصی برای بررسی و نقد آثار برگزار شود. علی رضائیان - رئیس وقت انجمن خوشنویسان قم - تلفنی از بنده خواست که مجری‌گری این جلسه را به عهده بگیرم! و عنوان کرد: شما در به چالش‌کشاندن افراد برای بحث تبحّر داری و گزینهء خوبی برای این قصّه هستی!
در ابتدا بی‌میل بودم؛ حس می‌کردم کار من نیست. بعد دیدم فرصتی است برای تجربه‌ای تازه. پذیرفتم. پالتوی سیاه آقای عبدالحسینی شاغل در حوزهء هنری قم و داور نقاشی را امانت گرفتم و مجری شدم!
رو به دوربین از راست: رضا شیخ محمدی، استاد احمد عبدالرضایی، استاد سید رضا بنی‏رضی، استاد علی رضائیانابتدا خودم قرآن تلاوت کردم و آیهء «ن. والقلم و ما یسطرون» را خواندم. در خلال جلسه به این قرائتم گریز زدم و گفتم: «از قلم باید نون درآورد!»
بعد از قرائت من حاج داود چاووشی (خوشنویس، خواننده) آوازی مذهبی ‌خواند و بعد استاد احمد عبدالرضایی صحبت را آغاز کرد و بعد استاد سید رضا بنی‌رضی (نسخ‌نویس شهیر) و کم‌کم بحث جدّی ‌شد و از علی رضائیان هم دعوت شد که کنار مجری و کارشناسان جلسه بنشیند.
هرازگاه دخالت‌هایی می‌کنم و در کنار مجری‌گری ، تنور بحث را داغ می‌کنم و نخودی در آش می‌افکنم و اصرار دارم که آثار نمایشگاه - حتی اگر کاتبش از بزرگان باشد - به نقد کشیده شود. برخی از افراد جلسه با این کار مخالف می‌کنند.
از عجایب اینکه تا انتها فضا برای نقد مستقیم آثار باز نمی‌شود و در نهایت خیّاط در کوزه می‌افتد و اثر خوشنویسی خود من در آن نمایشگاه (همین سیاه‏مشق) مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرد. عجیتر اینکه در خصوص آن، تنها خودم صحبت می‌کنم و دیگران و از جمله رضا بنی‌رضی صحبت‌هایم را می‌پذیرند و بر دفاعیّات من نقدی وارد نمی‌کنند!

~ برای دریافت فایل صوتی ام.پی.تری کل جلسه اینجا را کلیک کنید:
قسمت اول / قسمت دوم
~ لینک دریافت فیلم ۲۰ دقیقهء آخر جلسه با پسوند mp4 و حجم ۱۲۶مگابایت که در آن تابلوی من نقد می‌شود و داد و قال‌های بعد از آن! >>> اینجا
~ گزارش نشست تخصصی در نگارستان که در بالا کپی پیست کردم، اولین بار اینجا منتشر شد.

سکانس چهارم: مدّتی بعد ظاهرا" این قطعه را در خلال یک معامله به امیر عاملی - شاعر و خطباز بزرگ - فروختم.

سکانس پنجم: به تازگی و با سرچ کلمهء «چاپ خط روی تیشرت» مشاهده کردم که این اثر توسط یکی از فروشندگان البسه و پوشاک در تبریز بر روی تیشرت چاپ شده است.

حضور رضا شیخ محمدی در رادیو فرهنگ

حضور رضا شیخ محمّدی
به عنوان کارشناس موسیقی

در
استودیوی پخش زندهء برنامهء شباهنگ
رادیو فرهنگ
جمعه 26 خرداد 91
ساعت 8 تا 10 شب

کنسل شد

قصارمشق شیخ بر روی مصراع خواجهء شیراز

حافظ! تو ختم کن که هنر خود عیان شود / با مدعی نزاع و محاکا چه حاجت است
خط: رضا شیخ محمدی / اجرا: ۱۷ خرداد ۹۱
ابعاد اصلی: ۲۳ در ۱۸ سانتیمتر / ضخامت قلم: ۱ سانتیمتر
یادآوری: نسخهء اصلی قطعه به همین شکل است و از تکنیک نگاتیوکردن با نرم‏افزار استفاده نشده است.
لینک مرتبط >> اینجا